گنجور

حاشیه‌ها

nabavar در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶:

گرامی سعیده
اگر تو آب و گلی همچنان که سایر خلق
گل بهشت مخمر به آب حیوانی
می گوید: اگر تو مانند سایر مردم از آب و گِل درست شده ای ولی گِلِ تو از بهشت است که با آب حیوانی[ آب حیات} سرشته شده.
آب حیات آبی ست که نوشیدن آن عمر جاودانی را همراه دارد

محمد حسن صالحی در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲۱ - حکایتِ لقمانِ حکیم:

یکی از نکات قابل توجه در این شعر قافیه بیت زیز است،
گر از حاکمان سختت آید سخن / توبر زیر دستان درشتی مکن
دو واژه سخن و مکن قافیه هستند که به ظاهر اشتباه به نظر می رسد
ولی با تلفظ قدیم و صحیح سخن با فتح س و ضمه خ کاملا هم آهنک با مکن میشود.

RAZI در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۱۱:

زفان علاوه بر اشاره به زبان، عضو عضلانی درون دهان، به معنی سخن گفتن هم می باشد(لغت نامه دهخدا). در اینجا شاعر با استفاده هنرمندانه از این بازی با واژگان در کامل ترین شکل مقصود را رسانده است.

احمد خزائی در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۰:

بر سر کوی غمت جان مرا صومعه ایست
گر نباشد قدمش بر که لبنان چه شود
«بِرکه» یا «بَر که» ؟
به فاصله ای دادید به نظرم برکه درست تره

احمد نیکو در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۴۲:

گردون کمری ز عمر فرسوده ماست
دریا اثری ز اشک آلوده ماست
دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
فردوس دمی ز وقت آسوده ماست

رباعی شماره ۶۵ از ابوسعید ابوالخیر(عارف و شاعر قرن چهارم و پنجم)

احمد نیکو در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۸ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۴۲:

دوزخ شرری ز آتش سینه ماست
جنت اثری زین دل گنجینه ماست
فارغ ز بهشت و دوزخ ای دل خوش باش
با درد و غمش که یار دیرینه ماست

رباعی شماره ۶۶ از ابوسعید ابوالخیر (عارف و شاعر قرن چهارم و پنجم)

احمد نیکو در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۳:

دنیا به مراد رانده گیر، آخِر چه؟
وین نامهٔ عمر خوانده گیر، آخِر چه؟
گیرم که به کامِ دل بمانی صد سال،
صد سال دگر بمانده گیر، آخر چه؟

رباعی شماره 149 از بابا افضل کاشانی

احمد نیکو در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:

معلوم نمی شود چنین از سر دست
کاین صورت و معنی ز چه درهم پیوست
اسرار به جملگی به نزد هرکس
آنگاه شود عیان که صورت بشکست

(رباعی شماره ۱۳ از بابا افضل کاشانی)

احمد نیکو در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳:

هر یک چندی یکی برآید که منم
با نعمت و با سیم و زر آید که منم
چون کارک او نظام گیرد روزی
ناگه اجل از کمین درآید که منم

احمد نیکو در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » از ازل نوشته [۳۴-۲۶] » رباعی ۳۰:

تو خالقی و مرا چنین ساخته ای
هستم به می و ترانه دلباخته ای
چون روز ازل مرا چنین ساخته ای
پس در دوزخم چرا انداخته ای؟

احمد نیکو در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۴:

یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم

احمد نیکو در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵:

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه؟
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه؟
درده قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه

احمد نیکو در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱۴:

آن مدعیان که دُرّ‌ِ معنی سُفتند،
و از چرخ به گونه گون سخن‌ها گفتند؛
آگه چو نبودند ز اَسرارِ نهان،
با خود زَنَخی زدند و آخر خفتند

خانم در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳:

معنی بیت از قفا سیر نگشتم من بدبخت هنوز،میروم وز سر حسرت به قفل مینگرم

سعیده در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶:

دوستان معنی بیت دوم چیه؟اینکه میفرماید گل بهشت مخمر به آب حیوانی

نوشین کیا در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰:

با عرض سلام خدمت دوستان گرامی،
در خصوص واژه ی " غاش " چون مسقط الرأس مولانای عزیز بلخ از ولایات افغانستان امروزی است می تواند این واژه به معنای "ا‌َبرو" که امروز در زبان دری افغانستان به همین معنی استفاده می شود باشد که در این صورت اصل کلمه با قاف و ریشه ی آن ترکی خواهد بود و عاشق غاش عاشق چشم و آبرو معنا می دهد. ( البته این تنها یک نظر است!)
لازم به ذکر است که کلماتی که در آنها حرف" ق" و یا "غ " ترکی به چشم می خورد در آثار مولوی در برخی موارد دو حرف مذکور به جای هم نشسته اند، مانند کلمه ی"الاق" به جای "الاغ" و بالعکس.
رجوع شود به
مقاله: کلمات ترکی- مغولی در کلیات شمس
نویسندگان:
عابدی محمود
,شادروی منش محمد
,قوامی بدریه
***
مولانا جای جای چه در مثنوی و چه در دیوان کبیر از واژگان رایج در گویش آن روزگاران افغانستان استفاده می کند، مانند "بَروت" به معنای سبیل و بسیاری از این دست.
***
«لهجه بلخ و دریافت بهتر سخن مولانا» عنوان کتابی از «محمد آصف فکرت» نویسنده و پژوهشگر صاحب نام افغانستان که در آن به واژگانی از دیوان شمس و مثنوی معنوی اشاره کرده که در زبان فارسی مردم افغانستان به ویژه در مناطق شمال افغانستان رایج است
با مطالعه این کتاب حقایق بسیاری در مورد زبان شعر مولانا روشن می‌شود، درمی‌یابیم که این شاعر بزرگ فارسی به سبب خاستگاه پدری وی که بلخ بوده است، تا حدود زیادی وام‌دار زبان گفتاری این منطقه است.

محمدرضا نعمتی در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۱ - باب پادشاه و برهمنان:

با سلام و احترام خدمت مسئولان سایت؛
آن قسمت از متن:«و بنای نواهی و اوامز او بر....»
کلمه بعد ار «بر»، «بنیاد» است نه «بنلاد» چنانچه ممکن است اصلاح شود.

احمدآرام نژاد در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۵:

درود وعرض ادب "مرتد گردم گر زتو من بر گردی"مصرع درستی نیست
اگرچه ممکن است مرتد گردم گر تو زمن برگردی درست باشد اما شخصا مرتد گردم گر زتو من بر گردم را اصح میدانم

فلانی در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴:

قبلاً من چندان علاقه ای به حافظ و اشعارش نداشتم
جز فقط چند شعر
یک روز اتفاقاً دیدم که رهبری یک بیت از حافظ رو میخونه و توضیح میده
من هم رفتم شعر کاملش رو خوندم
نمیگم فقط همین باعث شد
ولی از جمله زمینه هایی بود که باعث شد بعدها
-یعنی امروز-
بفهمم که حافظ خیلی بیشتر از چیزیه که منِ قدیم فکر میکرد
حقیقتاً هرکسی عمق شعر حافظ رو درک نمیکنه
بی دلیل حافظ لیسان الغیب -زبانِ نهان- نشد
همونطور که رهبری اشاره کردن، متأسفانه حافظ اونطور که باید شناخته نشده

یکی از حرف های پرمعنی حافظ رو اینجا میارم:
"شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
گر تشنه لب از چشمۀ حیوان به درآیی"
اگه به نثر روان بازگردانی کنم چنین میشه که:
ای فلانی، اگه پیش آب حیات باشی ولی از خوردنش امتناع کنی، شایسته است که تشنه و سرگشته و درماندۀ یک جرعه آب بشی و حتی همون یک جرعه هم به دست نیاری
میدونید، آب حیات در داستان ها چشمه ای در غار ظلماته-تاریکی ها-؛ و اینطور اومده که اگه کسی از این آب بخوره زندگی جاوید پیدا میکنه. این چشمه در معنای عرفانی به عنوان "معرفت" شناخته میشه، یعنی این معرفته که دل انسان رو تا ابد زنده میکنه. در اینجا حافظ میگه: اگه پیش سرچشمۀ معرفت باشی و از این معرفت بهره ای نبری، شایسته است که چنان در جهل سرگردان بشی که فقط درماندۀ و محتاج یک جرعه معرفت باشی. چه بسیار افرادی که به این سرچشمۀ معرفت که "ولایت"ـه درسترسی داشتن ولی هیچ بهره ای نبردن. و ما چه سرگردان و محتاجیم در فراق ولی عصر -عج-
و جای تلنگریست به همۀ مایی است که از "ولایت معصوم" محرومیم، تلنگری که "ولایت فقیه" رو دریابیم و مبادا که از ولایت فقیه هم غافل شویم و علیهش شمشیر بکشیم.
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآیی
بر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
بازآید و از کلبه احزان به درآیی

این برداشت من بود، الله اعلم
انشاءالله همیشه همپای ولایت فقیه خواهیم بود
اللهم عجل لولیک الفرج

سید حسین مجرد از رشت در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:

این غزل نیز همانند اکثر غزلیات سعدی بی نظیر و زیباست ، آنقدر این غزل زیباست که خود سعدی نیز از سرودنش به وجد آمده بود، همه ابیات این غزل بی نظیرند اما من بیت دوم( ملامت گوی بی حاصل) و بیت نهم (گمان از تشنگی بردم) را خیلی دوست دارم.
در بیت دوم به خوبی داستان حضرت یوسف تداعی می شود و در بیت نهم نیز وسعت عشق مشخص می شود.

۱
۱۷۸۱
۱۷۸۲
۱۷۸۳
۱۷۸۴
۱۷۸۵
۵۴۰۶