گنجور

 
عطار

المقالة الثالث عشر: در آمد چارمین فرزند زیبا

جواب پدر: پدر گفتش امل چون غالب آمد

(۱) حکایت اسکندر رومی با مرد فرزانه: رسید اسکندر رومی بجائی

(۲) حکایت: یکی گفتست از اهل سلامت

(۳) حکایت قحط و جواب دادن طاوس: مگر شد آشکارا قحط سالی

(۴) حکایت پیمبر در شب معراج: پیمبر در شب معراج ناگاه

(۵) حکایت مرد حریص و ملک الموت: حریصی در میان مست و هشیار

(۶) حکایت کشته شدن پسر مرزبان حکیم: حکیمی بود کامل مرزبان نام

(۷) موعظه: چنین گفتست آن داننده پاک

(۸) حکایت بزرجمهر با انوشیروان: چو از بوزرجمهر افتاد در خشم

(۹) حکایت آن مرغ که در سالی چهل روز بیضه نهد: یکی مرغیست اندر کوه پایه

(۱۰) حکایت بهلول و حلوا و بریان: چو غالب گشت بر بهلول سوداش

(۱۱) سؤال موسی از حق سبحانه و تعالی: مگر پرسید موسی ازخداوند

(۱۲) پند کسری: چنین گفتست کسری باربد را

(۱۳) مناجات آن بزرگ با حق تعالی: سحرگاهی بزرگی در مناجات

(۱۴) حکایت شعبی و آن مرد که صعوۀ گرفته بود: چنین گفتست شعبی مرد درگاه

(۱۵) حکایت زنبور با مور: یکی زنبور می‌آمد ز خانه

(۱۶) حکایت پیغامبر و کنیزک حبشی: چنین نقلست از سلمان که یک روز

(۱۷) حکایت آن مرد که پیش فضل ربیع آمد: یکی پیری مشوش روزگاری

(۱۸) حکایت بهلول: یکی می‌رفت در بغداد بر رخش

(۱۹) حکایت مرد مجنون و رعنایان: بره دربود مجنونی نشسته