سیل آشوب، روان گشت به کاشانه ما
سوخت از آتش بیدادگری خانه ما
آه از آن سودپرستان که ز بیانصافی
طلب گنج نمایند ز ویرانه ما
نارفیقان، عوض مزد به ما زجر دهند
گرچه خم گشت ز بار رفقا! شانه ما
دوست خون دل ما خورد به جای می ناب
در عوض زهر بلا ریخت به پیمانه ما
در ره عشق وطن از سر و جان خاستهایم
تا در این ره چه کند همت مردانه ما
شرفخانه خود گر تو و من حفظ کنیم
نشود خانه بیگانه شرفخانه ما
قد علم کن به سرافرازی و مردی چون شیر
ورنه عشرتکده خرس شود لانه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق ناشی از مصیبتها و مشکلاتی که بر سر وطن و خانه شاعر آمده، میپردازد. شاعر از سیل و آتش اشاره میکند که به کاشانهاش آسیب رسانده و از بیعدالتی و سودجویی بعضیها گلایه میکند. او به زجرهایی که از دیگران میکشد اشاره میکند و در عین حال بر اهمیت وفاداری به وطن و حفظ شرف خانه تأکید دارد. در نهایت، شاعر از ضرورت سرافرازی و مردانگی در مواجهه با چالشها سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که اگر همت نداشته باشیم، خانه و وطن به ویرانهای تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: سیل ناامنی و درد، به خانه ما سرازیر شد و بر اثر ظلم و ستم، خانه ما آتش گرفت.
تاسف از آن افراد سودپرست که از روی بی انصافی از خانه ی ما که ویرانه شده دنبال منافع خود هستند
هوش مصنوعی: نارفیقان به جای اینکه به ما مزد بدهند، ما را عذاب میدهند، هرچند که شانهام از بار رفقا خم شده است.
هوش مصنوعی: دوست به ما آسیب زد و به جای خوشی و شادابی، رنج و عذاب برای ما آورد.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق به وطن، از تمام وجود خود مایه گذاشتهایم تا ببینیم تلاش و اراده قوی ما در این راه چه نتیجهای خواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر من و تو به گرامیداشت و حفظ شرافت خانهمان بپردازیم، خانه ما دیگر به بیگانگان تعلق نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: با آگاهی از شجاعت و مردانگیات، به سرافرازی برسی، وگرنه خوشیها و لذتها به یک خانهی بیهویتی تبدیل خواهند شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بی حجابانه درآ از در کاشانه ما
که کسی نیست به جز وردِ تو درخانه ما
گر بیائی به سر تربت ویرانه ما
بینی از خون جگر آب زده خانه ما
فتنه انگیز مشو کاکل مشکین مگشای
[...]
کاش ویران شود از سیل فنا خانه ما
تا کشد گنج جفا رخت به ویرانه ما
چرخ فیروزه که بینی ز شفق گلگونش
درد آلوده سفالی ست ز خمخانه ما
ما و پیمان می ای زاهد پیمانه شکن
[...]
آب حیوان زند آب در میخانه ما
می گزد خضر لب از حسرت پیمانه ما
از سر شیشه اگر پنبه بگیرد ساقی
گل ابری شود از گریه مستانه ما
در دل ما نبود منزلتی دنیا را
[...]
تا بود گریه کی آباد شود خانه ما؟
جغد را پای به گل رفته به ویرانه ما
ما از آن سوختگانیم که معمار ازل
طرح آتشکده برداشت ز کاشانه ما
عشق پیوسته به دنبال دلم میگردد
[...]
می کند مشق تپیدن دل دیوانه ما
بال پرواز شود باده به پیمانه ما
حاصل نشو و نما دیده بیدار شود
گشته صحرا صدف پر گهر از دانه ما
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.