گنجور

 
مولانا

مرگ ما هست عروسی ابد

سِر آن چیست هو الله احد

شمس تفریق شد از روزنه‌ها

بسته شد روزنه‌ها رفت عدد

آن عددها که در انگور بود

نیست در شیره کز انگور چکد

هر کی زنده‌ست به نورالله

مرگ این روح مر او راست مدد

بد مگو نیک مگو ایشان را

که گذشتند ز نیکو و ز بد

دیده در حق نه و نادیده مگو

تا که در دیده دگر دیده نهد

دیده دیده بود آن دیده

هیچ غیبی و سِری زو نجهد

نظرش چونک به نورالله است

بر چنان نور چه پوشیده شود

نورها گرچه همه نور حقند

تو مخوان آن همه را نور صمد

نور باقیست که آن نور خدا است

نور فانی صفت جسم و جسد

نور ناریست در این دیده خلق

مگر آن را که حقش سرمه کشد

نار او نور شد از بهر خلیل

چشم خر شد به صفت چشم خرد

ای خدایی که عطایت دیدست

مرغ دیده به هوای تو پرد

قطب این که فلک افلاکست

در پی جستن تو بست رصد

یا ز دیدار تو دید آر او را

یا بدین عیب مکن او را رد

دیده تر دار تو جان را هر دم

نگهش دار ز دام قد و خد

دیده در خواب ز تو بیداری

این چنین خواب کمالست و رشد

لیک در خواب نیابد تعبیر

تو ز خوابش به جهان رغم حسد

ور نه می‌کوشد و بر می‌جوشد

ز آتش عشق احد تا به لحد

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
غزل شمارهٔ ۸۳۳ به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
جامی

انماالله اله واحد

و هو الغایب و هو الشاهد

می کند در همه اضداد ظهور

نیست با هیچ یک از اشیا ضد

سر وحدت به بطونش راجع

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
شیخ بهایی

قبله ی عشق یکی باشد و بس

بدان که انس و خوف و شوق از آثار محبت است. جز آن که این آثار برحسب نظرگاه عاشق و غلبه ی حالی که در اوست، تفاوت پذیرد.

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از شیخ بهایی
ایرج میرزا

دو نفر دزد خری دزدیدند

سرِ تقسیم به هم جنگیدند

آن دو بودند چو گَرمِ زَد و خورد

دُزدِ سِوُّم خَرشان را زَد و بُرد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ایرج میرزا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه