گنجور

 
عارف قزوینی

دلم ز کف سر زلف تو را رها نکند

دل از کمند تو وارستگی خدا نکند

اگرچه خون مرا بی‌گنه بریخت ولیک

کسی مطالبه از یار خون‌بها نکند

هر آنکه از کف معشوق جامِ می گیرد

نظر به جانب جام جهان‌نما نکند

بسوخت سینه ندیدم اثر ز آه سحر

ز من گذشت، کسی بعد از این دعا نکند

به بلبلان چمن از زبان من گویید

به خواب ناز گلم رفته کس صدا نکند

تو بوسه ده که مَنَت جان نثار خواهم کرد

کسی معامله بهتر از این دو تا نکند

بگفتمش که دلت جای عارف است بگفت

کسی به دیر شهان فرش بوریا نکند

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
شمارهٔ ۲ - بوسه و جان به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
انوری

ترا هجا نکند انوری معاذالله

نه او که از شعرا کس ترا هجا نکند

نه از بزرگی تو زانک از معایب تو

چه جای هجو که اندیشه هم کرانکند

وحشی بافقی

چرا ستمگر من با کسی جفا نکند

جفای او همه کس می‌کشد چرا نکند

فغان ز سنگدل من که خون سد مظلوم

به ظلم ریزد و اندیشه از خدا نکند

چه غصه‌ها که نخوردم ز آشنایی تو

[...]

صائب تبریزی

سپهر نیک وبد از یکدگر جدا نکند

تمیز گندم و جواز هم آسیا نکند

ز آه وناله افتادگان ملاحظه کن

که تیر مردم بی دست وپا خطا نکند

به لقمه دشمن خونخوار مهربان نشود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه