سحر به دامن کهسار، لاله گفت به سنگ
ز رنگ و بوی جوانی، چه بود حاصل ما؟
به درد و داغ در این گوشه سوختیم و نبود
کسی که برزند آبی بر آتش دل ما
نه سرو بر سرم افراشت سایبان روزی
نه عندلیب، شبی نغمه زد به محفل ما
نه چشمی از رخ رنگین ما نصیبی یافت
نه چشمه، آینه بنهاد در مقابل ما
در این بهار که جمعند شاهدان چمن
قضا فکند به دامان کوه منزل ما
به خیره، چهره برافروختیم و پژمردیم
ندیده رهگذری، جلوه شمایل ما
ز حرف لاله برآشفت سنگ خاره و گفت:
که ای مصاحب خودبین و یار غافل ما
به شکر کوش، گر از ورطه بلا دوریم
که نیست ره غم و اندوه را به ساحل ما
از آن گروه منافق که خصم یکدگرند
گشوده کی شود ای دوست، عقده دل ما
چو خار طعنه مزن، گر نه همنشین گلی
که همنشین من و توست بخت مقبل ما
به گوشهگیری، مجموع باش و دم درکش
کز اجتماع، پراکندگیست حاصل ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حسرت و اندوه خود درباره دوران جوانی و عدم توجه به زیباییهای زندگی اشاره میکند. او از سوز دل و بیماریهای عاطفی سخن میگوید و به عدم حضور کسی که تسلیبخش او باشد، lament میکند. در بهار حیاتی که دیگران از زیباییها بهرهمندند، شاعر در تنهایی و غم به سر میبرد. او با سنگ و لاله گفتوگو میکند و از بیتوجهی به خوشیهای زندگی و درد و رنج خود میگوید. در نهایت، شاعر به پیامدهای منفی جمعگرایی اشاره کرده و دعوت به گوشهنشینی و دوری از ورطه بلا میکند.
هوش مصنوعی: در صبح زود، در دامن کوه، لاله به سنگ گفت که با وجود رنگ و عطر جوانی، چه نتیجهای برای ما به همراه دارد؟
هوش مصنوعی: در این گوشه از عالم به خاطر درد و رنج فراوانی که داریم میسوزیم، اما هیچکس پیدا نمیشود که به دردی که در دل ماست، توجه کند و به ما کمک کند.
هوش مصنوعی: نه درخت بلند و زیبایی بر سر من سایه انداخت و نه بلبل، شبی در جمع ما ترانهای سرود.
هوش مصنوعی: نه کسی از زیبایی روی ما بهرهای برده است و نه چشمهای وجود دارد که مانند آینه ما را به خود نشان دهد.
هوش مصنوعی: در این بهار که تماشاگران زیباییهای طبیعت دور هم جمع شدهاند، سرنوشت ما را در دامان کوه قرار داده است.
هوش مصنوعی: ما با دلی شاد و چهرهای درخشان بر سر مسیر رفتیم، اما متوجه نشدیم که کسی ما را نمیبیند و در این میان، زیبایی ما بیثمر ماند.
هوش مصنوعی: لاله از صحبتهای خود ناراحت شد و به سنگ سخت گفت: ای همنشین خودخواه و یار بیخبر از حال ما.
هوش مصنوعی: با تلاش و شکرگزاری از خدا، اگرچه از مشکلات دور هستیم، باید بدانیم که غم و اندوه هرگز به ساحل زندگی ما راه نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: در میان گروهی که به یکدیگر حسد میورزند و دشمن هم هستند، آیا روزی دل ما از این مشکلات رها خواهد شد؟
هوش مصنوعی: اگر خود را به دردسر بیندازی و به دیگران آسیب برسانی، بدان که خوشبختی ما در کنار گلها و زیباییها قرار دارد. پس نیکو باشد که از زخم و حسادت دوری کنیم.
هوش مصنوعی: در تنهایی و انزوا جمع و یکپارچه باش و از جامعه دوری کن، زیرا نتیجهی زندگی جمعی تنها پخش شدن و گسیختگی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کسی که مهر رخت را سرشت با گل ما
هم او نهاد مگر داغ عشق بر دل ما
به روز حشر که خاکم به مهر بشکافند
به بوی عشق تو پیدا شود مفاصل ما
به طعنه جان طلبیدی ندارم از تو دریغ
[...]
ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا
وی روی تو در آینۀ کَون هویدا
تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد
عکس رخ خود دید، دید شد واله و شیدا
هر لحظه رخت داد جمال رخ خودرا
[...]
بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما
چراغ و مشعله ندهد فروغ محفل ما
چه سود روی عبادت به کعبه آوردن
چونیست قبله روی تو در مقابل ما
اجل چو محمل ما بندد از جهان باشد
[...]
درین چمن چه گلی باز شد به منزل ما
کز آن به باد فنا رفت غنچهٔ دل ما
ندیده روشنی دیدهٔ امید هنوز
فلک نشاند به یک دم چراغ محفل ما
دگر برای چه نخل امید بنشانیم
[...]
شبی که هجر بپرداخت از تو منزل ما
کدام غم که نزد حلقه بر در دل ما
شهید خنجر شوقیم وتا ابد شاید
که چشم ما نکند خیرباد قاتل ما
اسیر بادیه حیرتیم و میآید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.