دیدم نگار خود را میگشت گرد خانه
برداشته ربابی میزد یکی ترانه
با زخمه چو آتش میزد ترانه خوش
مست و خراب و دلکش از باده مغانه
در پرده عراقی میزد به نام ساقی
مقصود باده بودش ساقی بدش بهانه
ساقی ماه رویی در دست او سبویی
از گوشهای درآمد بنهاد در میانه
پر کرد جام اول زان باده مشعل
در آب هیچ دیدی کآتش زند زبانه
بر کف نهاده آن را از بهر دلستان را
آنگه بکرد سجده بوسید آستانه
بستد نگار از وی اندرکشید آن می
شد شعلهها از آن می بر روی او دوانه
میدید حسن خود را میگفت چشم بد را
نی بود و نی بیاید چون من در این زمانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در صومعه نگنجد، رند شرابخانه
عنقا چگونه گنجد در کنج آشیانه؟
ساقی، به یک کرشمه بشکن هزار توبه
بستان مرا ز من باز زان چشم جاودانه
تا وارهم ز هستی وز ننگ خودپرستی
[...]
میبرزند ز مشرق شمع فلک زبانه
ای ساقی صبوحی درده می شبانه
عقلم بدزد لختی چند اختیار دانش
هوشم ببر زمانی تا کی غم زمانه
گر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کن
[...]
شمع فلک برآید با آتشین زبانه
ساقی نامسلمان درده می مغانه
کشتی من روان کن مانا کرانه یابم
دریای غم ندارد چون هیچ جا کرانه
چون توبه ام شکستی گر نیست وجه باده
[...]
مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه
جان را وحید کردی آخر بهر بهانه
شب بود قوت ما، روزست قدرت ما
ما مست جام عشقیم، از باده شبانه
رحمی کن،ای طبیبم، ای دلبر حبیبم
[...]
ساقی بیار جامی زان باده شبانه
عشاق را نوا ده مطرب بیک ترانه
گفتا نیارمت می تا تو بها نیاری
آن می بها ندارد جانا مکن بهانه
تا طایران قدسی گردند صید عشقت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.