علید در ۴ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۷:
جمع ادبا و عرفا وفلسفا جمع
آرام مینشینم در کنج جمع
تا که ببینم بشنوم مقصودشان
که ادب و شعر و معرفت بیاموزم ز جمعشان
موفق باشید
محمدحسین مهدیپور در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۶:
سلامبیت سوم، مصرع دوم
چشمه اشتباه و چشم صحیح است
ملیکا در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:
شست درسته چون به معنای دام و با مفهوم شعر سازگاری داره که به معنای گرفتاری در دام غم ها و...
عباس معمارزاده در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۱:
من اگر نظر حرام است ، بسی گناهکارم
آرمین عبدالحسینی در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۵۳ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - نعت رسول خداست صل و سلم علیه:
این شعر زیبا بر اساس شعر معروف شیخ الشعرا سعدی شیرازی می باشد:
ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
منصفی در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲:
1، گر نظر شادی آفرین نبود، گلستان، کی! چنین شادی و مسرتی را ارزانی مردمان میکرد
تجلی لطف اوست که این چنین عیش و عشرت در هستی بنیان نهاده شده است
2، اگر تجلیِ زیباییِ او، در عوالم بالا نبود
هزاران دل، به میعادِ قربانگاهِ جانِ خود نمی شتافتند
3،گر نهاد و جانِ ما، از ریشه ی عشق او، نروییده بود
عشق بازی ما از جنس عشق و شیدایی او نبود
4. گر جذبه یِ پرتوِ دادگرِ او نبود
روی عشاق جهان، سوی آن، دیوانِ عشق نمی چرخید
5، حتی موجودات جهانِ خاکی هم، محرم رازِ عشق او شدند
چرا که در درون هر ذره ی، عالمی از شور و شوق برپاست
6، گر شراره ی عشق او بر نهانخانه جانها نتابیده بود
چگونه شعله های آتشِ شورِ و شین عاشقان،
شعله ور بود؟!
7، اگر رخساره ی جانها در عالم أمْر آتشگون نشده بود
اینهمه شمعِ عاشق در جهانِ خلق، به جشن و شادی پایکوبان نبودند
8، این همه فدا شدن جانها برای جانان
نیست مگر لطف آفریدگاری او و وعده دیدار او
9، گر سروری و ولایت شمس تبریزی بر جان ها نبود
صد هزاران جان قدسی هر دمش جان برکفانش نبودند
دریا در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۴ - فرق میان دعوت شیخ کامل واصل و میان سخن ناقصان فاضل فضل تحصیلی بر بسته:
سلام
ما ایرانی ها اصولا عادت داریم شخصیتها را به سیاه و سفید تقسیم کنیم: آدمها یا خیلی خوبند یا خیلی بد. شخصیت خاکستری نزد ما جایگاهی ندارد و تحلیلهای سادهلوحانه ای مبتنی بر همین رویکرد یعنی مبتنی بر تفکر همه یا هیچ داریم. بدیهی است که رشد عقلی و شخصیتی این گونه رویکرد را بسیار محدود میکند.
روشن است که مولوی علیرغم همه کمالات و سرودن اشعار بی نظیر و مخلق بودن به بسیاری از فضائل اخلاقی، زن ستیز بوده و جایگاهی برای زنان قائل نبوده است و در این زمینه حتی کار را به توهین هم کشانده است ؛ در عمل نیز با پیشکش کردن دختر زیبای نوجوانش به پیرمرد شصت ساله بدون رضایت دختر( درست مثل یک کالا) مهر تایید بر اندیشه های باطل خود (در این زمینه) زده است. این واقعیت را باید پذیرفت و نباید تصور کرد که قبول این واقعیت، مترادف است با تخریب کل شخصیت او .
به نظرمن همه آدمها خاکستری اند ، معجونی از خوبی ها و بدی ها؛ چیزی که هست در برخی، خوبی ها غلبه بیشتری دارد مثل همین مولانا. می شود گفت در شعاع این خوبی ها، آن بدی های اندک، کم رنگ می شوند .
کسانی که به نقد کتاب زیبای " کیمیا خاتون" اثر سعیده قدس پرداخته اند دچار همین اشتباه شده اند، در ذهن آنها نمی گنجد که شخصیتی مثل شمس تبریزی، همسر جوانش را از فرط کتک زدن به کام مرگ فرستاده باشد. چرا؟ چون بنا بر همان تفکر همه یا هیچ او را انسانی کامل از هر جهت می بینند و لذا هیچ نقدی را بر نمی تابند. از نظر آنها انسان یا کامل است یا اصلا انسان نیست!
به نظرمن تقسیم شخصیت ها به سیاه و سفید ، ظلم به خود آنهاست چون به اندک اعوجاجی ، کل شخصیت آنها به زیر سوال می رود.
اگر اهل خواندن قرآن باشید، می دانید که حضرت موسی به گفته صریح قرآن، مرتکب قتل شده و انسان بی گناهی را کشته بود ( البته به تصور اینکه آن فرد ظالم است ولی بعدا فهمید که به ناحق قضاوت کرده و او بیگناه بوده) اما خداوند موسی را به پیامبری بر گزید!! چرا؟!
با اندکی تعمق، علت را می توان فهمید ، غلبه کمالات و خوبی ها در وجود موسی .
برگ بی برگی در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
نکته بسار مهم و جالب دیدگاه حافظ درباره جایگاه عقل است که در بیت دوم آن را مرکز وجود و آفرینش میداند که همه امور جهان پیرامون و حول محور آن هستند و این عقل گره از امور دنیوی انسان باز میکند ولی انسان باوجود بهتر شدن امور دنیوی بر مبنای عقل ،آرامش مورد نیاز را بدست نیاورده و همچنان سرگردان و آشفته روزگار را بسر میبرد .
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
و این عشق است که به این سر گشتگی انسان آگاهی دارد.
اما حافظ پس از شرح کامل در باره چگونگی رشد و کمال سالک طریقت عشق به بیت هشتم رسیده که میفرماید :
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
یعنی اگر سالک طریق معرفت به آن مراحل عالی برسد عقل جزیی و معاش اندیش دنیوی او با عقل کل یکی شده و از آن پس حتی امور عقلی دنیوی او با خرد کل اداره خواهد شد و این عقل با جان خدایی و اصلی شخص عارف یکی شده و این وحدت است که گوهر هستی را شکل داده و نثارِ جانان یا زندگی خواهند نمود . مولانا درباره عقل کل میفرماید ؛
عقل عقلت مغز و عقل توست پوست
معده حیوان همیشه پوست جوست
امین در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
درود بر همه ی دوستان و گنجوریان
خوانش این غزل توسط مرشد مرادی در دهه ی پنجاه که در برنامه گلچین هفته پخش شده رو گوش کنید تا عظمت این شعر دستتون بیاد
تماشاگه راز در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:
دوستان مکرر به بیت حذف شده زیر اشاره می کنند:
شیخم به طنز گفت حرام است مِی ،نخور
گفتم به چشم ، گوش به هر خر نمی کنم
--
تصحیح و مقابله آثار کهن کار اساتید ادب است که کارشناس هستند و بر اساس اصولی سره را از نا سره تشخیص می دهند.
به دو دلیل واصح این بیت از حافظ نیست :
1- بیت بی ادبانه و دارای لحن امروزی است و مشابه این کلام در دیوان حافظ نیست
2- در تمامی دیوان حافظ حتی یک بیت که حاوی واژه " خر " باشید یافت نمی شود
سپاس از بزرگانی مثل اساتید قزوینی و غنی که نسخ تصحیح شده و منزه را به رایگان در اختیار ما گذاشته اند ، روحشان شاد.
یا حق
تماشاگه راز در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:
بیت 5
شیخم به طیره گفت برو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم
بیت 7
این تقوی ام تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم
عرفان در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
ممنون اقا سینا خیلی کمکم کردین متشکرم لطف کردین
عرفان در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
ممنون اقا سینا خیلی به من کمک کردین متشکرم لطف کردین
حمید ستوده در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۱۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۱:
سرکار خانم روفیا باسلام چرا مقصود و منظور مستتر در ذهن خود را صریح بیان نمیفرمایید تا افراد کند ذهنی مانند من نیز از ان سر در اورند. خارج از این حرف و حدیث ها , یک بیت از مرحوم قیصر امین پور برایتان میاورم که امیدوارم ملکه جسم و روحتان گردد.سرافراز باشید . حمید ستوده
فرهاد در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲:
سلام و درود.
با نظر رهی رهگذر عزیز موافقم و ادب ایشان در ابراز نظرشان می ستایم. ولی متاسفانه سایت گنجور هنوز الفاظ تقطیع شعر را تغیر نداده است.
با تشکر از رهی رهگذر عزیز و عوامل سایت گنجور.
رضا در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
سلام
عکس اواتاری که برای بیدل دهلوی گذاشتید بسیار نامناسب و مضحک در واقع یک عکس مدرن است عکس های مناسب تری هم هست مثل :
پیوند به وبگاه بیرونی
محمد در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:
این شعر در اجرایی از استاد شجریان و استاد جلیل شهناز در
جامه دران اصفهان هم اجرا شده است....
محمد در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه:
آمد سوی کعبه پرجوش چون کعبه نهاد حلقه بر گوش
برداشت من از مصرع دوم این هست که مجنون مانند کعبه که حلقه نقره ای سنگ حجر السود در گوشه آن هست حلقه غلامی بر گوش اویخت
محمد در ۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:
در اجرای خصوصی استاد شجریان و خانم مهستی نوازنده سنتور فضل الله توکل هستن، به اشتباه منصور صارمی ذکر شده...
حسام در ۴ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۷ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۵ - قصهٔ هاروت و ماروت و دلیری ایشان بر امتحانات حق تعالی: