فاطمه زندی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:
۱_امروز در فراق تو دیگر به شام شد
ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد
فِراق: جدایی. به شام: شد به شب رسید.
معنای بیت: امروز هم در جدایی تو سپری شد و به شب رسید. ای چشم من، اکنون نوبت نگهبانی و بیداری توست زیرا (از یار خبری نشد،و این به معنای آن است که نباید به خواب بروی.
۲_بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند
کز رِقت اندرون ضعیفم چو جام شد
احتمال: تحمل. جفا: بیمهری، بی وفایی، (سنگ جفا تشبیه صریح) رقت: نازکی. اندرون: دل. جام: شیشه. معنای بیت:بیش از این دیگر نمیتوانم بیمهریها و آزارهایی را که مانند سنگ بر سرم میبارد تحمل کنم، زیرا دل ناتوانم از نازکی مثل شیشه شده است و با سنگی دیگر میشکند.
۳_افسوس خلق میشنوم در قفای خویش
کین پخته بین که در سر سودای خام شد
افسوس ۱_ ریشخند، تمسخر ۲_ دریغ حسرت. در قفای خویش: از پشت سرم.
کین:در اینجا بیانی است« که این» در سر چیزی شدن: فدای چیزی شدن. سودای خام: خیال خام، آرزوی بیهوده و عبث.
معنای بیت: از هر جا میگذرم ریشخند با دریغ و تاسف مردم را میشنوم که پشت سرم میگویند: این آدم پخته و سرد و گرم روزگار چشیده را تماشا کنید که فدای خیالی خام و آرزویی عبث شده است.
۴_تنها نه من به دانه خالت مقیدم
این دانه هر که دید گرفتار دام شد
دانۀ خال: تشبیه صریح. مقید اسیر، گرفتار.
۵_گفتم یکی به گوشه چشمت نظر کنم
چشمم دَروُ بماند و زیادت مُقام شد
زیادت شدن: افزایش پیدا کردن.
معنای بیت: با خود فکر کرده بودم که نیم نگاهی به او بیندازم (وقتی نگاه) زیبایی او چشمم را خیره کرده و مقام او در نظرم افزایش یافت.
۶_ای دل نگفتمت که عنان نظر بتاب
اکنونت افکند که ز دستت لگام شد
عنان: افسار، زمام"عنان نظر"(اضافه استعاری) بتاب: از مصدر تافتن تابیدن) برگرداندن. عنان تافتن به کنایه یعنی روی گرداندن، دوری کردن در این بیت نظر به اسب یا مرکب تشبیه شده و برای آن افسار و دهنه یی تصور شده است.
۷_نامم به عاشقی شد و گویند توبه کن
توبت کنون چه فایده دارد که نام شد
افکند: به زمین میاندازد،از پای در میآورد فاعل این فعل همان "نظر" است.
دستت لگام شد: لگام اسب نظر از دستت خارج شد، لگام از دستت شدن به کنایه یعنی اختیار خود را از دست دادن.
معنای بیت:ای دل به تو نگفته بودم که لگام اسب وحشی نگاه را برگردان( و از نظر بازی دور کن؟اما گوش ندادی ، حالا که دیگر لگام از دستت خارج شده و اختیار خود را از دست دادهیی، تو را به زمین میزند.
۸_از من به عشق روی تو میزاید این سخن
طوطی شکر شکست که شیرین کلام شد
شکر شکن: قند خوردن.
معنای بیت: این شعر شیرین که از درون من میجوشد و بیرون میآید ،به عشق روی توست،طوطی قند میخورد که شیرین سخن میشود عشق تو مانند قند،کام طبع مرا شیرین میکند.
۹_ابنای روزگار غلامان به زر خرند
سعدی تو را به طوع و ارادت غلام شد
ابنای: روزگار. به طوع و ارادت: با کمال میل و از روی اخلاص، بی هیچ توقعی.
۱۰_آن مدعی که دست ندادی به بند کس
این بار در کمند تو افتاد و رام شد
مدعی: در اینجا بیشتر به معنای مدعی زهد و تقوا و پرهیزگاری است، کسی که مدعی بوده که هیچ زیبارویی نمیتواند دل او را برباید.
دست دادن: در اینجا یعنی حاصل شدن، اتفاق افتادن. کمند:ریسمانی که یک سرش را به صورت حلقه گره زدهاند به نحوی که با کشیدن ریسمان حلقه تنگتر شود از کمند برای شکار و بالا رفتن از جاهای بلند و اسیر کردن دشمن در جنگ استفاده میکردند در شعر گیسوی معشوق را از جهت بلندی و حالت حلقه وار زلف و قدرت اسیر کردن عاشق به کمند تشبیه کرده اند.
معنای بیت: آن مدعی زهد و مقاومت دربرابر زیبا رویان که در دام هیچ دلبری نمیافتاد این بار در دام تو افتاد و رام شد به نظر میآید که نخستین مصداق این مدعی خود شاعر است و با این سخن به خود طعنه زده است.
۱۱_شرح غمت به وصف نخواهد شدن تمام
جهدم به آخِر آمد و دفتر تمام شد
جهد: تلاش کوشش. به آخِر آمد: به پایان رسید دفتر تمام شد به کنایه یعنی بیش از این دیگر چیزی نمیتوان گفت مجالی برای سخن باقی نمانده است.
به شرح : محمد علی فروغی
حبیب یغمایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .
امیر رحیمی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو:
درفشان اول :جمع درفش
درفشان دوم: درخشان
صحرا از آن همه درفش مانند یک سروستان شده و از دیبای درفشها ، ماه درخشان شده است
بهار میگوید ماهِ علم از دیبای درفش مشعشع شده است
کسروی میگوید: چو دیبای درفشان مه درفشان
ماه مانند حریر پرچم ها درخشان بود
این به معنی قرابت دارد اول اینکه ماه از دیبای پرچم ها درخشان نمیشود و دوم اینکه نقش هیچ کدام از پرچم ها ماه نبوده بلکه اشاره دارد به پرندگان و شیر .اسمی از ماه علم نیست
مرضیه در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ خیام » نوروزنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم:
حتما بخونید نوروزنامه خیلی قشنگ و پر محتواست. درود بیکران بر خیام حکیم.
یوسف شیردلپور در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۱۰ در پاسخ به Polestar دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
👍👍👍👏👏💚💚🌹🌹اندکی تفکر 🙏🙌
محمد جواد آقاسی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲ - قصهٔ خورندگان پیلبچه از حرص و ترک نصیحت ناصح:
با سلام
لغت شام و قدس در این بیت اشاره است به بقایای بازمانده از اجساد و مردگان سنگ شده قوم لوط که در اثر نفرین آن ولی خدا نابود شدند و در مسیر گذر کاروان های شام و قدس قرار گرفته و ارتباطی به مسائل پیشگویی ندارد.
امیر رحیمی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - دیروز و امروز:
اتفاقا اگر یک کار درست کرده باشه بهار همینه... پادشاهی بزرگ و دلسوز و وطن پرست البته شایسته مدح هست و هیچ اشکالی هم نداره
نادر.. در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳:
گفتم بنشین و فتنه بنشان..
مرضیه در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۶۲:
به نظرم تلفظ کلمه آخِر به معنای در انتها پایان راه در اینجا درست هست تا آخَر به معنای دیگر
مرضیه در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۴:
فکر میکنم در خوانش تلفظ کلمه کافر، کافِر درست باشه. که میشه اسم مشتق بر وزن فاعل
سید احمد مبلّغ در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۶ در پاسخ به Aboteen دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵:
درود بر شما
منظور از کشیدن یا وزن کردن در واقع میتواند همان ترازویی باشد که خداوند پس از مرگ ، خوب و بد انسان را با آن سنجش میکند و انسان به حال خود رها نمی گردد.
فکر میکنم به زیبایی می تواند هردو معنی را دارا باشد.
با سپاس
Hadi Golestani در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۶ در پاسخ به اکرام مهرآوا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:
خیلی خیلی خیلی زیبااا
بزرگمهر در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴۴:
...ما ایرانیان...
من اگر نیکم اگر بد، تو برو خود را باش
هر کسی آن درَود، عاقبت کار که کشت
Inner Wariror در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۵:
در تعجبم این شعر با اجرای بسیار متفاوت و. زیبای محمدرضا لطفی داخل آهنگ های پیشنهادی نیست
تورج رامان در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۳۶ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۲۲ - پسرِ بی هنر:
این شعر دستمایه نوار صوتی موزیکال شد که در دهه ۱۳۵۰ بوسیله (به گمانم) کمپانی قصه با سرپرستی علیرضا اکبریان و هنرمندی زنده یادان مرتضی احمدی و کنعان کیانی منتشر و به بخشی از خاطره کودکی آن نسل آن دوره تبدیل شد.
محسن جهان در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۳:
در این رباعی مولانا تفاوت علم اکتسابی و عشق الهی را بزبانی عارفانه بیان میکند.
امیرحسین صباغی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۰۰ دربارهٔ قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۴:
وزن شعر بوضوح فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع است. اما ضبط غلط مصرع سوم باعث شده این همه مدت کسی از دوستان وزن را مشخص نکند. ممنون میشوم اگر کسی از دوستان مصرع سوم شعر را درست کند.
رضا پروا در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۳۹ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱ - بنام ایزد:
منظور این است که موسی بعد از کشیدن ریش فرعون بود که نشان پیامبری یافت.
رضا پروا در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۳۳ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱ - بنام ایزد:
گه رسانی صورتی از ریش فرعونش منال
امیر رحیمی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۱۰ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۷ - عشق و فخر:
خدایا کی باور میکنه امروز که بیت اول این شعر رو بهار گفته باشه خیلی سال پیش...خیلی جالبه خیلی 😃
تا به چند اندر پی «عشق مجازی»😅
چند با «یار مجازی » عشق بازی؟😂😂😂
فرهود در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را: