گنجور

 
رهی معیری

دل تو را دادم چو دیدم روی تو

کز همه خوبان پسندیدم تو را

دل‌فریبان جهان را یک به یک

دیدم و از جمله بگزیدم تو را

گر جفا راندی نکردم شکوه‌ای

ور خطا کردی نپرسیدم تو را

خون من خوردی و بخشودم گنه

جان طلب کردی و بخشیدم تو را

رفتی و آخر شکستی عهد خویش

کاش از اول نمی‌دیدم تو را

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطعهٔ ۳۴ - پشیمانی به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم