گنجور

حاشیه‌ها

فرهود در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۱ در پاسخ به مهران ش دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:

کل مصرع دوم درباره زمان است. پس کی به معنی «چه وقت؟» درست است.

فرهود در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:

رخش می‌بیند و گل می‌کند خوی

 

تلفظ خوی به معنی عرق، خی نیست و با خُوی (به معنی خصلت) هم متفاوت است.

khwei را در یک سیلاب و ضرب بگویید آنوقت درست است. (khvei  غلط است، khei هم غلط است. بلکه یک صوت ترکیبی است که امروزه از زبان فارسی حذف شده است )

اگر اشعار کهن فارسی را بیشتر بخوانید که این کلمه در آنها بکار رفته است و به وزن اشعار توجه کنید این کلمه به معنی عرق، تنها تلفظ درستش همین است. اگر تلفظش خی بود آنرا خی می‌نوشتند.

ز گرمی رویِ خسرو خوی گرفته

صبوحِ خرمی را پی گرفته

نظامی

فرهود در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

شراب‌خورده و خوی‌کرده می‌روی به چمن

 

تلفظ خوی به معنی عرق با خُوی به معنی خصلت متفاوت است. خیلی نزدیک به وزن «می» است.

khwei را در یک سیلاب و ضرب بگویید آنوقت درست است. (khvei  غلط است، khei هم غلط است. بلکه یک صوت ترکیبی است که امروزه از زبان فارسی حذف شده است )

اگر اشعار کهن فارسی را بیشتر بخوانید که این کلمه در آنها بکار رفته است و به وزن اشعار توجه کنید این کلمه به معنی عرق، تنها تلفظ درستش همین است. اگر خی خوانده می‌شد آنرا خی می‌نوشتند.

ز گرمی رویِ خسرو خوی گرفته

صبوحِ خرمی را پی گرفته

نظامی

فرهود در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵:

از تابِ آتشِ می بر گردِ عارضش خوَی

تلفظ خوی به معنی عرق با خُوی به معنی خصلت متفاوت است. خیلی نزدیک به وزن «می» است که در همین بیت آمده است.

khwei را در یک سیلاب و ضرب بگویید آنوقت درست است. (khvei  غلط است، khei هم غلط است. بلکه یک صوت ترکیبی است که امروزه از زبان فارسی حذف شده است )

اگر اشعار کهن فارسی را بیشتر بخوانید که این کلمه در آنها بکار رفته است و به وزن اشعار توجه کنید این کلمه به معنی عرق، تنها تلفظ درستش همین است. اگر خی خوانده می‌شد آنرا خی می‌نوشتند.

ز گرمی رویِ خسرو خوی گرفته

صبوحِ خرمی را پی گرفته

نظامی

مهدی نظری در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

به نظر من این شعر کاملا عارفانه ای عاشقانه هست از ابتدا تا انتها
نه ربطی به شاه شجاع و نه هیچ انسان دیگری دارد.

 

علی رحیمی باغی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۷ در پاسخ به جنید شریف دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:

با سلام. در مصرع دوم باید بعد از آن مکث کرد و منظور حافظ از آن همان آنی است. یعنی به محض این که آنی از منبر فاصله می گیرند خلاف گفته های خویش عمل می کنند.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ:

در مصرع دوم بیت 151 یعنی: نکردی با من اندر مهر، زُفتی

واژۀ "زُفت" = بخیل، ترشروی، ستیزه‌خوی و .... (فرهنگ فارسی معین)

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۸ - حکایت مرد درویش و همسایهٔ توانگر:

توجیه صافی دلِ صوف پوش, چرتِ محض است.

اگر کسی قصدِ یلّلی و تلّلی تحت هر عنوانی چه صوفی, عارف, درویش و... را دارد حق ندارد با ازدواج کردن, دیگری را به خاک سیاه و بدبختی بنشاند. کسی که ازدواج می کند نسبت به خواسته ها و نیازهای طرفِ مقابل مسئول است. 

تجربه یِ شخصی و مشاهدات حقیر در این ۵ دهه از زندگی این بوده که:

به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید! 

و یا

مزد آن گرفت جانِ برادر که کار کرد! 

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۸ در پاسخ به علی دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۸ - حکایت مرد درویش و همسایهٔ توانگر:

قحبه در اصل قبحه از ریشه یِ قُبح و قبیح به معنی زشت و ناسزا می آید.

 

محمد حسین شعفی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲:

سوالی دارم از دوستان اهل ادب و فاضل

در خط دوم می گوید "با یکی از دوستان گفت ..." یعنی خود شخص خواجه این را می گوید در صورتی که خود خواجه با بنده و زبان درازی او مشکل دارد و به دوست خود گلایه می کند ولی هنوز با بنده "به سبیل مودت و دیانت نظری دارد" و دوست به او می گوید "چو اقرار دوستی کردی توقع خدمت مدار ..."

حال فرض کنیم که کلمه "با"  از اول جمله :با یکی از دوستان .." حذف شود در آن صورت می شود "یکی از دوستان گفت .." یعنی گوینده دوست خواجه است و پاسخ دهنده خواجه. که در این صورت منطقی تر است یعنی خواجه خود میداند که رفتار بنده مشکل دارد و دوست سوال می کند که با این حال هنوز به بنده نظر لطف داری؟ و خواجه پاسخ می دهد که " چو اقرار دوستی کردی  ..." 

و این حالت دوم منطقی تر است

ولی بنده در اسنادی که ضمیمه شده و در اکثر نسخ کلمه "با" را میبینم

لطفا راهنمایی بفرمایید و بنده را از گمراهی برهانید  

البته در یکی از فایلهای ضمیمه شده به این صورت آمده که:

"گویند خواجه را بنده نادرالحسن بود و با وی بر سبیل مودت ونظری داشت تا یکی از صاحبدلان باو گفت دریغ این بنده چنین شمایلی که دارد اگر بد زبان و بی ادب نبودی گفت ای یار چو اقرار دوستی کردی ..."

به نظر حقیر اگر کلمه "با" از جمله حذف شود معنای حکایت درست می گردد

فرهود در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:

«آهوی وحشی» بجای مرغان وحشی درست‌تر به نظر می‌رسد زیرا با «چشم مست» در مصرع اول بهتر می‌نشیند؛ یعنی چشمت از چشم آهو زیباتر است یا آهو عاشق چشمت می‌شود.

چه خوش صید دلم کردی، بنازم چشم مستت را ... که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمی‌گیرد

ابراهیم زمانی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۲ در پاسخ به بابک دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:

با درود و ارادت!

من از دو بیت، توانگرا دل درویش خود به دست آور

و، بر این رواق زبرجد نوشته اند به زر

معنای متفاوت تر به دست آوردم: 

حافظ می گوید ای توانگر و ای کسی که بضاعت مالی داری، دل درویش ( دل انسان بی بضاعت) را با کمک و صدقه به دست بیاور چون اگر مخزن زر هم در دستت باشد بلاخره روزی یا تمام می شود یا آن که از کف‌ات میرود. گردش دوران همین است حتما دیده اید فقران را که دولت رسیده اند و دولت مندانی را که به گدایی افتاده اند.

بیت دوم: بر این رواق زبرجد نوشته اند به زر

که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند

این بیت یک شاهکار زبان فارسی است. درود بر حافظ شاعر زمانه ها استعاره های که در این بیت به کار رفته خیلی ظریف و پر معنا است. معنای نزدیک این بیت: رواق زبرجد یعنی آسمان، زر یعنی آفتاب، این آفتاب است که کریمانه گرما و روشنایی خود را بر تمام زمین پخش می کنند بدون هیچ چشم داشتی و معنای کرم دقیقا همین است. 

اینجا نکویی اهل کرم را به نور و گرمی خورشید تشبه کرده است. آفتاب نامیرا است این انسان ها هستند که می آیند و میروند. پس نیکویی هم مانند آفتاب ماندگار است انسان های کریم اگر بمیرند باز هم نام و یاد شان باقی خواهد ماند. این دو بیت در یک خط معنایی سیر می کند. اول به توانگر گفت دل ناداران را به دست آور چرا ؟

چون پول و دولت ماندگار نیست تنها چیزی که ماندگار است همان نیکویی و کرم است.

امیرحسین صباغی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۱۳ دربارهٔ عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - قصیده ناتمام در مدح الب ارسلان:

تا جایی که می‌دونم الب ارسلان خودش هم ترکمان بوده. محض شوخی میگم ولی واقعا باید روی ناتمام بودن این قصیده بیشتر تأمل کرد :)

امیرحسین صباغی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۷ - عشق و فخر:

فکر کن از کی امروز رو دیده بوده🤣

بصیرت🗿

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۴ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ:

واژه داهول در فرهنگ فارسی معین، ابزاری برای رماندن شکار به سوی دام نیز معنی شده است.

در بیت دهم از غزل شماره 1663 شمس تبریزی (گنجور) می خوانیم: بهر صیدی کو نمی‌گنجد به دام/دام و داهول شکاری می‌کشم

بیت سوم از غزل 1147حکیم نزاری چنین است: سلطنت هم گر بدین طبل و علم بودی به حشر/دشتبان داهولِ خود آن روز هم بفراشتی

با توجه به اینکه پس از افسون‌های فراوان، دایه توانسته دل ویس را نرم کند، می‌توان در بیت 244 داهول را هم‌ارز دام دانست.

مجید هشتگردی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۷ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو:

نتوانستم عکس نسخه ی قدیمی را بارگذاری کنم ولی در صفحه 649 کاغذی و 866 نسخه پی دی اف چاپ کتاب خسرو و شیرین فرهنگستان علوم جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان چاپ 1960 مصرع نخست از بیت چهارم به این شکل نگاشته شده است ((ببخشای ای صنم بر عذرخواهی))

گفتنی است که ببخاشی در هیچ فرهنگ واژگانی معنی ندارد ، ببخشای در مطلع مصرع با متن بیت که درباره بخشش از گناه است همخوانی دارد (( ببخشای ای صنم بر عذرخواهی // که صد عذر آورد در هر گناهی))

نسخه کاغدی شما دارای اشتباه تایپی است

نسخه 1960 

پیوند به وبگاه بیرونی

داریوش رضایی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۳ در پاسخ به مسعود دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۴ - مناجات:

به گمان، نه چیزند منظور این بوده از هیچند و هواشان  میل وخواسته  

VAV در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۸ دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:

درود بر تو ای حافظا  

که بخشیدی جان در این شعرها 

 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد:

در مصرع نخست بیت 51، بهتر است بخوانیم: "نه کوه غور بادا نه دز غور"

در داستان ویس و رامین، واژه "مه" (با تلفظ  ma) در کل 8 بار به جای "نه" استفاده شده است؛ که این جای شگفتی دارد. آیا چنین چیزی، پی‌آمد بازنویسی‌های فراوان نیست؟

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۳ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۸ - آگاه شدن موبد از گنج بردن رامین با ویس:

در مصرع دوم بیت 8، بهتر است بخوانیم: "نه تو بادی نه ویس و نه گرگان"

در داستان ویس و رامین، واژه "مه" (با تلفظ  ma) در کل 8 بار به جای "نه" استفاده شده است؛ که این جای شگفتی دارد. آیا چنین چیزی، پی‌آمد بازنویسی‌های فراوان نیست؟

۱
۶۱۸
۶۱۹
۶۲۰
۶۲۱
۶۲۲
۵۴۵۹