گنجور

حاشیه‌ها

محسن در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » خیال‌انگیز:

زیبایی از جنس حقیقت است مانند همین شعر رهی

محسن در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » گوهر تابناک:

چه زیباست ... دست مریزاد
که همچو مرغ حق افسانه گوی خویشتنم

امیر در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۱ - نوای طاهره:

بهترین اجرای این شعر از فریدون فروغی است که محسن نامجو خود به تاثیر و یاد فریدون فروغی این ترانه را بازخوانی کرده

بی نشان در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۴:

سلام به سبحان عزیز
در بیتی که فرمودید کلمه باز در تکراری که داشته پرنده و در مصراع دوم به معنای گشایش هست
باز تو هستم در مقام تاکید شدت وابستگی رو میرسونه و اشعار و اشراف به خویشکاری خویش در مقابل معشوق رو در مقام نسبت ها رو
من بازم پس موقوف استماع طنین طبل بازگشت به ساعد شاه و جان جهانم
بال و پر من جز به جهت لبیک به ندای ارجعی طبل تو بسته است و جز به سمت و سوی تو مطاری و پروازی ندارد

آرمان امیری در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۷ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

در مصرع دوم از بیت 25 به نظرم یک اشتباه تایپی رخ داده:
دور نرگس کمانش ،دو گل درع پوش
ابتدای مصرع «دور» باید به «دو» اصلاح شود.

nabavar در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۱ - رجوع کردن به قصهٔ آن پای‌مرد و آن غریب وام‌دار و بازگشتن ایشان از سر گور خواجه و خواب دیدن پای‌مرد خواجه را الی آخره:

گرامی کاظم
تا ندرد پردهٔ غفلت تمام
درین ماناست که: تا پرده ی غفلت دریده نشود ،
تا نگردد رازهای غیب فاش
تا رازها فاش نگردد
تا نگردد منهدم عیش و معاش
تا از همه ی مادیات چشم پوشی نکنیم
ما همه گوشیم کر شد نقش گوش
ما همه نطقیم لیکن لب خموش
به شرطی سخن می گوئیم و راز ها را بر ملا می کنیم کهپرده ی غفلت را دریده باشیم و غیر او را نبینیم

هادی در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:

مولانا ما را دعوت به مشاهده می کند و می گوید که راه شناخت فقط از راه قیاس و قرینه سازی نیست:
«چنین باغ و چنین شش جو پس این پنج و این شش جو
قیاسی نیست کمتر جو قیاس اقترانی را»
بالاتر رفتن در مراتب عشق علاوه بر باز کردن چشم به معانی و غیب، موجب پدیدار شدن خواصی جدید و متنوع در یکجا (می احمر که هم بحر است و هم گوهر) می شود که با منطق قیاسی انتظار حضور آنها نمی رفت و قابل پیشبینی نبودند. او هشدار می دهد که دروغ و ناراستی راهی به مراتب عشق ندارند. و همه اینها را در جواب کسی می گوید که می خواهند قدر متاع عشق و جانی را که به رایگان در اختیار ما قرار گرفته در مقایسه با زر محاسبه کنند.
در این درس مشابهت های زیادی با مفهوم ظهور یافتگی می توان مشاهده کرد:
ظهور یافتگی یا برآمدگی (به انگلیسی: Emergence)، در فلسفه، نظریه سامانه‌ها، علم و هنر، هنگامی رخ می‌دهد که "کل چیزی بزرگتر از جمع اعضا باشد"، به این معنی که کل سیستم رفتاری از خود بروز می‌دهد که اعضایش آن را ندارند. این رفتارها به علت فعل و انفعالات بین اعضا، بروز پیدا می‌کنند. ظهور یافتگی نقش کلیدی در نظریه سامانه‌های پیچیده بازی می‌کند. به عنوان نمونه، پدیدهٔ حیات که در زیست‌شناسی مورد مطالعه قرار می‌گیرد یک خاصیت برآمده از شیمی است، و پدیدهٔ روانشناسی در حقیقت برآمده از پدیده عصب‌شناسیِ موجودات زنده است.

سالار در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:

درآینه وصف جمال پرتو ذات خودش رو دید آیا این همان اناالحق حضرت حلاج نبود که خواجه به زبان دیگر دروصف خودش بیان فرمود؟؟!!

حسن ق در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:

پوریا pooria_dp@yahoo.com در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۵ - نالیدن ستون حنانه چون برای پیغامبر صلی الله علیه و سلم منبر ساختند کی جماعت انبوه شد گفتند «ما روی مبارک ترا به هنگام وعظ نمی‌بینیم» و شنیدن رسول و صحابه آن ناله را و سؤال و جواب مصطفی صلی الله علیه و سلم با ستون صریح:

سلام
به نظر بنده ستون نماد تکیه گاه پیامبر و چیزی که با تمام وجود سخنان ایشان را با گوش جان میشوند هستش.
حالا انسان که اشرف مخلوقات هست آیا از شی هم پست تره؟
بله اگر انسان در عمر خویش بویی از مراتب انسانیت نبرده باشه از شی هم پست تره.

مستور در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

درین جا "جوی" به معنی "شراب" است.

نرجس نامجو در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۲۰ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۳ - من نتایج افکاره فی مرثیه‌اخیه‌الصاحب الاجل الاکرام خواجه عبدالغنی:

چقدر ناراحت کننده بوده مرگ واسشون.
گرچه مرگ همیشه سخت بوده اما این‌روزها اینقدر کرونا جون گرفته که مرگ برامون از دیلیت اکانت به نفر قابل قبول تر شده

نرجس نامجو در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۱۹ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۳ - من نتایج افکاره فی مرثیه‌اخیه‌الصاحب الاجل الاکرام خواجه عبدالغنی:

چقدر ناراحت کننده بوده مرگ واسشون.
گرچه مرگ همیشه سخت بوده اما این‌روزها اینقدر کرونا جون گرفته که مرگ برامون از دیلیت اکانت به نفر قابل قبول تر شده

کاظم در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۱ - رجوع کردن به قصهٔ آن پای‌مرد و آن غریب وام‌دار و بازگشتن ایشان از سر گور خواجه و خواب دیدن پای‌مرد خواجه را الی آخره:

سوال: اینجا که می گوید تا ندرد پرده غفلت تمام کمی برایم مبهم است. شاعر می گوید اسرار را فاش نکن تا پرده غفلت دریده نشود!؟ به نظرم اینکه پرده غفلت دریده شود امری مطلوب است.

برگ بی برگی در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴:

توضیح و تصحیح معنی بیت :
وز ازل از کلک تو یک قطره سیاهی
بر روی مه افتاد که شد حل مسائل
در مصرع دوم این بیت پرسشی که مطرح میشود این است که با قطره جوهر یا نشان کردن انسان از کلک و قلم خداوند چه مشکل و مسئله ای از هستی یا زندگی حل خواهد شد ؟
آیا گرهی در این جهان فرم وجود دارد که فقط بدست انسان باز میشود و باشندگان عالم معنا از انجام آن ناتوان هستند ؟ پرسشهای بسیاری در معنی کردن مصرع فوق با مضمون ذکر شده پدید می آید که جای تامل و بحث بیشتری دارد . اما همانطور که در متن و شرح بالا ذکر شده ، پدید آمدن مشکل با حضور انسان در زمین فرم محتمل تر است و وظیفه انسان برطرف کردن این اشکال ستیزه گری و عدم تعظیم و تسلیم در برابر خدا و هستی درست مینماید . انبوه مسائل و مشکلاتی که انسان در طول تاریخ برای خود و دیگر باشندگان این جهان و حتی برای جو زمین ، برای کوهها ، دریاها و غیره پدید آورده است نیز
قابل تامل میباشد . تنها پاسخ قانع کننده برای حل مسایل توسط انسان میتواند زنده شدن خداوند به ذات خود توسط انسان بر روی زمین باشد که میتوان از آن به بیان نمودن خدا از طریق انسان در روی زمین تعبیر نمود و توسط انسانهای کامل مانند پیامبران ، اولیاء خدا و انسانهای کامل و عارف چنین امری امکان پذیر است . این قابلیت برای نوع انسان وجود دارد .

مشتاق عشق در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۵۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی:

سلام و عرض ادب
نام و نسبت به خردسالیست نسل از شجر بزرگ خالیست
لطف کنید دوستان این بیت رو معنی بفرمایید

nabavar در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸:

گرامی علی
آمد بهار و نوبت صحرا شد
وین سال خورده گیتی برنا شد
بهار آمده، زمان رفتن به صحرا فرا رسیده
دنیای پیر دوباره جوان گشته

کیوان پارسائی در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

آقای چاوشی و آهنگ ساز مربوطه قطعه ای بر مبنای این شعر ارائه داده اند که بد هم نیست. ولی کاش کسانی که می خواهند آهنگ های بر مبنای اشعار عارفانه بخوانند اول تحقیقی انجام داده و از اساتید ادبیات معنی شعر را بیاموزند. متاسفانه ایشان یک مصرع را اشتباه می خوانند:
"در هوس خود نماند هیچ امانی مرا" کاملا" غلط است و باید به صورت "در هوسش خود نماند هیچ امانی مرا" اصلاح گردد. همانطور که دوستان اشاره کرده اند "امان" اینجا به معنی " امنیت و آسایش" نیست بلکه به معنی "آرزو" است.
دوستانی که با قرآن بیشتر مانوس هستند حتما" این کلمه عربی را در هنگام خواندن قرآن به گوششان خورده است: در آیه 111 سوره بقره ... تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ .... یعنی این آرزوی آنها است ...
و معنی بیت هم این است که قبلا" من بیست هزار آرزو داشتم (کنایه از هزاران آرزو) لیکن از وقتی که هوس او (هوسش) در سرم افتاد دیگر به جز وصال او هیچ آرزوی دیگری در سرم نماند.

منصور پویان در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:

عبارت: “ساقی به روی شاه ببین ماه” هنوز هم مرسوم است که با دیدن (ماه نو)، در چهره‌ی مؤمن، آب، آینه یا سبزه؛ می نگرند و تفأل می کنند. ای ساقی، پایان بهار و گل درحالِ وداع است، ماه را در رخسار ِشاه ببین و شراب بیاور که یاران همه در انتظارند.
به دنیایِ ناپایدار دل مَبند و شراب الست بنوش و از سرانجام ِجمشید بپرس که با آن همه بهره‌مندی بالاخره از این دنیا رَخت بربست و رفت. همه چیز فنا شدنیست، بنابراین با زیر ِسئوال بُردن ِ رویداد ها، باشد که به پاسخ های روشن دررسی! من که حاضر بودم جانم را فدای غمزه‌ زیبا-رویان کنم؛ حالیا جانم جایگاهِ معشوق ازلی-ابدی می باشد.
شعر از هنر هاست و از زمان آدم، زینتِ-بخش ِزیبائی ها بوده است. پس شعر به مجلس ِشاه، جایگاه ِبهشت دارد و شاه همان یکتائی خداوندگاری است. اگر چه از سحر و سحری دیگر خبری نیست، ولی شراب صبگاهی که هست!
عنان‌ بر عنان‌ رود، یعنی قضاوتِ پروردگار از تصوّر ما خارج و روز قیامت همین حالاست! می پنداریم در قیامت، شیخ ِ تسبیح به دست و رندِ شرابخوار طوری قضاوت می شوند که رند به بهشت رود و شیخ به دوزخ. هر طور که باور-داشته باشیم، قلبِ ما همانا سکّه تقلبی و زر ناسره ماست. بزرگواری یزدان، قصور ما را برمی تابد. از زر ناسره که سکه کم عیاری ست؛ شاه که کریم و بزرگوار ست؛ به چشم اغماض در ما خواهد نگریست. با استغراق در معانی باطنی، خواهیم فهمید که در روز حشر؛ چه بسا تسبیح شیخ و خرقه ی شرابخوار یکسان باشند.
حافظ از عید بصورت نمادین و در راستای رسیدن به معنویت استفاده میکند. گل نیز نماد وجود و شکل مادی پدیدار ها می باشد. حضور و کمال یاران همان همراهان راه معنویت هستند مانند عطار و مولانا.
حافظ هنوز به پاکان روزه دار و یا همان یاران دلبسته است. حافظ از ما میخواهد که از قصه جام و جمشید معنای اصلی را دریابیم و غزل را نیز به معنای معمول آن نگرفته و در آن تامل عمیق تر داشته باشیم.
جان ذاتی ما همانا اصلیت خدایی بشری ست و از نگاه عرفا، جان جسمانی انسان در رده دوم اهمیت قرار دارد. حافظ از خدا میخواهد تا از چشم-زخم انسان های تنگ نظر محفوظش بدارد؛ تا انسان ها با تعلقات دنیوی نتوانند بر او اثر بگذارند و او را به ذهنیت مبتلا کنند. باشد که شراب نورانی معرفت را بنوشاند و با این جهان بینی که انسان در پی می خرد ایزدی ست می فرماید:
گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست/از می کنند روزه گشا طالبان یار.
زمان نوشیدن می اَلَست در سحر و ابتدای دوران زندگی انسان یعنی در نوجوانی است. اگر جدا شدن از خود کاذب طولانی شود، باز نقصانی بوجود نخواهد آمد، چرا که انسان در هر دوره ای از زندگانی که باشد؛ هر آینه با می ناب از حضرتش میتواند روزه گشایی کرده و آن طلب یعنی روزه داری را با زنده شدن به حضرتش ادا کند.
زانجا که پرده پوشی عفو کریم توست/بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار.
پرده پوشی همان سیره خداوندگاری می باشد؛ پس بر ما ببخش زیرا که بواسطه شروع دیر هنگام؛ این زر ما بس کم عیار شده است تا حدی که به نظر تقلبی می آید اما تو با کرامت خود ما را از عشق لایزال بهره مند کن. برای طلب می یعنی خرد ایزدی و زنده شدن به حضرت عشق، به چیزهای این جهان دل مبادا بست.
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود/تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار.
تسبیح و خرقه از ابزارهای ذهنی شیخ و صوفی هستند و شیخ با تسبیح، خدای ذهنی خود-ساخته را عبادت میکند. صوفی نیز رندانه در زیر خرقه دلبستگی ها، قصد شراب خوردن از این تعلقات دنیوی را دارد. حافظ میفرماید در روز حشر یا قیامت که میتواند برای انسان همین لحظه و از خواب ذهن بیدار شدن باشد؛ هیچکس با اعمال ذهنی خود طرفی از زندگی دنیوی برنخواهد بست.
حافظ چو رفت روزه و گل نیز می‌رود/ناچار باده نوش که از دست رفت کار.
رفتن روزه و گذر ایام خیلی زود سپری شده و لاجرم گل وجود جسمانی انسان نیز از این جهان خواهد رفت. پس درنگ نکن و باده هوشیاری طلب کن که می اَلست، تو را جاویدانی و الوهیت خواهد بخشید.

علی در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸:

سلام.کسی معنای بیت اول رو میدونه؟کارم فوریه.لطفا اگر میدونید راهنمایی کنید.

۱
۱۶۷۶
۱۶۷۷
۱۶۷۸
۱۶۷۹
۱۶۸۰
۵۴۳۸
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود