گنجور

 
رهی معیری

قطعه ۱ - نیروی اشک: عزم وداع کرد جوانی به روستای - در تیره شامی از بر خورشید طلعتی

قطعه ۲ - نابینا و ستمگر: فقیر کوری با گیتی‌آفرین می‌گفت - که ای ز وصف تو الکن زبان تحسینم

قطعه ۳ - دشمن و دوست: دیگران از صدمه اعدا همی‌نالند و من - از جفای دوستان گریم چو ابر بهمنی

قطعه ۴ - شاخک شمعدانی: تو ای بی‌بها شاخک شمعدانی - که بر زلف معشوق من جا گرفتی

قطعه ۵ - ابنای روزگار: یاری از ناکسان امید مدار - ای که با خوی زشت یار نه‌ای

قطعه ۶ - موی سپید: رهی به گونه چون لاله برگ غره مباش - که روزگارش چون شنبلید گرداند

قطعه ۷ - سرنوشت: اعرابی‌ای به دجله کنار از قضای چرخ - روزی به نیستانی شد ره‌سپر همی

قطعه ۸ - پاداش نیکی: من نگویم ترک آیین مروت کن ولی - این فضیلت با تو خلق سفله را دشمن کند

قطعه ۹ - رازداری: خویشتن‌داری و خموشی را - هوشمندان حصار جان دانند

قطعه ۱۰ - همت مردانه: در دام حادثات ز کس یاوری مجوی - بگشا گره به همت مشکل‌گشای خویش

قطعه ۱۱ - کالای بی‌بها: سراینده‌ای پیش داننده‌ای - فغان کرد از جور خونخواره دزد

قطعه ۱۲ - راز خوشدلی: حادثات فلکی چون نه به دست من و توست - رنجه از غم چه کنی جان و تن خویشتنا؟

قطعه ۱۳ - سخن‌پرداز: آن نواساز نوآیین چو شود نغمه‌سرای - سرخوش از ناله مستانه کند جان مرا

قطعه ۱۴ - پاس ادب: پاس ادب، به حد کفایت نگاه دار - خواهی اگر ز بی‌ادبان یابی ایمنی

قطعه ۱۵ - مایه رفعت: اگر ز هر خس و خاری فراکشی دامن - بهار عیش ترا آفت خزان نرسد

قطعه ۱۶ - سایه اندوه: هرچه کمتر شود فروغ حیات - رنج را جان‌گدازتر بینی

قطعه ۱۷ - راز خوشدلی: حادثات فلکی، چون نه به دست من و تست - رنجه از غم چه کنی، جان و تن خویشتنا؟

قطعه ۱۸ - سخن پرداز: آن نواساز نوآیین، چو شود نغمه‌سرای - سرخوش از ناله مستانه کند، جان مرا

قطعه ۱۹ - مطایبه (طبیب و بیطار): عمری از جور چرخ مینارنگ - رنجه بودم، ز رنج بیماری

قطعه ۲۰ - حق رأی: جان بابا، هرشب این دیوانه‌دل - با من شوریده‌سر در گفت‌وگوست

قطعه ۲۱ - لاله کوهی: سحر به دامن کهسار، لاله گفت به سنگ - ز رنگ و بوی جوانی، چه بود حاصل ما؟

قطعه ۲۲ - فتنه آذربایجان: فغان که آتش کین آشیان ما را سوخت - به غیر ناله نخیزد نوایی از دهنی

قطعه ۲۳ - سوارکاران: آن شنیدستم که در میدان «کورس» - بانوان چابک‌سواری می‌کنند

قطعه ۲۴ - پند پیرانه: دوش چشمت به خواب غفلت بود - غافل از خویشتن، چو دوش مباش

قطعه ۲۵ - چشم فیروزه‌گون: ثریای فیروزه‌گون چشم من - که چون آسمان پاس دل‌ها نداشت

قطعه ۲۶ - دلدادگان من (اقتباس از ترانه‌های بیلیتس): چون که دلداده نخستم، دید - ریخت در پای من، به دست امید

قطعه ۲۷ - آتش: بی‌تو ای گل، در این شام تاری - دامنم پرگل از اشک و خون است

قطعه ۲۸ - دخترک لاله‌فروش: آن لاله‌نام لاله‌فروش، از دو زلف خود - بر ماه و زهره غالیه‌پوشی کند همی

قطعه ۲۹ - زاده آزاده: بهر تو این خجسته‌کتاب آورد نشاط - چون یار مهربان که به دلداده می‌رسد

قطعه ۳۰ - نگاه سخن گو: گفتم: این چشم جاودانه تو - با که اسرار خویشتن گوید؟

قطعه ۳۱ - پوشکین: ای پوشکین درود فرستم تو را درود - وز اهل دل پیام رسانم تو را پیام

قطعه ۳۲ - دل من: درون کلبه تنگی شبانگاه - ز آتشدان، به هرسو شعله خیزد

قطعه ۳۳ - بزم زهره: تو ای آتشین زهره کز تابناکی - فروزان کنی بزم چرخ کهن را

قطعه ۳۴ - پشیمانی: دل تو را دادم چو دیدم روی تو - کز همه خوبان پسندیدم تو را

قطعه ۳۵ - نسیم گریزان: از فتنه پریشان نشود هر که پناهی - در سایه گیسوی پریشان تو گیرد

قطعه ۳۶ - گوهر یکتا: فتاد گوهر یکتای من به دست رقیب - اگرچه از صدف سینه خانه ساختمش

قطعه ۳۷ - احترام پدر: مباش جان پدر غافل از مقام پدر - که واجب است به فرزند احترام پدر

قطعه ۳۸ - پند روزگار: دوران روزگار دهد پند مرد را - لیکن دمی که تیره شود روزگار او

قطعه ۳۹ - موی سپید: موی سپید، آیت پیری است در جهان - گوش تو از سپیدی مو شکوه‌ها شنید

قطعه ۴۰ - نغمه فتح: ای دلیران تیغ خونبار از میان باید گرفت - انتقام خون آذربایجان باید گرفت

قطعه ۴۱ - عشق وطن: سیل آشوب، روان گشت به کاشانه ما - سوخت از آتش بیدادگری خانه ما

قطعه ۴۲ - باغبان ملک: ای باغبان طرفه که خواهی به دست عدل - از باغ ملک دور کنی مار و مور را

قطعه ۴۳ - رشک جنان: بعد از این دشت و دمن رشک جنان خواهد شد - زلف سنبل به چمن، مشک‌فشان خواهد شد

قطعه ۴۴ - نیش و نوش: چون مساعد نیست ساعد بهر نفط - حمله از هر سو به ساعد می‌شود

قطعه ۴۵ - کالای بی‌بها: سراینده‌ای، پیش داننده‌ای - فغان کرد از جور خونخواره دزد

قطعه ۴۶: حمید، تازه‌جوان و شکفته‌رو شده است - مگر به چشمه حیوان تنش فرو شده است

قطعه ۴۷: بهر گشایش پل دختر وزیر راه - سوی میانه رفت و رها کرد خانه را

قطعه ۴۸ - جانانه دشتی: مستیم و خرابیم ز پیمانه دشتی - ای بی‌خبر از باده مستانه دشتی

قطعه ۴۹ - باور مکن: مار اگر گوید که مورم، بشنو و باور مکن - دیو اگر گوید که حورم، بشنو و باور مکن

قطعه ۵۰ - رنج بیهوده: خائنین اهل وطن را مایه دردسرند - جمله همچون خار گل باشند و خار بسترند

قطعه ۵۱ - وطن: زنده باد آن کس که هست از جان هوادار وطن - هم وطن غمخوار او هم اوست غمخوار وطن

قطعه ۵۲ - شور وطن: هرکه را بر سر ز سودای وطن افسر بود - هرکجا باشد تنی اهل وطن را سر بود

قطعه ۵۳ - جمال‌پرست: نه من پرستش روی نکو نمایم و بس - کسی که روی نکو را نمی‌پرستد کیست؟