گنجور

 
رهی معیری

فغان که آتش کین آشیان ما را سوخت

به غیر ناله نخیزد نوایی از دهنی

گسست رشته پیوند، یار دشمن‌خوی

شکست حقه الفت، حریف حق‌شکنی

جفای زاغ و زغن بین که از سیاه‌دلی

به بلبلان نگذارند گوشه چمنی

به تیره‌بختی ما شمع انجمن سوزد

به هرکجا که حریفان کنند انجمنی

بنای خانه بیداد واژگون گردد

به دست تیرزنی یا به آه پیرزنی

کسی که بد به وطن گفت بی‌وطن بادا

که بر وطن نزند طعنه غیر بی‌وطنی

اگر میانه و تبریز و اردبیل افتاد

به دست غیر، چو گنجی به دست راهزنی

«به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند

چنین عزیز نگینی، به دست اهرمنی»

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطعهٔ ۲۲ - فتنه آذربایجان به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حافظ

به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند

چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی

رهی معیری

همین شعر » بیت ۸

«به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند

چنین عزیز نگینی، به دست اهرمنی»

امیر معزی

سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی

ستارهٔ سپهی آفتاب انجمنی

به مجلس اندر گویی که ماه بر فلکی

به موکب اندر گویی که سرو در چمنی

ز عاشقان منم اندر جهان که آن تو ام

[...]

سوزنی سمرقندی

دلم به عشق بتی را همی‌کند شمنی

که بر بتان به نکوئی کند همیشه منی

بتی که زلف چو قیر از بدوش پر شکند

کند به تبّت و قرقیز کاروان شکنی

شکست قیمت مشک و گل و سمن به سه چیز

[...]

انوری

گمان مبر که ز بی‌عیبی عمادست آن

که هجو او نکنم یا ز عجز و کم سخنی

مدیح گفت هجا کرده من بسم به عماد

برای من که هجا را بود هجا نکنی

سعدی

اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی

من از تو روی نپیچم که مستحب منی

چو سرو در چمنی راست در تصور من

چه جای سرو که مانند روح در بدنی

به صید عالمیانت کمند حاجت نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

شنیده ام که تو با دوستان وفا نکنی

من اعتماد ندارم که عهد می شکنی

به شیوه دگر افتاده ای ندانم دوش

چه خواب دیده ای امروز باز در چه فنی

چه خوانمت به که مانی جز این نمیدانم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه