بوالفرج شرم نامدت که بجهد
به چنین حبس و بندم افکندی
تا من اکنون ز غم همی گریم
تو به شادی ز دور می خندی
شد فراموش کز برای تو باز
من چه کردم ز نیک پیوندی
مر تو را هیچ باک نامد از آنک
نوزده سال بوده ام بندی
زآن خداوند من که از همه نوع
داشت بر تو بسی خداوندی
گشته او را یقین که تو شده ای
با همه دشمنانش سوگندی
چون نهالیت بر چمن بنشاند
تا تو او را ز بیخ برکندی
وین چنین قوتی تو راست که تو
پارسی را کنی شکاوندی
وآنچه کردی تو اندرین معنی
نکند ساحر دماوندی
تو چه گویی چنین روا باشد
در مسلمانی و خردمندی
که کسی با تو در همه گیتی
گر یکی زین کند تو نپسندی
هر چه در تو کنند گنده کنی
ای شگفتی نکو خداوندی
به قضایی که رفت خرسندم
نیست اندر جهان چو خرسندی
کرده های تو ناپسندیده ست
تا تو زین کرده ها چه بربندی
زود خواهی درود بی شبهت
بر تخمی که خود پراکندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، بوالفرج شرم از حبس و بند خود گلایه میکند و به غم و اندوه خود اشاره دارد. او به افرادی که باعث این وضعیت او شدهاند، طعنه میزند که در حالی که او در رنج است، آنها به شادی میخندند. او همچنین به دوستیها و وابستگیهای گذشتهاش اشاره میکند و از بیتوجهی دیگران به درد و رنجش شاکی است. شاعر در انتها به ناامیدی از رفتار دیگران و ناپسند بودن اعمال آنها اشاره میکند و درباره اینکه چگونه میتوان در برابر چنین بیعدالتیها ساکت بود، تأمل میکند.
هوش مصنوعی: بوالفرج، شرم بر تو باد که چگونه مرا در این وضعیت سخت و در چنین زندانی گرفتار کردی.
هوش مصنوعی: در حالی که من از غم و اندوه به شدت گریه میکنم، تو با فاصله از من خوشحالی و میخندی.
هوش مصنوعی: فراموش کردهام که به خاطر تو چه کارهای خوبی انجام دادم و از کجا رابطهام را با تو شروع کردم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که از آنجا که او نوزده سال در بند بوده، هیچ نگرانی یا ترسی از وضعیت فعلیاش ندارد. این به نوعی نشاندهندهی تسلیم و پذیرفتن سرنوشت است، و به نظر میرسد که او به خاطر تجربهاش، دیگر به سختیها اهمیت نمیدهد.
هوش مصنوعی: از خدای من که انواع و اقسام خوبیها و قدرتها را داراست، بر تو نعمتهای فراوانی ارزانی داشته است.
هوش مصنوعی: او به طور قطعی میداند که تو با تمام دشمنانش پیمان بستهای.
هوش مصنوعی: وقتی که درختی را بر روی چمن بکارند، تو باید آن را از ریشه بکندی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تو آنقدر توانمندی و مهارت داری که میتوانی زبان فارسی را به زیبایی و شکوهی خاص بیان کنی.
هوش مصنوعی: هر آنچه تو در این موضوع انجام دادی، جادوگر دماوندی نمیتواند مانند آن را انجام دهد.
هوش مصنوعی: آیا به نظر تو این رفتار در اسلام و با توجه به عقل و خرد، جا دارد؟
هوش مصنوعی: اگر کسی در جهان با تو همدردی کند و یکی از مشکلاتتو در میان بگذارد، تو آن را نمیپذیری.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به تو بگویند، تو بزرگ و افتخارآفرین میمانی، oh شگفتی بزرگ خداوند.
هوش مصنوعی: من از گذشته راضی نیستم، چرا که در این دنیا هیچ چیزی به اندازه رضایت اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: عملکردهای تو ناپسند است، پس تو چه چیزی از این کارها به دست خواهی آورد؟
هوش مصنوعی: اگر زود به میوهای برسید، باید به این فکر کنید که خودتان آن بذر را در زمین کاشتهاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
او ز بهر کمال بیبندی
وز برای جمال خرسندی
من نگویم: به ابر مانندی
که نکو ناید از خردمندی
او همیبخشد و همیگرید
تو همیبخشی و همیخندی
کز نسیم خوش رضا بندی
شور و آشوب در من افکندی
سر بلندی ده از خداوندی
همتش را به تاج خرسندی
ای لبت ختم کرده دلبندی
بنده بودن تو را خداوندی
آفتاب سپهر رویت را
بر گرفته ز ره به فرزندی
دیدهام آب زندگانی تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.