گنجور

حاشیه‌ها

عباس در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۷:

بیت دوم باید اینگونه باشد:
معشوقه که دیر دیر بینند/آخر به از آن که سیر بینند
در سایت نوشته شده: آخر کم از آن که سیر بینند

سیاوش در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۲ - حیات جاوید:

گمانم مصراع آخر " چو خس مزی . . ." باشه.
باد و شعله آفت خس‌اند. خش نمی‌فهمم یعنی چه.

Mahmoud P در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۲۵ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱:

به خوانش بانو پریسا: به سرت گر همه عالم به سرم جمع شوند.
همانند بیت استاد سخن تکرار کلمه سر به زیبایی تمام:
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

رضا در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

در عجبم چرا حال خوش یه انسان میتونه تحت تاثیر آدم دیگری تا این اندازه بد بشه
تمام لذت درک معنی را که عین آینه جلوی چشمان آدم وجود داره به آهی مثل دود در هوا پراکنده نکنید منم دین داشتم مسلمان بودم و شاید باشم معنای مردانه جنگیدن و میدونم و شجاعت را
قران خوندم نماز شب هم و توسل و زیارت هم از دین برگشتم اما دینم رو هم با دین صاف کردم
سنگینی بار تن را تحمل آسان نیست مگر نازموده و بی خرد باشی
ولله که نمیشود عاشق موجود نادیده بود
ولله که نمیشود می نخورده وصف مستی کرد
ولله که در صراط سالک نیستیم اگر که روزی فرسنگها راه نسپریم
بخدای قسم که اگرصورت نبینیم و صیرت برای خود در دل معنی نکنیم هیچ نمیدانیم
ولله که بدترین گناه دور کردن انسان سرگشته دست در گریبان پیر مغان به امید دمی آرامش و آسودگیست از مرادش
قسم بس است شهادت میدهم که عشق فرازمینی نیست اما ندیم کسی واصل بشه عاشق بمونه
دنیا رو سخت کردین سخترش نکنید که شک ندارم ذره ایی یقین ندارید و البته که آدم متقن وجود ندارد
که پوست کنده گفت هر چه را که باید گفت بگیر پوست پیاز و اشک سوزش چشم
با هر چه حال میکنید بکنید ما طالب آن عشق و صورتیم که نمیخواهیم وصالش را دلبسته مخدوم نیایشیم دم به انگور دهیم
انگور برای دمی سیر سلوک و سرخوشی کدام شرابی روحانی تر از همین شراب که بر انسان حلال و بر حیوان حرام است که هر کس در نمیابد خدایا عاشقش کن فارغش کن

مرجان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۱:

با سلام.با آقای شهرام موافقم شعر "ما در ره عشق تو..." در سبک اشعار مولانا نیست.
خطاب به آقای شهاب، آلبوم نرگس مست و تصنیف شعر فوق در این آلبوم با صدای آقای صدیق تعریف است نه آقای سراج.

جدلی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

آیا مصرع دوم بیت یکی مانده به آخر نباید این‌گونه باشد:
«بوی دهان بیان کند، تو به زبان نهان مکن»؟

امید در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۷:

همچو روغن در میان جان شیر
بزرگواران در معنای این مصرع من را یاری کنند

بهرام نامدار علی‌آبادی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۵:

سلام ، در بیت 11 :

از آن می‌های لعل او ز پرده غیب رو دادی

در اول مصرع اگر بجای " از " ، " ار " باشد ، مصرع و بیت معنی درست‌تری پیدا می‌کند ،

اگر به بیت‌های قبلی از اولین بیت توجه کنیم ، بخوبی درمی‌یابیم که در بیت 11 مصرع اول ، " ار " صحیح است و " از " نادرست می‌باشد . با این توضیح :

شاعر از بدو آغاز غزل یعنی مَطلع را با " اگر " شروع می‌کند و در بیت بعدی با " وگر " بیت را شروع می‌کند و همینطور بیت سوم با " ور " شروع می‌کند و بیت چهارم را با " وگر " و بیت پنجم را با " گر " و بیت هفتم را نیز با " گر " شروع می‌کند ، بیت هشتم را با " ور " و نهم را نیز با " ور " می‌آغازد ، ترتیب شعر خودبخود به ما می‌فهمانَد که " از " نه تنها در بیت 11 جایگاهی ندارد بلکه کل غزل را از شکل و قواره می‌اندازد .
و منظور شاعر این است :
اگر آن می‌های لعل او از پرده‌ی غیب ظاهر بشوند و رو نشان دهند


با تشکر
امیدوارم مسئولین گنجور توجه ویژه مبذول دارند

خیلی ناشناس در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰:

منظور از اینکه تو زر نیستی اینست که تو مانند طلا نیستی که صد ها سال در خاک می ماند و چیزش نمی شه! بلکه پوسیده خواهی شد

مستعار فلانی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۹:

اگر تو مصرع اول: بشِکست با کسره‌ی شین خونده بشه، آهنگین‌تره.

آرش نوروزی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۵:

با سلام و احترام
صورت صحیح مصراع اول از بیت سوم :
همه اهل مسجد و صومعه پی ورد (صبح) و دعای شب هست که واژهء صبح جا افتاده است.
با سپاس از شما و زحماتتون.

حسین حقدان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » ساقی‌نامه:

با توجه به مطالعات بنده مبین خویشتن را و خدا را ببین صحیح میباشد.

میم در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:

تنها می‌خواستم یادی بکنم از استاد فقید پرویز مشکاتیان که تصنیف جان عشاق از ساخته‌های بی‌مانند ایشان است. به گمانم تفسیر موسیقایی زیبا و رازآلود او از این غزل به جهان ذهنی حافظ نزدیک یا دست‌کم با آن سازگار است. یادش بسیار گرامی!

علی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۸۵:

مرود اشاره به مروالرود دارد که واقع در جنوب رود مرو و در میانه هرات و بلخ است نزدیک مرز ترکمنستان.
اسم امروزش مرغاب است.
ایرانی ها مُرود میگفتند اما عربها مروالرود نام نهادند.
در تاریخ بیهقی در 1000 سال پیش نیز به این رود اشاره شده است.

زهرا در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

اگر اساتید گرامی لطف کنند در حاشیه ها از معنی و مفهوم اشعار هم بنویسند عالی میشود و بسیار مورد اسفاده برای دانش آموزان و علاقمندان به ادبیات و اشعار خواهد بود.

نسرین در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۵:

گروه سپهر در «سپهرخوانی» سه بیت اول را با نام قطعه‌ی «یار شو» اجرا کرده‌اند.

خسرو در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

پیرمغان حضرت مسیح است
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد
.
در امثال سلیمان باب 8 مسیح می فرماید
خداوند مرا مبداء طریق خود داشت، قبل از اعمال خویش از ازل.23من از ازل برقرار بودم، از ابتدا پیش از بودن جهان.24هنگامی که لجه هانبود من مولود شدم، وقتی که چشمه های پر ازآب وجود نداشت.25قبل از آنگاه کوهها برپاشود، پیش از تلها مولود گردیدم.26چون زمین وصحراها را هنوز نساخته بود، و نه اول غبار ربع مسکون را.27وقتی که او آسمان را مستحکم ساخت من آنجا بودم، و هنگامی که دایره را برسطح لجه قرار داد.28وقتی که افلاک را بالااستوار کرد، و چشمه های لجه را استوار گردانید.29چون به دریا حد قرار داد، تا آبها از فرمان اوتجاوز نکنند، و زمانی که بنیاد زمین را نهاد.30آنگاه نزد او معمار بودم، و روزبروز شادی می‌نمودم، و همیشه به حضور او اهتزاز می‌کردم.31و اهتزاز من در آبادی زمین وی، و شادی من بابنی آدم می‌بود.

ندا سیفی در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح صدر اجل خواجه مجیرالدین محمد:

"همین می‌کن که جاویدان مدد باد از توفیقت" غلط خونده و نوشته شده و وزن رو خراب کرده.
مدد بادا ز توفیقت درسته

ع.ر.گوهر در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:

امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت
خداوند متعال حضرت مولانا جلال الدین میفرماید:
چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم
کنون پندار مردم آشتی کن
که در تسلیم ما چون مردگانیم
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده کاکنون همانیم

محمد صفاییان در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۶ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۰:

این حکایت اشاره دارد به این سخن پیامبر:
لی مع الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب ولا نبی مرسل:
مرا با خدا وقتی هست (نه همیشه)که در آن وقت (آن چنان یگانگی وجود دارد که ) فرشته ویژه و پیامبر مرسل در آن نگنجند.

۱
۱۶۳۷
۱۶۳۸
۱۶۳۹
۱۶۴۰
۱۶۴۱
۵۴۵۴