گنجور

حاشیه‌ها

باربد در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

با سلام

قاآنی شاعر بزرگی هست نمیدانم چرا شهرت کمی داره!

شعر عرفانی قشگیه و ناخودآگاه یاد ترجیع بند هاتف افتادم.

 

رضا از کرمان در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۸ - حکایت در معنی شفقت:

سلام خدمت مریم خانم

برای معنی کردن پنج بیت آخر که فرمودید نیاز به کمی توضیحه سعدی علیه الرحمه میفرمایند در زمان قحطی، در دوره  ابن عبدالعزیز  که مردم در مشقت قرار گرفتن  ایشون با فروش نگین انگشتریش و هزینه کردن او در تامین معاش، مردم را مساعدت کرده وعلیرغم ملامت اطرافیان در تعریف از اون جواهر واینکه نادر وبینظیره  میگه دور از مروته که مردم در عذاب باشن ، وپس از اون بنظر من شاه بیت شعر رو میاره اونجا که از زبان شاه میگه :

خنک انکه آسایش مرد وزن

گزیند  به آرایش خویشتن

که البته پر واضحه که این آرایش میتونه مصادیق زیادی داشته باشه بگذریم ،بعد اشاره میکنه به اتابک ابو بکر ابن سعد که در دوره زمامداری  ایشون هم ظاهرا طبق گفته سعدی بحمد خدا ایشون نیز دارای این سیرت نوع پروری ودستمندی از مردم است  وهیچ فتنه ای در شهر فارس وجود نداره  وهمه در راحتند حالا میرسیم به پنج بیت مد نظر جنابعالی که به خواسته شاهدی  بر ابیات بالا باشه 

مرا راحت از......

زندگی دوشین من خوب بود که یارم ومعشوقم در آعوشم بود ولی دیدم که مست خوابه وبدون توجه  به اوگفتم ای که سرو در پیش تو حقیره  بیدار شو وچشمانت را از خواب بشوی و بگو وبخند بامن از می لعلت( کنایه از لبان معشوق) بیار تا بچشیم  از چه رو خوابیده ای وچه وقت خوابه ،ای فتنه روزگار

معشوق در جواب میگه تو منو فتنه میخوانی  اونم در زمان سلطان روشن نفس که نشانی از فتنه نیست، میگی بیدار باش در صورتیکه طبق گفته خودت کس از فتنه در پارس دیگر نشان نبیند پس من چگونه بیدار باشم

امیدوارم مفید واقع بشه ولی منو برد به فضای دوره دبستان که این شعر  رودر کتاب فارسی  میخوندیم  همه چیز تنزل میکنه حتی کتابهای درسی صد افسوس 

شاد وخرم باشید

رضا از کرمان در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۳۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۰:

جناب سلیمی سلام 

برداشت بنده از معنی این شعر  اینه  

ایشون میفرمایند حرص آدمیان مشابه تلاش مورچگانه (حالا مثلا در یک میدان شلوغ جنگ ونبرد) از یک طرف  لاشه مرده هم نوعان خودش را زیر پای ستوران وچهار پایان میبینه ولی از سوی دیگه در جمع آوری دانه در شتابه 

این شعر در نکوهش حرص ورزی وزیاده خواهی آدمیان گفته شده واین معنی رو القا میکنه که با این که همه ما از پایان کار زندگی اگاهیم  وبه مساله مرگ واقفیم وهر روزه شاهد مرگ دیگران هستیم ولی باز نسبت به دنیای فانی به اشکال گوناگون حریصیم  

البته ناگفته نباشه این نظر بنده بود واستاد نیستم  شاد وخرم باشی

رضا از کرمان در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۴:

سلام 

در جهت تایید نوشتار  اقا حمید رضا وتوضیح بیشتر  این  حکایت مصداق این مثل میتونه باشه که میگن : اخلاق ادمها رو ماما میاره ومرده شور میبره 

تکرار مکررات نباشه  ولی لازم به توضیحه داماد بدلیل نوع شغلش که همیشه با چرم سفت کار کرده  با لبان تازه عروس نیز رفتار مشابه داشته وباعث زخم وجراحت  شده و شاعر  تاکید داره که برای گرفتن پند این مطب را گفته نه به جهت مزاح

ولی ناگفته نمونه که  بسیار آدمهایی  بودند که توانستند با هشیاری وممارست  از دست بسیاری از رزایل اخلاقی  نه تنها که خلاص شده‌اند، بلکه صاحب کمالات وفضایل اخلاقی نیز گردیده اند.

ابرهیم ۱۰۰۱ در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۲:

پیوند به وبگاه بیرونی

این راز جهان هستی هست که هرچه که به آن توجه کنی آن را جذب میکنی

از ته دل وشیرین شکر گزاری کن ،زیرا که شکر گزار واقعی هر دم شکر میستاند وخوشی خوشی میاورد

شکر گزاری آستینش از شکر پراست وبر سر شکرگزاران میفشاند

اگر درزندگیت تلخیی به وجود آید وتو مجبور به تحمل آن باشی ولی اجازه ندهی در ذات تو رخنه کند وخندان باشی وشکرگزار باشی،این باعث پاکسازی وتزکیه روح تو ازبدی ها میشود،مثل مراقبه که توجهی به افکار ندارز ویکز آنها را رها میکنی،در زندگی هم مراقبه عملی هست

اگر بپرسی که چگونه هستم که خوشم ،در جواب به تو میگویم ترش هستم وتو چون میبینی که من خوش هستم وبه تو راست نمیگویم جذب دانستن حقیقت میشوی (استاد واقعی فقط راه را نشان می دهد)

به من میگویی نهان مکن و ودر گوشم بگو یعنی فقط به من آموزش بده ،که کسی متوجه این راز نشود،ودنبال راه میان بر برای فهمیدن راز میکنی ،در حالی که رازی که خودت کدش را باز نکنی در تو اثر نمیکند ،حتی اگر من باطن این راز را با تو بگویم(سخن رایگان خریداری ندارد)

در گوش تو حلقه وفا نیست:یعنی سخنی که بدون باز شدن کدش به تو برسد تو ارزش آن را نمی توانی درک کنی،وتوهم آگاهی داری مانند هزاران نفری که این شعر را میخوانند ولی در زندگی تاثیری از آن ندارند

گوش تو به گوش ها رساند،وتو چون ارزش وذات کد را نمی دانی مثل طبل تو خالی در همه جا جار میزنی

abrahim1001_marageh@  اینستاگرام

شیرین ناز در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۲۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹:

میان دوصد چاهساری شگفت

به پیمانش اندازه نتوان گرفت

پیمانش: پیمان، از پهلوی پَتمان و اوستایی پَتی مانَ به معنی پیمودن و اندازه گرفتن. در: لغت نامه دهخدا

احمد نیکو در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۲۰ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » از ازل نوشته [۳۴-۲۶] » رباعی ۳۲:

با حکم خدایی، که قضایش این است

می‌ساز، دلا، مگر رضایش این است

ایزد به کدامین گنهم داد جزا؟

توبه ز گناهی، که جزایش این است

(رباعی شماره ۳۱ عراقی)

سین فر در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۰۹ در پاسخ به وحید دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰:

حرف «ر» از می پرم را با تشدید بخوانید

 

مرداد در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:

اگرچه اشعار سعدی، حافظ و مولوی بسیار دلنشینند ولی کاش به خیلی از شعرا هم توجهی که باید می‌شد.

همیرضا در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۲۷ در پاسخ به سیمیا دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۴:

شغل داماد طبق بیت اول کفشدوزی بوده و احتمالاً «انبان» که به کیسه‌های درست شده از چرم دباغی شده اطلاق میشده تولید و کار دست کفشدوزها بوده. این حرف پیرمرد کنایه است به شغل داماد که «این چرم دباغی نبود که ...»

کل حکایت طبق بیت آخر تمثیلی است برای این که کسی که عادت و اخلاق بدی در طبیعتش نهادینه شد (مثل کفشدوزی که همه چیز را چرم دباغی می‌بیند) این عادت را همه جا بروز می‌دهد و طبق اعتقاد شیخ جز با مردن این عادت از سرش به در نمی‌رود.

حنّان در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

چه زیبا و شگفت انگیز است مرگ قبل از مرگ، آنگاه که طفلی متولد می‌گردد، این بار اما با عقل و اختیار

حنّان در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۱۸ در پاسخ به ... دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

خیلی عالی بود

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۱۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۴:

طبق بیت ۲ میتوان گفت که چرا با لبش این نموده ای این که ظرف نیست که همش بندازی و بشکونی...

یه همچین معنایی داره ... تشبیه هم می‌تونه داشته باشه ... 

البته نظر من است و بزرگان هم نظری دهند خوشحال خواهم شد⁦(•‿•)⁩

سیمیا در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۴۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۴:

سلام. دوستان معنی :«چند خایی لبش؟ نه انبان است» چی میشه؟ خاییدن یعنی جویدن و انبان یعنی ظرف یا کیسه اما منظورش را نمی‌فهمم. لطفاً راهنمایی کنید.

ع. ر ک. ج در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - فریاد حسرت:

در بیت آخر کلمهٔ شفقت به اشتباه شقفت نوشته شده 

آیینه در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۲۱ در پاسخ به علیرضا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

عالی بود 

آیینه در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۶:

گردن چه بر فرازیم ، گردون چه برفرازبم 

 خروجی ocr دوتا غلط داشته اینحا

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۹:

چه زیباست این شعر ...

اولین بار است که شعر سعدی را خواندم و بسیار غرقش شدم ...در اولین بیت یاد اشعار شهریار افتادم ولی بعد از بیت اول چنان مرا در بر گرفت که نمیدانم چه بگویم ... نه مضمون با شیرینی این گفتار و کلام زیبا...

سحر کاظم پور در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴۱:

داند درست است. میگه همه هوس سخن وری و حرافی را میدانند. ولی من عاشق کسی ام که سکوت را می داند

Ashkan Ganae در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۳:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۶:

زهی روز و زهی ساعت زهی فر و زهی دولت

چنان دشواریابی را بگه بینی تو اسانی

۱
۱۳۲۶
۱۳۲۷
۱۳۲۸
۱۳۲۹
۱۳۳۰
۵۴۶۰