روز سیم چون رایت لشکر روز از افق مشرق طلوع کرد و اعلام قیری لشکر شب در قیروان مغرب پنهان شد، کنیزک به حضرت شاه مراجعه نمود و با چهره معصفری و پشت از بار حوادث چنبری، رخساره پر از اشک حسرت و باطن پر از قلق و ضجرت نزدیک شاه آمد و منافق وار به زبان اضطرار، تضرع و زاری پیش آورد.
رخساره چو ابر نوبهاری پر نم
آمیخته آفتاب و باران بر هم
پس گفت: عدل شاه، امروزه عالم را بحری محیط است که عالمیان از مشرب عذب نوال او اغتراف می کنند.
هست اغتراف خلق ز بهر سخای او
دیر است که گفته اند: البحر مغترف. و مکارم اخلاق او گلزاری است که عالمیان از آن نسیم شمیم و و شمال الطاف می یابند و تا ریاحین انصاف از باغ عدل او شکفته شده است، خار جوز از ساحت ملک و دولت به آتش قهر بسوختست و تا فنای همایون او مرجع مظلومان شده است، بنای ظلم به صرصر عدل انهدام و انقضاض پذیرفته است و عجب تر آنکه همه جهان در سایه معدلت او قرار گرفته اند و من بنده در حرارت آفتاب تموز ظلم مانده ام.
یا اعدل الناس الا فی معاملتی
فیک الخصام و انت الخصم و الحکم
حضرت شاه را بدین اسم موسوم نتوان کردن اما دستوران بی عاقبت، ابروار پیش آفتاب عدل او حجاب گشته اند و ظلمی شنیع و جوری عظیم که از فرزند شاه برین بنده رفت، موجب بد نامی اسلاف و اعقاب او خواهد بود. اما پادشاه عادل به تحریض و تحریک ساعی نمام و شریر کذاب فتان، انصاف بنده نمی فرماید و گمان برم که مثل شاه با وزیران همچنانست که شاه کرمان را بود با وزیران. شاه پرسید: چگونه بود؟ بگوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در صبح روزی که خورشید از مشرق طلوع کرده و شب به مغرب رفته بود، کنیزکی با چهرهای غمگین و اشکهای حسرت به دربار شاه رسید. او با زبانی عاجز و نالان گفت که عدالت شاه، جهانی را پر برکت کرده، به طوری که مردم از نعمتهای او بهرهمند میشوند و همگان زیر سایه عدالت او زندگی میکنند. او همچنین از ظلمی که بر او رفته و باعث بدنامی خانوادهاش شده، شکایت کرد و این ظلم را به پسر شاه نسبت داد. او به این نتیجه رسید که در این شرایط، عدالت شاه تحت تأثیر بدخواهانی قرار گرفته و میخواهد امیدش را از دست ندهد. کنیزک در نهایت دعا میکند که شاه به حیثیت و حقوق او توجه کند و از او میخواهد که انصاف را در حقش رعایت کند.
هوش مصنوعی: روز به زیبایی و درخشش خود آغاز شد، همانطور که لشکری بر افق مشرق سر برآورده بود و نشانههای ناپدید شدن شب در طرف مغرب پنهان میشد. در این حال، کنیزکی با چهرهای غمگین و خسته از سختیهای زندگی، با چشمان اشکآلود و قلبی پر از نگرانی به درگاه پادشاه رفت و با زبانی آکنده از اضطراب و التماس، خواهش و گریهاش را مطرح کرد.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند ابرهای بهاری است که با رطوبت پوشیده شده و در آن نور خورشید و باران به هم آمیخته هستند.
هوش مصنوعی: پس گفت: امروز در دنیا، سلطنتی وجود دارد که همه انسانها از نعمتها و موهبتهای آن بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر generosity و سخاوت او به او اعتراف میکنند و او را تحسین میکنند.
هوش مصنوعی: مدتهاست که گفتهاند: دریا سرشار است. و فضیلتهای اخلاقی او مانند گلی است که مردم از آن عطر و لطافت میگیرند و تا زمانی که گلهای انصاف از باغ عدل او شکوفا شده، خار خشونت از سلطنت و حکومت به آتش خشم سوزانده شده است. و تا زمانی که وجود باعزت او پناهگاهی برای مظلومان شده، بنیان ظلم تحت طوفان عدل و انصاف ویران شده است. جالبتر آنکه تمام جهان در سایهسار عدالت او قرار دارند و من، بنده، در گرمای آفتاب تیرماه ظلم ماندهام.
هوش مصنوعی: ای عادلترین مردم، جز در مورد من با تو که در دعوا هستم، منصف نیستی؛ چرا که تو هم طرف دعوا هستی و هم قاضی.
هوش مصنوعی: به حضرت شاه نمیتوان لقب خاصی داد، اما تصمیمات ناشیانه باعث شده که پردهای بر عدالت او بیفتد و ظلمی شنیع و جدی که از فرزند او به این بنده تحمیل شده، موجب بدنامی نسلهای گذشته و آینده خواهد شد. اما پادشاه عادل به تحریک و فریب افراد شیاد و بدخواه، درباره انصاف این بنده اقدامی نمیکند و به گمانم رابطهاش با وزیران شبیه به رابطه شاه کرمان با وزیران است. شاه پرسید: این رابطه چگونه است؟ بگو!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.