مرشد در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۴:
خواندن این غزل با لحن طربانگیز یک غلط فاحش است. شور بگیرید، بدون طرب! اگر چه که آن کس که باید بفهمد میفهمد.
nabavar در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
گرامی جاوید
ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
استاد شما که چنین معنا کرده، شعر را از معنا انداخته.
با ” ترا زو“ شعر بی معنی می شود.
سکه ها را هم در قدیم با وزن کردن می سنجیده اند
شما اگر یک سکه ی 8،1 گرمی داشته باشی که طلای 900 باشد، وزن آن با سکه ای که از طلا نیست تفاوت دارد مگر در اندازه فرق کندکه با چشم قابل تشخیص است
ضمناً میتوان ترازو را نظر انسان خبره دانست که خود ترازویی دیگر است. امروزه، طلاشناسان سکه ی طلا را با انداختن روی شیشه و شنیدن صدای آن از تقلبی تشخیص می دهند که این خود نوعی ترازوست.
Javid در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
در این بیت که میگوید
(ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس)
در قدیم باب بود که کلمات را سر هم بنویسند که در مثنوی نیز صدق میکند
پس اینجا در خوانش هایی هم که گزاشتید میخواندند ترازو که اشتباه است
در اصل همان(تو را زو است) که باید تلفظ کنند نه ترازو
من دانشجو رشته حسابداری هستم
در کلاس ادبیات عمومی که داشتم این اشتباه را کردم در خوانش که استاد کلاس ما که هم شاعر هستتد و درجات تحصیلی بالایی دارند این نکته را متذکر شدند
nabavar در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲ - تفسیر خذ اربعة من الطیر فصرهن الیک:
پوزش، دو اشتباه قلمی:
نباشد
مولوی
nabavar در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲ - تفسیر خذ اربعة من الطیر فصرهن الیک:
گرامی میرزا اکسیر
منظورم از بی تعصب بخوان این بود که بدون قضاوت قبلی بخوانی.
هیچ مقدسی نیست که قابل نقد نباسد
لیام یکی از شاعران جوان و پر توان ایران است، که با نام مستعار ” لیام “ گاهی درین حاشیه ها نظری داده اگر مجموعه ی اشعارش به دست شما هم بیافتد قبول می کنید که در زمره ی شاعران برجسته ای مُلک است.
قطعه ای از مولانا گذاشتم تا ببینید حتی مولی هم که به چشم والا می آید گاهی نه چنان است
زنده باشی
Eli Yari در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
بنده برداشتم از چهار بیت اول این هست که ؛ شاعر و به عبارت دیگر سالک یا عاشق به ظاهر در شکایت از یار در حال شکرگذاری ازوست که در اصل نکته ی حکایت همین است و تنها نکته دانان عشق می توانند این حکایت را دریابند . شاعرخود را رندی معرفی کرده که به ازای خدمتی که کرده از یارش انتظار توجه داشته اما گویا فرهنگ سرزمین یار جور دیگریست و آنجا یار مثل کسی است که فرقی بین دوست و بیگانه قائل نیست و به کسانیکه با خدمت و طاعات میخواهند جرعه ای آب حیات ازو بگیرند نه تنها التفاتی نمیکند بلکه جان عاشقانش را هم میگیرد(شاعر هشدارمی دهد که اگر حقیقتا وصل اورا بخواهی باید سرت رابدهی و هیچ من و ادعایی نداشته باشی که آنجا جای دو "من" نیست(غیر مردن هیچ فرهنگی دگر /درنگیرد با خدای ای حیله گر)).
moji kh در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:
به نظرم این ی تیکه به خداست که میگه خدایا شکرت به خاطر اینکه بی نیازمون کردی از بلایا چون همه ای مشکلات از قسمت خودت میاد
میرزا اکسیر در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲ - تفسیر خذ اربعة من الطیر فصرهن الیک:
ناباور عزیز وگرامی از قطعه فوقالعاده عالی که حاشیه نمودید متشکرم.
انسان ها از شهوات حیوانی وخری برای زیستن در این زمین خاکی ضرورت دارند. ولی خوشبختانه که راه های برای مطیع کردن آن موجود است. بنده پیوسته کوشش میکنم که در مهار آن کوتاهی نکنم. امید است شما به این موفقیت رسیده باشید.
عرضه واژه تعصب در بیان شخصیت دیگران خیلی جرأت ودانای میخواهد که شما البته از یک کلمه که من در حاشیه قبل نوشته بودم توانستد بدانید که بنده تعصب دارم. عالی هستید.
امیرشریعتی در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۷ - پند دادن پدر مجنون را:
سلام
لطفا بیت دهم را تصحیح فرمایید...
دل سیر نگشتی از ملامت
مرشد در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۴:
در اپرای عروسکی مولوی، قطعه «عاشق است چون زمرد» به زیبایی خوانده شده است.
الهام در ۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
منظور از گنده پیر کابلی شمس تبریزی است
الهام در ۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
معنی این شعر رو اینجوری درک کردم
از آسمان ندا آمد که به سمت کمال بیا حس خوبی به جان دست داد در جواب اینکه کجا و چطور اتصال صورت می گیرد پاسخ آمد در لامکان و لازمان یعنی جان از جسم ارزشمند بیرون رود و از مکان و زمان فراتر
در این هنگام افکار مانع می شوند و عبور از افکار سخت است پس از عبور از افکار و در مرحله خاموش کردن ذهن زندگی مادی خاموش می شود و فقط عشق حقیقی جاری می گردد و دوباره افکار انسان را به زندگی مادی باز می گرداند.
سیامک در ۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:
ماهم درخرم اباد به گردو گِردکُو می گیم که خلاصه شده ی گردکان است
وهمیشه هم این شعرو بصورت گردکان (گردو) برگنبداست میخوندیم
ولی بنظر میرسه صحیحش چون گرد، کان برگنبد است باشه یعنی مانند چیز گردی که برگنبد گذاشته باشن .
چقدرم با این تاویل وتفسیرامون تن سعدی بنده ی خدارو در گور لرزوندیم واعصابشو خراب کردیم.
گذاشتیمش رو ویبره .
الهی العفو
بهیار سپیدان در ۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۰۱ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰ - غوغای محشر:
درود
سردوبان در مصراع دوم بیت اول بی معنی است . می تواند سرو و بان باشد. در برخی نسخه ها ، سروبن آمده است.
همایون در ۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۹:
با سپاس از توضیح و تصحیح شما جناب ادیب نیا، هدف پالایش نوشتار فارسی است، الف و لام عربی هیچ نقشی در زبان ما ندارد و میتوان آنرا حذف نمود و از ادامه یک روش قدیمی جلوگیری کرد، جلال دین دقیقن همان معنی جلال الدین به زبان عربی است، و تغییری در معنی پیش نمی آورد بلکه بر زیبایی نوشته می افزاید و از صورت عربی بیرون می آید.
هم نیک و هم بد در هستی هست چون هستی اصلن نیک و بد را جدا نمی کند، ماهم با نیک و بد کاری نداریم بلکه با نو و کهنه کار داریم
چرخ و روزگار که همان مذهب و حکومت است با تعریفِ نیک و بد همه توانایی ها و آفرینندگی ما را از ما دزدیده است،
عدنان العصفور در ۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۰۸ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۳ - شکوه از سعایت ابوالفرج:
پارسی را کنی شکاوندی
از انجا که هرچه گشتم ندیدم کسی معنی مصرع را گفته باشد لازم دانستم انرا بنویسم
این بیت دو نکته درخور دارد یکی اینکه ایرانیان از ایام قدیم همه ایرانیان را پارسی میدانستند و خود را ایرانی و پارسی میدانستند
دیگر شکاوندی به چم اهل شکاوند کوه است در زمان مسعود سعد در سیستان داستان بسیار معروفی از جنگ رستم با شکاوندیان بود کشاهی بنام بهرونه در هندسر در کوه شکاونده دژی استوار ساخت و تبهکاران و دزدان و جادوگران را گرد خویش بیاورد در روزگار فریدون نریمان به جنگ انان رفت و انان سنگی از بالای کوه پرتاب کردند و اورا کشتند زال و سام نیز هرچه رزم اوردند نتوانستند تا رستم به کودکی نام انان شنید و چون بارزگانی به ان دژ رفت
چکیده داستان در مجمل التواریخ امده است و شباهتی تام با داستان کک کوه زاد دارد
اینک مسعود سعد میگوید
چگونه مرا که پارسی و ازاده ام به گونه شکاوندیان مینهی
Vahid Vanbub در ۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:
این صفحه مشکل داره ظاهرا
مسعود سلاجقه در ۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
دربیت
منم ای برید ودوچشم ترزفراق آن مه نوسفر....
میدانیم درشعرپارسی اصالت معنی ازاصول است که این مصرع فقط کلمات ازسرضرورت وزن ردیف شده بدون تداعی مفهوم اگربرید را پیک معنی کنیم بهتراینگونه است
بگوای بریددوچشم ترتوبه من ازآن مه نوسفر...
مسعود سلاجقه در ۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
دربیت دوم من اگرچه پیرم وناتوان تومرازدرگه خودمران
درست است هم فرم هم وزن درست میشود وهم روانتر میشود
داود در ۴ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳: