دلم ز کف سر زلف تو را رها نکند
دل از کمند تو وارستگی خدا نکند
اگرچه خون مرا بیگنه بریخت ولیک
کسی مطالبه از یار خونبها نکند
هر آنکه از کف معشوق جامِ می گیرد
نظر به جانب جام جهاننما نکند
بسوخت سینه ندیدم اثر ز آه سحر
ز من گذشت، کسی بعد از این دعا نکند
به بلبلان چمن از زبان من گویید
به خواب ناز گلم رفته کس صدا نکند
تو بوسه ده که مَنَت جان نثار خواهم کرد
کسی معامله بهتر از این دو تا نکند
بگفتمش که دلت جای عارف است بگفت
کسی به دیر شهان فرش بوریا نکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و عاطفی گوینده به معشوقش است. شاعر میگوید که دلش به زلف معشوق وابسته است و نمیتواند از آن رها شود. حتی اگر معشوق به او آسیبی برساند یا خونش را بریزد، او انتظاری از یار ندارد. شاعر بر این باور است که هیچکس نمیتواند مانند او نسبت به عواطف و احساسات عشق عمل کند و هیچکس توانایی درک عمیق این عشق را ندارد. در پایان هم به معشوق میگوید که نشان دهندهی احساسش یک بوسه است و او حاضر است جان خود را برای آن نثار کند. این شعر پر از غم و وسوسههای عاشقانه است و به شوق و تمنای عمیق مخاطب اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دل من هرگز نمیتواند از چنگ زلف تو آزاد شود و رهایی را از خدا نیز انتظار ندارد.
هوش مصنوعی: هرچند که بیدلیل خونم را ریختند، اما هیچکس از دوست نمیخواهد که بهای خونم را بدهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از محبوبش جرعهای بنوشد، نباید به سمت جامی که جهان را به تصویر میکشد، نگاه کند.
هوش مصنوعی: سینهام در آتش عشق سوخته، اما نشانی از آن درد در نیافتم. در هنگام سحر، آهی عمیق از دل برآوردم و کسی را در این درد و غم ندیدم؛ پس دیگر کسی دعا نکند.
هوش مصنوعی: به بلبلان چمن بگویید که من در خواب ناز و آرامی هستم و کسی جرأت ندارد مرا صدا بزند.
هوش مصنوعی: تو بوسهای به من بده، چون من جانم را برایت فدای تو میکنم. هیچکس نمیتواند معاملهای بهتر از این دو طرف داشته باشد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که دل تو باید در جایگاه عارفان باشد، او پاسخ داد که کسی در دیر (محل عبادت) شاهان، برایشان فرش بوریا (چیزی بیارزش و ساده) نمیافکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ترا هجا نکند انوری معاذالله
نه او که از شعرا کس ترا هجا نکند
نه از بزرگی تو زانک از معایب تو
چه جای هجو که اندیشه هم کرانکند
چرا ستمگر من با کسی جفا نکند
جفای او همه کس میکشد چرا نکند
فغان ز سنگدل من که خون سد مظلوم
به ظلم ریزد و اندیشه از خدا نکند
چه غصهها که نخوردم ز آشنایی تو
[...]
سپهر نیک وبد از یکدگر جدا نکند
تمیز گندم و جواز هم آسیا نکند
ز آه وناله افتادگان ملاحظه کن
که تیر مردم بی دست وپا خطا نکند
به لقمه دشمن خونخوار مهربان نشود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.