برگ بی برگی در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
به دلیل اینکه بیشتر ابیات در غزلهای حافظ پیوستگی و جود دارند بنظر میرسد قبل ار این بیت ، بیتی دیگر از قلم کاتبان افتاده باشد که در آن از حضرت معشوق گله ای وجود داشته و این بیت در تکمیل آن بیت سروده شده است . حافظ شناسان و خدا بهتر میدانند . معنای بیت را نیز بزرگواران شرح داده اند .
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانندسیاهی چشم یعنی بینایی کامل و در مقابل سفیدی چشم آمده است که نابیناییِ محض است، در این بیت حافظ به سالک راه معرفت توصیه میکند تا از نگاه و منظرِ چشم سیاه حضرت معشوق کار را فرا بگیرند یعنی از این چشم و دریچه نگاه حضرت دوست ، به جهان نگریسته و کار عاشقی را بیاموزد و مستی ناشی از می معرفتش را پوشیده نگاه داشته به سایرین ابراز نکند زیرا که خطر ناشی از انصراف سالک از ادامه راه بوسیله خودهای کاذب دوستان و دشمنانش وجود دارد . بنظر میرسد این مستوری از دید عرفا بسیار مهم است که در بسیاری از سروده های خود به آن پرداخته اند . چند بیت را برای نمونه در زیر میخوانیم ؛
مولانا ؛ بر بند در خانه ، منمای به بیگانه
آن چهره که بگشادی ، وآن زلف که بر بستی
حافظ ؛ ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او کس این گمان ندارد
عطار ؛ چو عشق دلبران گنج روان است
چنان بهتر که اندر دل نهان است
برو در عاشقی می سور و می ساز
نکن راز دل خود پیش کس باز
مولانا ؛ هرکه داد او حسن خود را در مزاد
صد قضای بد سوی او رو نهاد
دشمنان او را ز غیرت می درند
دوستان هم روزگارش می برند
یعنی اگر راز عاشقی سالک برملا شود حتی دوستان او عرصه را بر او تنگ خواهند نمود از کثرت سوالات بی مورد و اینکه وصال چیست و کی به وصال خواهی رسید ، یا چگونه میشود زودتر به وصال معشوق رسید و سوالات بسیار دیگر که شخص سالک را به ذهن برده و او از آدمه کار باز خواهد ماند . ابیاتِ بسیاری در باره پنهان نمودن دریافت می خرد ایزدی و مستور داشتن مستی آمده است .
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
و انسان سالک طریق معرفت اگر مستوری پیشه کند و با صبر و شکر و کار فراوان بر روی خود به مرتبه بالایی از معرفت دست یابد نیازی به ابراز آن از طریق فکر و ذهن نبوده و باد بوی این وارستگی را به عالم یکتایی یا نزهتگه و تفرجگاه ارواح پاک خواهد رساند و در آن حالت جانها و عقلای بسیاری گوهر هستی و وجود این جهانی خود را نثار چنین انسانی خواهند کرد ، یعنی که به واسطه تاثیر بینهایت عشق آنان نیز در پی رها شدن از خود کاذب ذهنی خویش برآمده و دنباله رو راه آن عارف و انسان کامل خواهند شد . مولانا در این رابطه دارد که ؛
غیر نطق و غیر ایما و سجل
صد هزاران ترجمان خیزد ز دل
یعنی بدون اظهار کردن و بجز اشاره و یا نوشتن از انسان کامل صدها هزار معنی به جهان پیرامون او منتشر خواهد شد . پس انسان وارسته و کامل خود را بیان نمی کند نه با نوشتن و نه با ایما و اشاره (غیر مستقیم ) و نه با سخن و پرده دری راز مستی خود . پس هرکجا دیده شود انسانی سعی در بیان خود به هر شکل ممکن دارد باید در اصالت این معرفت و وارستگی او شک نمود مگر عارف بزرگی مانند حافظ و مولانا که متصل به حضرت معشوق شده و زبان او گشتند .باز هم مولانا میفرماید؛
متصل چون شد دلت با آن عدن
هین بگو مهراس از خالی شدن
امر قل زین آمدش کای راستین
کم نخواهد شد بگو ، دریاست این
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانندزاهد انسانی ست که بر مبنای ذهنیت شخصی خود قرآن را معنی کرده و از معانی و تاویل و تمثیلهای آن بی خبر بوده و با عبادتهای بر مبنای ذهن خود توقعِ بهشت و پاداش آخرت را دارد .
این معنی بیت بالا بخشی از رندی مورد نظر و پرداخته جناب حافظ است و میفرماید اگر زاهد یا خود کاذب انسان این رندی حافظ را درک نکرده و متوجه نشود که حافظ هرچه میگوید از خوانش و بهره گیری از معانی قرآن است ، پس اتفاق مهمی نیفتاده و بگذار که نفهمد، زیرا اصولا خود کاذب انسان یا همان دیو درون از انسان ها و قومی که قرآن می خوانند و آن را تفسیر و تاویل میکنند گریزان است و بطور کلی گوشی برای شنیدن این مسایل ندارد، این قوم با قوم ابتدای غزل (خداوندان ) یکسان هستند . در پیرامون خود نیز میبینیم علاوه بر زاهدانی که قرآن را سطحی می خوانند و از رموز و تمثیل های آن بی خبر هستند، کسانی هم هستند که به هیچ قیمتی حاضربه شنیدن آیات قرآن نیستند چه رسد به تفکر و تامل در آن و دریافت معانی و تاویل های آن از زبان بزرگان ادب پارسی .گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان
بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند
در انتها حافظ میفرماید بهتر است خاموشی گزیده و از طریق ذهن و اندیشه سخن نگوییم زیرا اگر بچگان دیر مغان آگه شوند که به ذهن رفته ایم از این پس خرقه پشمینه ما را در ازای آن می ناب از ما به گرو نمی ستانند تا به ما شراب دهند ، یعنی که میگویند شما در ذهن هستید و اهل گفتگوی ذهنی هستید پس شایستگی آن می ناب را ندارید .
بهیار سپیدان در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ عنصری » قصاید » شمارهٔ ۱۷:
درود بر شما
بیت نخست اصلاح لازم دارد زیرا وزن چهار فاعلاتن را ندارد
لاله دراد فاعلاتن
زیر اندر فا علاتن
اما بقیه خارج از وزن است.
امیر در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۱۷:
آنان که چشیده زهر آفاق ز دهر
مجتبی آموزگار در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴۵:
حمزهی واژه "قبله" در مصرع دوم از بیت نخست اضافه است.
فرشید در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:
از ابیات دوم و سوم میتوان نتیجه گرفت موضوع بحث سعدی داشتن جود برای مرد در زمان ثروتمند بودن و حفظ کرامت برای مرددر زمان فقر میباشد پس بیت اول به صورت زیر صحیح است
شرف مرد به جود است و کرامت نه سجود
حسن در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:
به عقیده بنده مثال از کارگاه کوزه گری آثار و اعمال انسان ها در این دنیا است. وقتی بهشون مراجعه می شه برخی گویای احوال صاحب اثر هستند و برخی گنگ( منظور رفتار و آثار انسان هایی که میزیسته اند ) حال یکی از کوزه ها به نمایندگی از بقیه آواز میدهد که ای انسان - کسانی که مارا بهجای نهاده اند دیگر هیچ جسن و اثری از آیشان یافت نمیشود و همهگی پرده در نقاب خاک کشیده اند.
پویا لاریان در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹:
این رباعی سروده مولاناست همنطور که بقیه دوستان هم فرمودند . توسط آقای شهرام ناظری هم در آلبوم یادگار دوست به زیبایی خوانده شده.
گنجور مرجع معتبری برای همه بوده و هست و سالهاست که خودم من از ان استفاده کرده ام. لطفا مرجع معتبری بمان.
محمد قاضی در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن:
بخشی از این ابیات در اپرای عروسکی خیام از زبان موسی نیشابوری و معشوقش رودبه به زیبایی اجرا شده است
وحید تاج: موسی نیشابوری
رها یوسفی: رودبه
برگ بی برگی در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
شیرین دهنان کسانی نیستند جز حافظ و مولانا ، عطار و سایر بزرگان حکمت و عرفان و اولیای خدا و پیامبران و همه راهنمایان بشریت که با سخنان و پیام های ارزنده خود ، شکر افشانی کرده و سعی کردند غم و درد را از انسان زدوده و شکر و شیرینی زندگی را برای او به ارمغان آورند و این عهد و پیمان را خدا بین انسان و آن شیرین دهنان برقرار نمود . رابطه انسان با آن راهنمایان مانند بنده و غلامان با خواجه و سرور خود است و همانگونه که غلام از مولای خویش اطاعت و حرف شنوی داشته و جانب ادب را رعایت میکند ، انسان نیز بایستی نسبت به این قوم همین مراتب را رعایت کند محتمل است این بیت برگرفته از آیه پنجاه و نهم سوره نساء در باره اولی الامر باشد .
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
افلاس و فقر یکی و مهمترین مراتب عرفان است که تا انسان احساس فقر و نیاز به حضرت معشوق نداشته باشد اتفاق خاصی در تحول دیدگاه او نسبت به جهان نخواهد افتاد و پس از این افلاس است که انسان طلب می شادی بخش از دست مولای خود داشته و قصد رها کردن غم های دنیوی و جایگزین نمودن شادی و طرب بی حد و حصر در هر دو جهان را دارد .
خرقه سنگین پشمینه نماد دلبستگی و شیفتگی به چیزهای این جهانی میباشد که این بار سنگین بر دوش انسان اجازه آن شادی بی علت و ذاتی را به انسان نخواهد داد و شرط اولیه بهرمندی از آن می معرفت ، رها کردن و دادن این خرقه پشمین در ازای آن می ناب خرد ایزدی ست و دریغ و افسوس برای انسان طالب معرفتی ست که این خرقه شیفتگی های او را در گرو یا به ازای آن می ناب نستانند یعنی که او را لایق آن می ندانند و اجازه دهند در خرقه دلبستگی های خود باقی بماند.
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
و در آنصورت چنین انسانی به شبپره کور یا خفاشی میماند که نور را نمی شناسد و البته که چنین انسانی به وصال خورشید و آن نور واحد یا حضرت معشوق نخواهد رسید زیرا که هر آینه انسان های صاحب نظر که همه تعلقات دنیوی خود را رها کرده و دارای آن جهان بینی عالم یکتایی شدند نیز سرگشته و حیران هستند ، یعنی در شک بسر میبرند که آیا در نهایت ممکن است به وصال آن یگانه برسند یا خیر ؟ چه رسد به آنهایی که خرقه پشمینه آنها را از ایشان باز نستاندند . این بیت نمایانگر خوف و رجا در دل ایمان آورندگان است که در مذاهب مختلف به آن پرداخته اند .
وحید محمدپور کاریزکی در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۵ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۹:
با سلام. خیلی ممنون جناب حسین خانی عزیز بابت حاشیه تاریخی به جا و جالبتون. البته اون اشتباهی که فرمودین در کلمه محفل شده، شاید عمدا جایگزینی صورت گرفته برای تنظیم بهتر آهنگ؛ چون در استادی حبیب محبیان شبهه ای نیست به نظرم. با احترام
شرقزده در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸۲:
در نسخه دیگر اینگونه نیز آمده است, و صحیح تر به نظر میاید:
بر گور من آن کو گذرد مست شود
ور ایست کند تا بابد مست شود
در بحر رود بحر و عمد مست شود
در خاک رود گور و لحد مست شود
اسامه در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸:
با سلام و سپاس
مصرع دوم بیت پنجاه و یک از نظر وزن اشکال دارد، به نظر باید به شکل زیر باشد
که نام دوستان آن به که نیک از دوستان بینی
هم چنین در بیت پنجاه و دو کلمه «اولیٰ» به اشتباه بصورت «اولا» نوشته شده است.
خواهشمند است اصلاح فرمایید
با درود
خدمات نشر هوتات در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۲:
غلط تایپی: در مصراع دوم، به روی غلط و بر وی درست است.
زهره خضری در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۴ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱:
سالها قبل حدیث زیبایی در این زمینه خواندم که مصدر و منبع آن را در خاطر ندارم :
قال المعصوم علیه السلام :
مَن لم یؤدبه الأبوان ، یؤدبه الملوان ، و من لم یؤدبه الملوان ، یؤدبه النیران...
کسی که از والدین ادب نیاموزد ، روزگار ، ادبش می کند ، و هر که با روزگار ادب نیاموزد ، آتش تادیبش می نماید.
مجید در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۴۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱:
خیلی عالیییی و پر محتوا،شیرین تر از شاهنامه هیچ متنی خواندنی نیست،
دل ادمو قوی و به ادم جرات میده،،،چقدر زیبا درس ازادی و ازادگی گرفتم
من کل شبو نخوابیدم و الان که میبینم هوا روشن شده،کل نیمه شبو با شور و لذت خوندم این داستانو لذت واقعی بردم
Aqil Qazi در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸:
سالار عقیلی و همایون شجریان هردو با آهنگسازی و نوازندگی سیامک آقایی این غزل را در قالب تصنیفی بسیار دلنشین و حزین و شورانگیز اجرا کردهاند
خدمات نشر هوتات در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۱۶ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:
غلط تایپی: در مصراع بپرس اگرچه ز مجروح نشوند شهادت، نشوند غلط و نشنوند درست است.
سینا در ۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۶:
من ظاهر نیستی و هستی دانم
من باطن هر فراز و پستی دانم
با این همه از دانش خود شرمم باد
گر مرتبه ای ورای مستی دانم
نگار بهشتی پور در ۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۶ - گفتار اندر بخشایش بر ناتوانان و شکر نعمت حق در توانایی:
قعود:نشستن
زرود:نام محلی بی آب در راه مکه
بهیار سپیدان در ۴ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در مدح امیر نصر بن ناصرالدین: