گنجور

 
مولانا ظهیری سمرقندی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها مولانا مصرع یا بیتی از ظهیری سمرقندی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲ :: ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۷ - داستان گرگ و روباه و اشتر

    مولانا (بیت ۱): آن را که غمی باشد و بتواند گفت - گر از دل خود بگفت بتواند رفت

    ظهیری سمرقندی (بیت ۷): آن را که غمی بود که بتواند گفت - غم از دل خود به گفت بتواند رفت



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴:از این اقبالگاه خوش مشو یک دم دلا تنها - دمی می نوش باده جان و یک لحظه شکر می‌خا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا - تو دیدی هیچ ماهی را که او شد سیر از این دریا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:ببین ذرات روحانی، که شد تابان از این صحرا - ببین این بحر و کشتی‌ها، که بر هم می‌زنند این جا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷:از آن مایی ای مولا اگر امروز اگر فردا - شب و روزم ز تو روشن زهی رعنا زهی زیبا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا - ز روزن سر درآویزد چو قرص ماه خوش سیما

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت:مسی از زر بپالوی و می لافی چه سود اینجا؟ - که رسوا گردی ای لافی چو سنگ امتحان بینی


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین:جهان را باز دیگر شد نشان و صورت و سیما - به عدل شاه نام آور، جهان عدل شد پیدا

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان:برآمد نیلگون ابری ز روی نیلگون دریا - چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا


  2. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:مشکن دل مرد مشتری را - بگذار ره ستمگری را


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان:از دور بدیدم آن پری را - آن رشک بتان آزری را


  3. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳:اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا - بگیر خنجر تیز و ببر گلوی حیا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴:درخت اگر متحرک بدی ز جای به جا - نه رنج اره کشیدی نه زخم‌های جفا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:روم به حجره خیاط عاشقان فردا - من درازقبا با هزار گز سودا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:چه نیکبخت کسی که خدای خواند تو را - درآ درآ به سعادت درت گشاد خدا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:مرا تو گوش گرفتی همی‌کشی به کجا - بگو که در دل تو چیست چیست عزم تو را

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲:رویم و خانه بگیریم پهلوی دریا - که داد اوست جواهر که خوی اوست سخا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:کجاست مطرب جان تا ز نعره‌های صلا - درافکند دم او در هزار سر سودا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:چه خیره می‌نگری در رخ من ای برنا - مگر که در رخمست آیتی از آن سودا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:برفت یار من و یادگار ماند مرا - رخ معصفر و چشم پرآب و وااسفا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷:به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا - که صبر نیست مرا بی‌تو ای عزیز بیا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:شراب داد خدا مر مرا تو را سرکا - چو قسمتست چه جنگست مر مرا و تو را

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:سبکتری تو از آن دم که می‌رسد ز صبا - ز دم زدن نشود سیر و مانده کس جانا

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶:مبارکی که بود در همه عروسی‌ها - در این عروسی ما باد ای خدا تنها


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۷ - داستان گنده‌پیر و مرد جوان با زن بزاز:ان الامور اذا انسدت مسالکها - فالصبر یفتق منها کل ما ارتتجا


  4. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰:تو جان و جهانی کریما مرا - چه جان و جهان از کجا تا کجا


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۶ - داستان پری و زاهد و زن:کذاک اللیالی و احداثها - یجددن للمرء حالا فحالا

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۲ - داستان آن مرد که مکر زنان جمع می کرد:لاتستبن ابدا مالا تقوم به - ولا تهیجن فی العرینه الاسدا


  5. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:آه از این زشتان که مه‌رو می‌نمایند از نقاب - از درون‌سو کاه‌تاب و از برون‌سو ماهتاب

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹:یا وصال یار باید یا حریفان را شراب - چونک دریا دست ندهد پای نِه در جوی آب


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان:اینکه می بینم به بیداریست یا رب یا به خواب - خویشتن را در چنین نعمت، پس از چندین عذاب


  6. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:همچو گل سرخ برو دست دست - همچو میی خلق ز تو مست مست

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۶:بازرسیدیم ز میخانه مست - بازرهیدیم ز بالا و پست

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷:ای ز بگه خاسته سر مست مست - مست شرابی و شراب الست


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی:من به عذاب اندرم، آری رواست - مجلس عالی به شراب اندرست


  7. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۳:مرگ ما هست عروسی ابد - سِر آن چیست هو الله احد


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۴ - داستان خرس و بوزنه و درخت انجیر:حسد آنجا که آتش افزود - خرمن عقل و عافیت سوزد


  8. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۶:مرا عقیق تو باید شکر چه سود کند - مرا جمال تو باید قمر چه سود کند


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۷ - داستان زن دهقان با مرد بقال:مرا لبان تو باید، شکر چه سود کند؟ - مرا وصال تو باید، خبر چه سود کند؟


  9. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۵:هر که بهر تو انتظار کند - بخت و اقبال را شکار کند


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان:هر که‌را عشق اختیار کند - بی‌قراری بر او قرار کند


  10. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۹:صبر با عشق بس نمی‌آید - عقل فریادرس نمی‌آید


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان:صبر با عشق بس نمی‌آید - یار فریاد‌رس نمی‌آید


  11. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۴:مرا همچون پدر بنگر نه همچون شوهر مادر - پدر را نیک واقف دان از آن کژبازی مضمر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۵:مرا آن اصل بیداری دگرباره به خواب اندر - بداد افیون شور و شر ببرد از سر ببرد از سر


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین:ازین پس بادبان ابر در خون آشنا کردی - اگر حکم شهنشاهی فرو نگذاشتی لنگر


  12. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۹:صد بار بگفتمت نگهدار - در خشم و ستیزه پا میفشار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۰:کی باشد اختری در اقطار - در برج چنین مهی گرفتار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۱:شب گشت ولیک پیش اغیار - روزست شب من از رخ یار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۴:ای یار شگرف در همه کار - عیاره و عاشق تو عیار


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین:بر هر ذره ای که در جهانست - منت دارد هزار خروار


  13. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۲:نوریست میان شعر احمر - از دیده و وهم و روح برتر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۵:انجیرفروش را چه بهتر - انجیرفروشی ای برادر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۶:انجیرفروش را چه بهتر - انجیرفروشی ای برادر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۵:انجیرفروش را چه بهتر - انجیرفروشی ای برادر


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین:آن را که درین خلاف باشد - گو رو به مصاف شاه بنگر

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین:در مدح تو هرچه بیش کوشم - اندیشه نمی شود مدور

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان:از دور زمانه در تحیر - وز آفت دهر در تفکر


  14. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۹:در سماع عاشقان زد فر و تابش بر اثیر - گر سماع منکران اندر نگیرد گو مگیر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۱:معده را پر کرده‌ای دوش از خمیر و از فطیر - خواب آمد چشم پر شد کآنچ می‌جُستی بگیر


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین:شکل درگاه رفیعش را دعا کرد آسمان - شکل او شد افضل الاشکال و هو المستدیر


  15. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۳:نه در وفات گذارد نه در جفا دلدار - نه منکرت بگذارد نه بر سر اقرار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۴:چرا ز قافله یک کس نمی‌شود بیدار - که رخت عمر ز کی باز می‌برد طرار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۵:بیار ساقی بادت فدا سر و دستار - ز هر کجا که دهد دست جام جان دست آر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۶:نبشته‌ست خدا گِردِ چهره دلدار - خطی که فاعتبروا منه یا اولی‌الابصار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۷:شده‌ست نور محمد هزار شاخ هزار - گرفته هر دو جهان از کنار تا به کنار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۸:چه مایه رنج کشیدم ز یار تا این کار - بر آب دیده و خون جگر گرفت قرار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۹:مجوی شادی چون در غمست میل نگار - که در دو پنجه شیری تو ای عزیز شکار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۰:بیامدیم دگربار چون نسیم بهار - برآمدیم چو خورشید با صد استظهار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۱:ز بامداد چه دشمن کشست دیدن یار - بشارتیست ز عمر عزیز روی نگار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۶:مرا بگاه ده ای ساقی کریم عقار - که دوش هیچ نخفتم ز تشنگی و خمار

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۷:بکش بکش که چه خوش می‌کشی بیار بیار - هزیمتان ره عشق را قطار قطار


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان:به باغ رفتم تا خود چه حال پیش آید - که باد راحت پاش است و ابر لولو بار

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان:توانگری و جوانی و عشق و بوی بهار - شراب و سبزه و آب روان و روی نگار

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۳ - زبان گشادن شاهزاده روزهشتم:مبارک آمد روز و مساعد آمد یار - سلاح کینه بیفکند چرخ کینه گذار


  16. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۲:درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر - نه رنج اره کشیدی نه زخمه‌های تبر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۸:کسی بگفت ز ما یا از اوست نیکی و شر - هنوز خواجه در اینست ریش خواجه نگر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۴:چو دررسید ز تبریز شمس دین چو قمر - ببست شمس و قمر پیش بندگیش کمر

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۵:از آن مقام که نبود گشاد زود گذر - برو به سوی خریدار خویش همچون زر


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد:اگر شمایل حلمش به باد برگذرد - دهد شکوه تجلیش باد را لنگر


  17. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۲:به حق آنک بخواندی مرا ز گوشه بام - اشارتی که بکردی به سر به جای سلام

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۳:به جان عشق که از بهر عشق دانه و دام - که عزم صد سفرستم ز روم تا سوی شام

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۴:سماع چیست ز پنهانیان دل پیغام - دل غریب بیابد ز نامه شان آرام

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۵:به گوش من برسانید هجر تلخ پیام - که خواب شیرین بر عاشقان شده‌ست حرام


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین:اگر به چرخ بر از چرخ او نمونه کنند - نمونه ناطح انوار گردد و اجرام


  18. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۰:دلدار من در باغ دی می‌گشت و می‌گفت ای چمن - صد حور خوش داری ولی بنگر یکی داری چو من

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۵:هین دف بزن هین کف بزن کاقبال خواهی یافتن - مردانه باش و غم مخور ای غمگسار مرد و زن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۶:دلدار من در باغ دی می گشت و می گفت ای چمن - صد حور کش داری ولی بنگر یکی داری چو من

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۱:آن شاخ خشک است و سیه‌هان ای صبا بر وی مزن - ای زندگی باغ‌ها وی رنگ بخش مرد و زن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۳:بخت نگار و چشم من هر دو نخسبد در زمن - ای نقش او شمع جهان ای چشم من او را لگن

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۴:با آن سبک روحی گل وان لطف شه برگ سمن - چون او ببیند روی تو هر برگ او گردد سه من

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۸:با آنک از پیوستگی من عشق گشتم عشق من - بیگانه می باشم چنین با عشق از دست فتن


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان:هایل هیونی تیز دو، اندک خور بسیار رو - از آهوان برده گرو در پویه و در تاختن


  19. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۷:نیستی عاشق ای جلف شکم خوار گدای - در فروبند و همان گنده کسان را می‌گای


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲ - فصل:ویحک ای صورت منصور نه باغی نه سرای - بل بهشتی که به دنیات فرستاد خدای


  20. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۰:نهان شدند معانی ز یار بی‌معنی - کجا روم که نروید به پیش من دیوی ؟


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۹ - داستان شاهزاده با وزیر و غولان:به زمزم و عرفات و حطیم و رکن و مقام - به عمره و حجر و مروه و صفا و منی


  21. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۴:چو عشقش برآرد سر از بی‌قراری - تو را کی گذارد که سر را بخاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹۸:گهی پرده‌سوزی، گهی پرده‌داری - تو سر خزانی، تو جان بهاری


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲ - فصل:بر آنی که غم بر دل من گماری - من از غم نترسم، بیا تا چه داری

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست:چه گویم که خوارم ز عشق تو گویی - هم از مادر عشق زاده ست خواری


  22. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:آن آتش ساده که ترا خورد و بکاست - آن ساده به از دو صد نگار زیبا است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:آن بت که جمال و زینت مجلس ماست - در مجلس ما نیست ندانیم کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:آنجا که توی همه غم و جنگ و جفاست - چون غرقهٔ ما شدی همه لطف و وفاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷:آن شب که ترا به خواب بینم پیداست - چون روز شود چو روز دل پرغوغاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲:امروز چه روز است که خورشید دوتاست - امروز ز روزها برونست و جداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸:امشب شب آنست که جان شبهاست - امشب شب آنست که حاجات رواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱:ای دوست مکن که روزها را فرداست - نیکی و بدی چو روز روشن پیداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴:ای ساقی جان مطرب ما را چه شده است - چون می‌نزند رهی ره او که زده است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴:این چرخ و فلکها که حد بینش ماست - در دست تصرف خدا کم ز عصاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۲:برکان شکر چند مگس را غوغاست - کی کان شکر را به مگسها پرواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۹:بگذشت سوار غیب و گردی برخاست - او رفت ز جای و گرد او هم برخاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۲:بیچاره‌تر از عاشق بیصبر کجاست - کاین عشق گرفتاری بی‌هیچ دواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۳:بی‌دیده اگر راه روی عین خطاست - بر دیده اگر تکیه زدی تیر بلاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۰:توبه کردم که تا جانم برجاست - من کج نروم نگردم از سیرت راست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۴:تهدید عدو چه بشنود عاشق راست - میراند خر تیز بدان سو که خداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۵:چنگی صنمی که ساز چنگش بنواست - بر چنگ ترانه‌ای همی زد شبها است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۰:دستت دو و پایت دو و چشمت دو رواست - اما دل و معشوق دو باشند خطاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۵:دیوانه شدم خواب ز دیوانه خطا است - دیوانه چه داند که ره خواب کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۶:شمعی که در اینخانه بدی خانه کجاست - در دیده بد امروز میان دلهاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۸:قومی غمگین و خود مدان غم ز کجاست - قومی شادان و بیخبر کان ز چه جاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۲:گفتند که شش جهت همه نور خداست - فریاد ز حلق خاست کان نور کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۰:گویند مرا که این همه درد چراست - وین نعره و آواز و رخ زرد چراست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۴:می‌گفت یکی پری که او ناپیداست - کان جان که مقدست است از جای کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۰:هر ذره که چون گرسنه بر خوان خداست - گر تا باید خورند اینخوان برپاست

    مولانا » فیه ما فیه » فصل اول - یکی می‌گفت که مولانا سخن نمی‌فرماید:مرغی که بر آن کوه، نشست و برخاست - بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست؟


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۲ - داستان مرد لشکری با معشوقه و شاگرد:شب هست و شراب هست و چاکر تنهاست - برخیز و بیا که این چنین شب، شب ماست


  23. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۰:آن تلخ سخنها که چنان دل شکن است - انصاف بده چه لایق آن دهن است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲:آن جان که از او دلبر ما شادانست - پیوسته سرش سبز و لبش خندان است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸:آن نور مبین که در جبین ما هست - وان ضوء یقین که در دل آگاهست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲:از جمله طمع بریدنم آسانست - الا ز کسی که جان ما را جانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴:امروز من و جام صبوحی در دست - می‌افتم و می‌خیزم و می‌گردم مست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۶:امشب آمد خیال آن دلبر چست - در خانهٔ تن مقام دل را میجست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷:ای آمده بامداد شوریده و مست - پیداست که باده دوش گیرا بوده است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷:ای خواجه ترا غم جمال و جاهست - و اندیشهٔ باغ و راغ و خرمنگاهست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸:ای در دل من نشسته شد وقت نشست - ای توبه شکن رسید هنگام شکست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷:ای طالب اگر ترا سر این راهست - واندر سر تو هوای این درگاهست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۰:ای کز تو دلم پر سمن و یاسمنست - وز دولت تو کیست که او همچو منست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۸:پای تو گرفته‌ام ندارم ز تو دست - درمان ز که جویم که دلم مهر تو خست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۹:پائی که همی رفت به شبستان سر مست - دستی که همی چید ز گل دسته بدست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۹:توبه چکنم که توبه‌ام سایهٔ تست - بار سر توبه جمله سرمایهٔ توست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۸:چون دید مرا مست بهم برزد دست - گفتا که شکست توبه بازآمد مست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۰:دل یاد تو کرد چون به عشرت بنشست - جام از ساقی ربود و انداخت شکست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۷:صد بار بگفتمت، چه هشیار و چه مست - شوخی مکن و مزن به هر شاخی دست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۹:عشق آمد و توبه را چو شیشه بشِْکست - چون شیشه شکست کیست کو داند بست؟

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۴:گفتا که شکست توبه بازآمد مست - چون دید مرا مست بهم برزد دست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۳:گفتی چونی بنده چنانست که هست - سودای تو بر سر است و سر بر سر دست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۷:ماهی تو که فتنه‌ای ندارم ز تو دست - درمان ز که جویم که دلم از تو بخست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۴:مستی ز ره آمد و بما در پیوست - ساغر می‌گشت در میان دست بدست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۶:من آن توام کام منت باید جست - زیرا که در این شهر حدیث من و تست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۷:ناگه ز درم درآمد آن دلبر مست - جام می لعل نوش کرده بنشست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۴:هر روز به نو برآید آن دلبر مست - با ساغر پرفتنهٔ پرشور بدست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۸:هر صورت کاید به از او امکان هست - چون بهتر از آن هست نه معشوق منست


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۷ - داستان گرگ و روباه و اشتر:می آموزم تا به تن اندر جان است - نتوان دانست بو که بتوان دانست

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان:در زین عنایت تو فتراکی هست - تا در زند این بنده به فتراک تو دست

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی:گر آب شوی از تو نشویم رخ و دست - ور خاک شوی، آب کنم جای نشست

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده:دردا و دریغا که از آن خاست و نشست - خاک است مرا بر سر و باد است به دست


  24. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:آن را که غمی باشد و بتواند گفت - گر از دل خود بگفت بتواند رفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۸:ای هر بیدار با خبرهای تو خفت - ای هرکه بخفت در بر لطف تو خفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۲:با جان دو روزه تو چنان گشتی جفت - با تو سخن مرگ نمی‌شاید گفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۶:سر سخن دوست نمیارم گفت - دریست گرانبها نمیارم سفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۵:گفتم بجهم همچو کبوتر ز کفت - گفت ار بجهی کند غمم مستخفت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۹:منصور حلاجی که اناالحق میگفت - خاک همه ره به نوک مژگان می‌رفت


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۷ - داستان گرگ و روباه و اشتر:آن را که غمی بود که بتواند گفت - غم از دل خود به گفت بتواند رفت


  25. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۱:حاشا که به عالم از تو خوشتر یاریست - یا خوبتر از دیدن رویت کاریست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۲:میدان که درون تو مثال غاریست - واندر پس آنغار عجب بازاریست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۳:هر ذره و هر خیال چون بیداریست - از شادی و اندهان ما هشیاریست


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی:ای خفته نگویی که مرا بیداری‌ست - وی شاد نگویی که مرا غمخواری‌ست


  26. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۱:مر وصل ترا هزار صاحب هوس است - تا خود به وصال تو که را دسترس است


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۴ - داستان خرس و بوزنه و درخت انجیر:نیکویی کن چون که ترا دسترس است - کاین عالم یادگار بسیار کس است

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۸ - داستان پیر نابینا:نیکویی کن چون که ترا دسترس است - کاین عالم یادگار بسیار کس است


  27. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰۶:آن یار که از طبیب دل برباید - او را دارو طبیب چون فرماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵۱:ای دل اگرت رضای دلبر باید - آن باید کرد و گفت کو فرماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷۱:این واقعه را سخت بگیری شاید - از کوشش عاجزانه کاری ناید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹۹:بی‌من به زبان من سخن می‌آید - من بی‌خبرم از آنکه می‌فرماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۸۰:در می‌طلبی ز چشمه در بر ناید - جوینده در به قعر دریا باید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳۷:شاد آنکه ز دور ما یار ما بنماید - چون بچهٔ خرد آستین برخاید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۷:کاری ز درون جان میباید - وز قصه شنیدن این گره نگشاید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸۲:گر در طلبی ز چشمه در بر ناید - جویندهٔ در به قعر دریا باید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲۳:معشوقه خانگی بکاری ناید - کو عشوه نماید و وفا ننماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۶:هل تا برود سرش به دیوار آید - سر بشکند و جامه به خون آلاید


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان:هر روز فلک حادثه نو زاید - کاندیشه به جهد، مثل آن ننماید


  28. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۰:اکنون که رخت جان جهانی بربود - در خانه نشستنت کجا دارد سود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸۱:برقی که ز میغ آن جهان روی نمود - چون سوخته‌ای نیست کرا دارد سود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۹۷:دل دوش در این عشق حریف ما بود - شب تا به سحرگاه نخفت و ناسود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۲۴:ز اول که مرا عشق نگارم بربود - همسایهٔ من ز نالهٔ من نغنود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴۳:شب رفت کجا رفت همانجای که بود - تا خانه رود باز یقین هر موجود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۸:کامل صفتی راه فنا می‌پیمود - چون باد گذر کرد ز دریای وجود


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۱ - داستان مرد لشکری و کودک و گربه و مار:اینست همیشه عادت چرخ کبود - چون بی غمی ای دید زوال آرد زود


  29. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۲۹:جز صحبت عاشقان و مستان مپسند - دل در هوس قوم فرومایه مبند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶۰:در بندم از آن دو زلف بند اندر بند - در ناله‌ام از لبان قند اندر قند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۱۰:رفتم بدر خانهٔ آنخوش پیوند - بیرون آمد بنزد من خنداخند

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱۰:ما می‌خواهیم و دیگران میخواهند - تا بخت کرا بود کرا راه دهند


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان:بسیار بگفتم ای دل بد پیوند - با عشق مکوش و دل به هر عشوه مبند

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده:ماننده مادران مرده فرزند - در دیده عالم، ابر کافور افکند

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۴ - داستان خرس و بوزنه و درخت انجیر:گرد آمده بودیم چو پروین یکچند - ایمن شده از فراق و از بیم گزند

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۶ - داستان پری و زاهد و زن:گرد آمده بودیم چو پروین یکچند - ایمن شده از فراق وز بیم گزند


  30. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰۸:دی می‌رفتی بر تو نظر می‌کردند - آنانکه به مذهب تناسخ فردند


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴ - فصل:در شش جهت آنچه گرد ما گستردند - در پنج حواس و چار طبع آوردند


  31. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۶۸:آن کس که ترا دیده بود ای دلبر - او چون نگرد بسوی معشوق دگر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۱:اندیشهٔ دهرت ز چه بگداخت جگر - طبع تو مزاج دهر نشناخت مگر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۳:ای آنکه دلت باید در وی منگر - زاهد شو و چشم را بخوابان بگذار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۶:ای دلبر عیّار دلِ نیکوفر - از جملهٔ نیکوان توی نیکوتر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۲:این صورت باغست و در او نیست ثمر - تو رنجه مشو بیهده سوگند مخور

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۴:در باغ در نیامدم گرد آور - درویش و تهی روم من راهگذر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۶:فرمود خدا به وحی کای پیغمبر - جز در صف عاشقان بمنشین بگذر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۸:گر در سر و چشم عقل داری و بصر - بفروش زبان را و سر از تیغ بخر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۷:مجموع تن و قالب خود را بنگر - جوقی مستند و خفته بر همدیگر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۱:من مسخرهٔ تو نیسستم ای فاجر - تا مسخرگی نمایمت بس نادر

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۲:می‌آید گرگ نزد ما وقت سحر - هم فربه میرباید و هم لاغر


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۶ - داستان شاهزاده و گرمابه بان و زن:دل گفت که هان چگونه ای ای کافر - هین یافتی ای حرام روزی در بر؟


  32. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۰:امروز من از تشنه دهانی و خمار - نی دل دارم نه عقل و نه صبر و قرار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۷:ای دل بگذر ز عشق و معشوق و دیار - گر دیده وری ز هر سه بندی زنار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۱:ای مرد سماع معده را خالی دار - زیرا چو تهیست نی کند نالهٔ زار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۸:تا چند کشی سخرهٔ نفس بیکار - تا چند خوری چو اشتران خوشهٔ خار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۹:چون از رخ یار دور گشتم به بهار - با غم بچه کار آید و عیشم بچه کار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۱:چون دید رخ زرد من آن شهره نگار - گفتا که دگر به وصلم امید مدار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۳:خورشید همی زرد شود بر دیوار - ما نیز همی زرد شویم از غم یار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۷:در نوبت عشق چشم باشد در بار - چون او بگذشت دل بروید چو بهار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۰:رفتم به سر گور کریم دلدار - میتافت ز گلزار تنش چون گلزار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۹:گر گل کارم بیتو نروید جز خار - ور بیضهٔ طاوس نهم گردد مار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۲:گر رنگ خزان دارم و گر رنگ بهار - تا هردو یکی نشد نیامد گل و خار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۳:گفتی که: بیا که باغ خندید و بهار - شمعست و شراب و شاهدان چو نگار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۵:ای بسته حجاب، پردها را بردار - تا کس نرود دگر به صید مردار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۰:من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهار - تا این دو یکی نشد نیامد گل و خار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۵:هین وقت صبوحست می ناب بیار - زیرا مرگست زندگانی هشیار


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان:افتاد مرا ز عشق کاری و چه کار - زد در دل من زمانه خاری و چه خار

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۹ - داستان شاه کشمیر و دخترش و پری و چهار برادر زیرک:بودی به گه رفتن دریا و قفار - در آب چو ماهی و به خاک اندر مار


  33. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۲:ای جان سماع و روزه و حج و نماز - وی از تو حقیقت شده بازی و مجاز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۳:ای جان لطیف بیغم عشق مساز - در هر نفسش هزار روزه است و نماز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۸:ای عشق تو داده باز جان را پرواز - لطف تو کشیده چنگ جان را در ساز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۰:ای کرده ز نقش آدمی چنگی ساز - جانها همه اقوال تو از روی نیاز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۴:امشب که گشاده است صنم با ما راز - ای شب چه شبی که عمر تو باد دراز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۶:بازی بودم پریده از عالم راز - تا بو که برم ز شیب صیدی بفراز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۷:بنمای بمن رخ ای شمع طراز - تا ناز کنم نه روزه دارم نه نماز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵۸:گر بکشندم نگردم از عشق توباز - زیرا که ز چنگ ما برون شد آواز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۴:مردانه بیا که نیست کار تو مجاز - آغاز بنه ترانهٔ بی‌آغاز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۶:من بودم و دوش آن بت بنده نواز - از من همه لابه بود و از وی همه ناز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۸:من همتیم کجا بود چون من باز - عرضه نکنم به هیچکس آز و نیاز


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد:از جمله رفتگان این راه دراز - باز آمده ای کو که به ما گوید راز؟


  34. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۸۵:رویم چو زر زمانه می‌بین و مپرس - این اشک چو ناردانه می‌بین و مپرس


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان:خال ستم زمانه می بین و مپرس - از رنگ رخم نشانه می‌بین و مپرس


  35. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۲:آنکس که ترا دید و نخندید چو گل - از جان و خرد تهیست مانند دهل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۶:از من زر و دل خواستی ای مهر گسل - حقا که نه این دارم و نی آن حاصل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۹:این نکته شنو ز بنده ای نقش چگل - هرچند که راهیست ز دل جانب دل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۲:چون آمده‌ای در این بیابان حاصل - چون بیخبران مباش از خود غافل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۴:حاشا که کند دل به دگر جا منزل - دور از دل من که گردد از عشق خجل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹۷:در عشق نوا جزو زند آنگه کل - در باغ نخست غوره است آنگه مل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۵:هم شاهد دیده‌ای و هم شاهد دل - ای دیده و دل ز نور روی تو خجل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۶:کاچی سازی که روز برفست و وحل - دانی که ز بهر چیست این رسم و عمل

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰۷:یا من هوب سیدی و اعلی و اجل - یا من انا عبده و ادنی و اقل


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۴ - داستان کدخدای با مهمان و کنیزک:ان مفتاح الذی تطلبه - بید المقدور فاصبر و اتکل


  36. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸۵:از عقل دلیل آید و از عشق خلیل - این آب حیات دان و آن آب سبیل


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست:بی رهبر و بی نشان و بی هیچ دلیل - ناگاه به خان عنکبوت آمد پیل


  37. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۱:آن خوش سخنان که ما بگفتیم به هم - در دل دارد نهفته این چرخ به خم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۳:آن کس که ببست خواب ما را به ستم - یارب تو ببند خواب او را به کرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲۷:دستارم و جبه و سرم هر سه به هم - قیمت کردند به یک درم چیزی کم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶۶:عمری رخ یکدگر بدیدیم به چشم - امروز که درهم نگریدیم به چشم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۲:گویی تو که من ز هر هنر باخبرم - این بی‌خبری بس که ز خود بیخبرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱۷:ماهی فارغ ز چارده می‌بینم - بی‌چشم بسوی ماه ره می‌بینم


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان:همواره برین نهاد یزدان عالم - نیکی زپس بدی و شادی پس غم

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۸ - آمدن کنیزک روز سیم به حضرت شاه:رخساره چو ابر نوبهاری پر نم - آمیخته آفتاب و باران بر هم


  38. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷۸:بر شاه حبش زنیم و بر قیصر روم - پیشانی شیر برنویسیم رقوم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷۱:قومیکه چو آفتاب دارند قدوم - در صدق چو آهنند و در لطف چو موم


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد:ایمن مشو ای حکم تو از حکم سدوم - از تیر سحرگاه و دعای مظلوم


  39. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵۷:شب گوید من انیس می‌خوارانم - صاحب جگر سوخته را من جانم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲۹:من بر سر کویت آستین گردانم - تو پنداری که من ترا میخوانم


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان:گر تنگ شکر خرید می نتوانم - باری مگس از تنگ شکر می رانم


  40. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷۷:آشفته همی رَوی به کویی ای جان - می‌جویی از آن گمشدهٔ خویش نشان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸۲:آن کس که نساخت با لقای یاران - افتاد به مکر دزد و تهدید عوان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹۳:امشب منم و هزار صوفی پنهان - مانندهٔ جان جمله نهانند و عیان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰۴:ای دف تو بخوان ز دفتر مشتاقان - ای کف تو بزن بر رگ خون ایشان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴۵:تا روی تو قبله‌ام شد ای جان جهان - نز کعبه خبر دارم و نز قبلهٔ نشان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵۲:چون شاه جهان نیست کسی در دو جهان - نی زیر و نه بالا و نه پیدا و نهان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶۹:دل باغ نهانست و درختان پنهان - صد سان بنماید او و خود او یکسان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۱:دل گرسنهٔ عید تو شد چون رمضان - وز عید تو شد شاد و همایون رمضان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۲:دلها مثل رباب و عشق تو کمان - زامد شد این کمانچه دلها نالان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸۷:شد کودکی و رفت جوانی ز جوان - روز پیری رسید بر پر ز جهان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰۴:گلباغ نهانست و درختان پنهان - صد سال نماید او و او خود یکسان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰۷:ما مرد سنانیم نه از بهر سه نان - ما دست زنانیم نه از دست زنان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲۲:هشدار که می‌روند هر سو غولان - با دانه و دام در شکار گوران

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲۳:هم خانه از آن اوست و هم جامه و نان - هم جسم از آن اوست همه دیده و جان


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد:آن روز مباد هرگز ای جان و جهان - کز وصل تو محروم شود این دل و جان


  41. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸۰:آن حلوایی که کم رسد زو به دهن - چون دیگ به جوش آمده از وی دل من

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱۷:ای عاشق گفتار و تفاصیل سخن - ای گر ز سخنوران قهارهٔ کن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳۱:ای یار بیا و بر دلم بر میزان - وی زهره بیا و از رخم زر میزان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳۶:بیدل من و بیدل تو و بیدل تو و من - سرمست همی شدیم روزی به چمن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۳:دوش آنچه برفت در میان تو و من - نتوان بنوشتن و نه بتوان گفتن

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۴:من عاشق عشق و عشق هم عاشق من - تن عاشق جان آمد و جان عاشق تن


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۸ - داستان شاه کشمیر با پیلبان:بگشای چو گل به وعده راست دهن - ورنی ز تو چون لاله درم پیراهن

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان:دارم سخنان تازه و زر کهن - آخر به کف آرمت به زر یا به سخن

    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۹ - داستان شاه کشمیر و دخترش و پری و چهار برادر زیرک:ایزد ز زبان چو دید نقصان بدن - کردش چو پدید شد به زندان دهن


  42. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶۲:خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو - از سر بنه آن وسوسه و غوغا تو


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۹ - داستان شاه کشمیر و دخترش و پری و چهار برادر زیرک:تنها ز همه جهان من و تنها تو - یا من به میان رسول بایم یا تو


  43. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰۵:ای باد سحر به کوی آن سلسله موی - احوال دلم بگوی اگر یابی روی

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت:ای باد سحر، به کوی آن سلسله موی - احوال دلم بگوی، اگر باشد روی


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۵ - داستان کودک و رسن و چاه:بردار پیاله و سبوی ای دلجوی - فارغ بنشین تو بر لب سبزه و جوی


  44. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۱:ای داده مرا به خواب در بیداری - آسان شده در دلم همه دشواری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۲:ای داده مرا چو عشق خود بیداری - وین شمع میان این جهان تاری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۳:ای دام هزار فتنه و طراری - یارب تو چه فتنه‌ها که در سر داری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۱:ای دل چو به صدق از تو نیاید کاری - باری می‌کن به مفلسی اقراری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۷:ای دوست ز من طمع مکن غمخواری - جز مستی و جز شنگی و جز خماری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۶:بد می‌کنی و نیک طمع می‌داری - هم بد باشد سزای بدکرداری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۸:تقصیر نکرد عشق در خماری - تقصیر مکن تو ساقی از دلداری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۱:چشم مستت ز عادت خماری - افغان که نهاد رسم تنها خواری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۴:چون خار بکاری رخ گل می‌خاری - تا گل ناری بر ندهد گلناری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۶۲:در زیر غزل‌ها و نفیر و زاری - دردیست مرا ز چهره‌های ناری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۳:دلدار مرا گفت ز هر دلداری - گر بوسه خری بوسه ز من خر باری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۲:دی عاقل و هشیار شدم در کاری - برهم زدم دوش مر مرا عیاری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰۷:عید آمد و هرکس قدری مقداری - آراسته خود را ز پی دیداری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۲۷:گر من مستم ز روی بدکرداری - ای خواجه برو تو عاقل و هشیاری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۸:من بی‌دلم ای نگار و تو دلداری - شاید که بهر سخن ز من نازاری

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۵:هرکس کسکی دارد و هرکس یاری - آن یارِ وفادار کجا شد باری؟

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۶:هرکس کسکی دارد و هرکس یاری - هرکس هنری دارد و هرکس کاری


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۴ - داستان صعلوک و شیر و بوزنه:رفتم چو ندیدم از تو بر خورداری - وز صحبت تو بسی کشیدم خواری


  45. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷۳:ای آنکه مرا به لطف بنواخته‌ای - در دفع کنون بهانه‌ای ساخته‌ای


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۸ - داستان پیر نابینا:مانا که حریف خویش نشناخته ای - در ششدره می باش که بد باخته ای


  46. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷۹:با خندهٔ بر بسته چرا خرسندی - چون گل باید که بی‌تکلف خندی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰۰:صد روز دراز گر به هم پیوندی - جان را نشود از این فغان خرسندی


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان:خورشید رخا ز روی ناخرسندی - چون سایه به هر خسی همی پیوندی


  47. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۸:دوشینه مرا گذاشتی خوش خفتی - امشب به دغل به هر سویی می‌افتی


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵ - آغاز کتاب سندباد:ای آن که تو در زیر چهار و هفتی - وز هفت و چهار دایم اندر تفتی


  48. مولانا » فیه ما فیه » فصل هفدهم - این مقری قرآن را درست می‌خوانَد آری صورت قرآن را درست می‌خواند:چون اندر تبار‌ش بزرگی نبود - نیارست نام بزرگان شنود


    ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۴ - داستان خرس و بوزنه و درخت انجیر:هل الدهر یوما بلیلی یجود - و ایامنا باللوی هل تعود