سینا در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۱۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۲:
معنی بیت اول را بخوبی متوجه نمیشوم، امکان دارد توضیح بدهید، سپاسگزارم.
بیتا صادقی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۴ در پاسخ به فرخ مردان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:
دل بر نزدن یعنی چه
همیرضا در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:
در ارتباط با این بیت، داستان رانده شدن آدم و حوا از بهشت به دسیسهٔ ابلیس و همکاری طاووس و مار به اشارهٔ دکتر ضیاء در شرح صوتی این غزل در این صفحه از تفسیر سورآبادی در دسترس و قابل مشاهده است.
همیرضا در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:
دکتر ضیاء در شرح صوتی این این غزل اشاره میکنند که احتمال دارد این غزل حافظ به اقتفای غزلی از عماد فقیه کرمانی با این مطلع سروده شده باشد:
دلم از تیغ فراغت به دو نیم افتادهست
در میان غمت از غصه چو میم افتادهست
کژدم در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۳ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۲۶:
عارف پیرامون این تصنیف نوشته است: «در مسافرت اول ذیحجه ۱۳۴۰ به کردستان بعد از آنکه احساسات طبقات زحمتکش ایران را نسبت به آقا سید ضیاءالدین دیدم این را ساختم. در تهران مخالفین کابینهٔ سیاه اسنادی نماند که از این جهت به من ندهند ولی من تصور میکنم اغلب اینها آنهایی بودند که سید نفی و یا زجرشان کرده بود! علت طرفداری من از سید ضیاء اول این است که از طبقهٔ عامه به مقام وزارت رسیده و طلسم اعیانی را در هم شکست. دوم آنکه به واسطهٔ فعالیت و جدیت خود نمونهٔ بزرگی از اینکه لیاقت یک وزیر یا مدیر چیست نشان داد و برای آبادی کشور قدمهای بزرگ برداشت و شالودهٔ کارهای مفید ریخت که دوست و دشمن معترفند. سوم آنکه داغ باطله به اشراف زد و میرفت گریبان ما را از دست این طبقه رها نماید. افسوس که کارش ناقص ماند. میگویند سیاست خارجی او خوب نبوده چون دشمنانش زیادند و تهمت در ایران فراوان است و آسان، پس من در واقعیت این اسناد شبهه خواهم نمود. اگر وقتی این اسناد صورت حقیقی پیدا کرد البته گفتههای خودم را پس گرفته و سید را خائن خواهم شناخت.»
تاریخ قمریست برابر با سوم مرداد ۱۳۰۱.
فرهود در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهینبانو شیرین را:
شنیدم در اینجا ماضی نقلی است یعنی شنیدهام
اگر شنیدهام نوشته شود درست است اما در هنگام خوانش باید «شنیدم» خوانده شود.
مصیب مهرآشیان مسکنی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد سوم » بوسه نسیم:
این غزل غیر مستقیم به ما میگوید که مرحوم رهی شاید یک بیماری خاص لا علاج داشت و همان بیماری موجب ارتحال شاعر بلند آوازه که سرپرست برنامه گلها در جوانی گردیده وشاید به همان سبب شاعر ازدواج نکرده واللّه اعلم جلت اسمائه
محمد حسین در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۵۶ در پاسخ به همایون دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰:
بسیار موشکافانه بررسی فرمودید.
سپاسگذارم
کژدم در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۱۷:
عارف پیرامون این تصنیف نوشته است: «در استانبول محلهٔ «ششلی» در خانهٔ یک ارمنی که منزل کرده بودم وقتی صحبت استقلال ارمنستان را شنیده و جشن و شادی اهل خانه را دیدم ساختهام. (۱۳۳۸)»
تاریخ قمریست برابر با ۱۲۹۷.
کژدم در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۶۷ - اشعار عارف به مناسبت خودکشی شاعری جوان:
عارف پیرامون این غزل نوشته است: «غزل راجع به حبیباللهخان پسر شرافتمند و باناموس آقا میرزا سلیمانخان متخلص به میکده که در سال ۱۳۴۱ در تهران انتحار نمود و سبب آن خانمحمد پسر علاالدوله بود. (از زبان پدر)»
تاریخ قمریست برابر با ۱۳۰۱ خورشیدی.
کژدم در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۱۸ - حکایت هجران:
عارف پیرامون این غزل نوشته است: «سیزده چهارده سال قبل (۱۳۲۷؟) به واسطهٔ کسالت مزاج مسافرت به کرگانرود تالش کرده و این غزل را در آنجا به نام یکی از یاران خودم گفتهام. این موقعی بود که زمامداران آن زمان که خود از طرفی مشغول یغما بودند «بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست»گویان مسیو یپرم را مامور سرکوبی ایل شاهسون کردند و از همان روز عثمانیها این حرکت را وسیلهٔ پروپاگاند کردند و صحبت نفاق ترک و فارس به میان آوردند. تفنگهای شاهسون تسلیم کمیتهٔ ارامنه شده و قالیهای مقبرهٔ اجداد شاهعباس به بازار فروش اروپا حمل گردید!»
تاریخ قمریست برابر با ۱۲۸۷ خورشیدی.
کژدم در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۴ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۱۰ - هاله زلف:
عارف پیرامون این غزل نوشته است: «این غزل به نام زهرا خانم نامی ساخته شده است که از جمع حروف اولیهٔ بیت کلمهٔ «زهرا» حاصل گردد. نوشته شدن این شعر تصادف کرد با توپ بسته شدن مجلس از طرف شاه مخلوع و طناب انداختن مرحوم ملک و جهانگیرخان و غیرهما. (۱۳۲۶)»
تاریخ قمریست برابر با ۱۲۸۷ خورشیدی.
کژدم در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۲ - بوسه و جان:
عارف پیرامون این غزل نوشته است: «غزل زیر در هیجده سال قبل (۱۳۳۲) به نام سرایی امیرالشعرا ساخته شده است و در این موقع مناسب میبینم که چند سخنی راجع به آن شاعر بدبخت بنویسم: سرایی امیرالشعرا (یادش بخیر، یار فراموشکار ما) یکی از شعرای عصر خود مبتکر در مضمون و دستی در هجو داشت و عمر خود را در این فن به پایان برد. و الحق هم حق با او بود. هنگام وزارت داخله قوامالسلطنه و حرکت شرمآور امیر … بختیاری نسبت به وزیر داخله (که در واقع ردیف همان حرکتیست که از وزیر داخله نسبت به سرایی روی داد) سرایی شعری در هجو قوامالسلطنه ساخت که فقط مصرع اول آن در نظرم مانده است:
وزیر داخله تا شد وزیر مدخوله
الخ
(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل). این هجو از گوشه و کنار به گوش وزیر رسیده و شبی به نیرنگی امیرالشعرا را به خانهاش دعوت نموده و سخت مستش کرده و روغن بنگ در باده به او خورانده و چه حالی بر سرش میآرند قلم از شرح آن عاجز است؛ بعد او را با آن حال به معبر عام انداخته و یک بطری عرق نیز بالای سرش میگذارند. فردای آن شب بیچاره امیرالشعرا چشم گشوده و خود را در ادارهٔ نظمیه میبیند. همان مستی او را به وادی جنون رهنمون گردید و بدبخت بعد از عمری قلاشی و رندی آلت دست و اسباب دخل شیخ … معروف شمر گردید که وی او را در موسم شمران به نوبت به قصر یکی از «رجال» که نامردترین طبقات این ملتند برده و معرف جنون او میگردید و از عایداتی که مردم به نام امیرالشعرا میدادند، شمر جز چند بطری عرق به او نمیداد و حتی آن را نیز دریغ میداشت به طوری که گاهی که شاعر از دست سخرهٔ اعیان به جان میآمد به شمر امان میبرد و میگفت: «مردم از بیعرقی. … شمر کجاست؟» مرحوم محمدرفیعخان پس از آگاهی از این کار هرشب با مقداری لوازم زندگانی به همراهی بعضی دوستان که اغلب آقا میرزا علیاصغرخان قزوینی یکی از آنها بود، به عباسآباد که آن وقت سرایی آنجا را خوش یافته بود، رفته و شاعر را راحت کرده برمیگشت.
باری هیجده سال قبل شبی در خانه مرحوم حاجی نایبالصدر سرایی به من گفت: «عارف من از عرفان تو تاکنون چیزی نفهمیدم. امروز بیتی شنیدهام. اگر راست میگویی آن را غزل کن.» آن شعر این بود:
چه آشنا نگه داری ای رمیده غزال
خدا نگاه تو را با کس آشنا نکند
قبل از شام بود که امیر این امر را داد و تا موقع خواب غزل را تمام کرده صبح برایش خواندم. گفت: «من منتظر بودم این غزل را از شیخ بشنوم.» و فقط ایرادی که کرد در مقطع آن بود:
بگفتمش به دلت جای عارف است بگفت
کسی به دیر مغان فرش بوریا نکند
امیرالشعرا گفت: «لازمهٔ دیر مغان است فرش بوریا داشته باشد.» و مصرع دوم را چنین تصحیح کرد:
کسی به دیر شهان فرش بوریا نکند»
تاریخ قمریست برابر با ۱۲۸۲ خورشیدی.
صابر در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۶) حکایت کشته شدن پسر مرزبان حکیم:
درود پروردگار بر شیخ عطار
علیرضا کرمی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۱:
من در جایی شنیده بودم که:
آن شنیدستی که از اغنای غور
بار سالاری بیافتاد از ستور...
آیا امکان دارد این هم ب نوعی در متون ثبت شده باشد؟
Vahid Ch در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۱ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:
سلام. صمیمانه از لطف شما تشکر میکنم. بسیار از شرحی که بر این غزل داشتید استفاده بردم.
مسافر در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:
سلام
این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 993 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است
می توانید ویدیو و صوت شرح غزل را در آدرسهای زیر پیدا کنید:
رضا در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۳ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۷:
گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی
گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی
واقعا دقت کنین به این بیت چقدر بی محتوا چقدر مسخره
دکتر صحافیان در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:
میدانی که چنگ و عود با موسیقی خود چه میگویند؟ پنهان شراب خورید که تازیانه میزنند(ایهام: آنگاه که نوای موسیقی از خود بیخودت میکند حال خوشت را پنهان کن که تکفیرت میکنند و خونت را مباح)
۲- این ناآگاهان از مستی حال خوش، آبروی عشق و رونق عاشقان را میبرند و پیر و جوان را سرزنش میکنند.(خانلری: منع جوان و پیر)
۳- با این کارها جز سیاهدلی و درونی ناصاف دستاوردی ندارند، اما در خیال باطلند که اکسیر وجود به دست آوردهاند(غافل از اینکه اکسیر در حال خوش است)
۴- و میگویند راز عشق را گوش ندهید و بازگو نکنید، اما ماجرایی ناممکن را بازگو میکنند( تضاد با تقریر بیت اول)
۵- ما از بیرون فریفته سخنانشان شدیم، اما پشت پرده چه تدبیری- برای از میان برداشتن حال خوش- دارند.
۶-وقت خوش پیر میکده را مشوش میکنند، ببین این سالکان- در نتیجه اندیشه ناآگاهان در درون پرده- با پیر خود چه میکنند؟!
۷- به نیم نگاهی صد پادشاهی دل را میتوان خرید و عاشق کرد، آری زیبارویان کوتاهی میکنند!(خانلری: صد آبرو.تعریض: دل عشاق را به دست آورید!)
۸- گروهی از صاحبنظران، وصال حق را با کوشش و گروه دیگر با سرنوشت و موهبت الهی میدانند(البته کوشش جزوی از سرنوشت است که خداوند به مشتاقان هدیه میدهد)
۹- خلاصه بر ثبات زمانه اعتماد نکن که جهان را پیوسته تغییر میدهند.
۱۰- پس شراب بخور(به حال خوش برس) که چون خوب ماجرا را بشکافی، هم حافظ هم پیر هم فقیه و هم محتسب، ریاکار و ظاهرگرا شدهاند( آوردن نام خود بیان کردن فراگیری ریا و ظاهرسازی است)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
رضا از کرمان در ۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۶ در پاسخ به بیتا صادقی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴: