رضا از کرمان
سلام بنده محمدرضا ذویاور ساکن کرمان شاعر و دوستدار شعر وادب ومخلص تمامی همراهان گنجور میباشم
رضا از کرمان در ۲ روز قبل، پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۶ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۴۶ - مثال عالم هست نیستنما و عالم نیست هستنما:
درود
برگرفته از فرهنگ دهخدا :
- مهتاب به جای کرباس پیمودن ؛ مهتاب به گز پیمودن . مهتاب پیمودن . (امثال و حکم ج 4 ص 1760). و رجوع به همان کتاب شود.
- مهتاب به گزپیمودن ؛ کنایه از کار محال کردن که سرانجامش ممکن نباشد. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
خرد زآن طیره گشت الحق مرا گفتا که با من هم
به گز مهتاب پیمایی به گل خورشید اندایی .انوری .
گفت دیوانه مشو دیده ز مهتاب بدوز
وقت آن نیست که مهتاب به گز پیمائی .قاآنی .
- مهتاب پیمائیدن (پیمودن ) ؛ کنایه از کارهای بیهوده و هرزه کردن . (برهان ) (آنندراج ) :
آن چنان مهتاب پیماید به سحر
کز خسان صد کیسه برباید به سحر.مولوی .
- مهتاب پیموده خریدن ؛ کنایه از کار بیهوده و لغو کردن . مغبون شدن :
این جهان جادوست ما آن تاجریم
که از او مهتاب پیموده خریم .مولوی .
چند مهتاب بر تو پیماید
این و آن در بهای روی چو ماه
ای دریغ آن بر چو سیم سپید
که فروشی همی به سیم سیاه
انوری
معنی بیت دنیای فانی همچون رمال وساحری با انجام کارهای بیهودهاش تو را میفریبد وسرمایه عمرت را به یغما میبرد . شاد باشید
رضا از کرمان در ۳ روز قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶:
درود برشما
جدا از ترجمه بی ربط هوش مصنوعی الجنون فنون ضرب المثلی بدین معنی که دیوانگی به جلوههای گوناگون است ،میباشد
مثنوی دفتر دوم
پس فنون باشد جنون ،این شد مثل
خاصه در زنجیر این میر اجل
شاد باشید
رضا از کرمان در ۳ روز قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۴ در پاسخ به همایون دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۹:
درود بر آقا همایون گرامی
مقصود از حاشیه حقیر فقط و فقط شفافیت موضوع شاعری از منظر شخص مولانا با استناد به کلام خود ایشان یود .
برادر گرامی در پناه حضرت حق پویا ، پاینده وشاد باشی
رضا از کرمان در ۳ روز قبل، چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۱:
درود بر شما
هوش مصنوعی متوجه سوره والتین والزیتون نشده مقصود این سوره است در یک مصرع هم میگوید طور سینین
شاد باشید
رضا از کرمان در ۴ روز قبل، سهشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی:
درود بر شما در پاسخ به آقا کورش عزیز در توضیح بیت 37
عاشق به بی ادبی خودش اعتراف که نکرده وبه معشوق میگه اگر بی ادبم کلمه شرط اگر را آورده پس خودش معتقد به بی ادبی نیست و میگه :اگر بی ادب هم فرضا باشم ولی در عوض در وفاداری ودر عشقورزی به تو چالاکم در اینجا معشوق ،معادل ضرب المثل بالای بامت را دیدم پایینت را هم میبینم را بکار برده وبه او میگه ادبت را که دیدم یقین که وفاداری وعشقت هم مثل همینه دیگه ،ای دشمن من
تصوری که از دشمن خواندن عاشق من دارم صرفا شاید برای این است که خواسته معشوق را در آن خلوت بدور از دید دیگران به گناه بکشد که در پی آن دم از حضور خداوند ناظر با تمثیل باد وجنبش اشیا در باد وسایر مسایل مطروحه به میان آورده وگر نه دلیل دیگری نمیشود برای آن قایل شد .به این ابیات در ادامه داستان در بخش های بعدی توجه کن مثلا در بخش۹ آنجا که معشوق میگه اگر چشم من از بیماری سرخ هم شده باشه باز بدبختی تو را میبینم چه بدبختی میتونه باشه بجز اینکه آن فاسق شقی ، خواسته اون را به گناه آلوده کنه بعد از وزیدن باد به عنوان پاسبان الهی که از خطای اون جلوگیری کرده و اون را یاد خدا انداخته با مثال بره وشبان یاد کرده :
تو مرا چون بره دیدی بی شبان
تو گمان بردی ندارم پاسبان
حارسی دارم که ملکش میسزد
داند او بادی که بر من میوزد
سرد بود ان باد یا گرم وعلیم
نیست غافل ،نیست غایب ای سقیم
میبینید باز حرف باد که در این ابیات بود دوباره مطرح شده و در آخر به دلیل اینکه عاشق اون را صرفا برای تطمیع هوای نفسانی وشهوت دوست داره به اون صفت کور وکری میده ومیگه هشت سال بدلیل اینکه تورا در جهل میدیدم سراغت را نگرفتم در نظر من تو، مثل تون سوز حمامی، که در سیاهچالی سرنگون شده تو را اینگونه میبینم برای چه احوالت را بگیرم حالت از ظاهر ووضعت پیداست دیگه
حالا شاید بتوان فهمید چرا به اون دشمن خطاب شده
نفس شهوانی ز حق کرست و کور
من به دل کوریت میدیدم زدور
هشت سالت زان نپرسیدم به هیچ
که پرت دیدم زجهل پیچ پیچ
خود چه پرسم آنکه او باشد به تون
که تو چونی ؟ چون بود او سرنگون
شاد باشی
رضا از کرمان در ۶ روز قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۳ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:
آقا کوروش سلام
انگار مقرر شده بنده به نوبه خود همواره پاسخگوی شما دوست عزیزم باشم زهی سعادت ومعترفم از سوالات شما بسیار آموختهام ولی هر بار که برای شما مینویسم ناخود آگاه یاد شخصیتهای رمان خرمگس نوشته اتل لیلیان وینچ میافتم و باخود تصور میکنم شاید در سایرین این شبهه بوجود آید که شاید فیلیس ریوس همان آرتور گمشده است .نکند کوروشی که میپرسد ورضایی که پاسخ میدهد از هم جدا نباشند .
موفق باشی برادر گرامی مخلص ثمامی همراهان گنجور محمد رضا ذویاور از دیار کریمان ،کرمان زمین
شاد باشید
رضا از کرمان در ۶ روز قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:
درود بر شما
معنی بیت :هرگاه واسطه و علل واسباب ظاهری فراوان گردد امکان وصل به حقیقت از دست خواهد رفت وبالعکس با کم شدن نظام علت ومعلولی واسباب ظاهری ، شوق وامکان وصال افزایش خواهد یافت در بیت قبل داره میگه که جمیع تغییرات در عالم هستی را، تو از سوی مبدل کننده اصلی (خدا) بدان ونظام علت معلولی واسباب ومسبب ظاهری را رهاکن
طبق نظر ایشان در پشت تمام نظام علت ومعلولی جهان هستی که توسط عقل آدمی قابل درک واستدلال است، دست پنهان وقدرت الهی وجود دارد که قادر به تغییر در این نظام وقوانین علمی علت ومعلولی است به عنوان مثال اگر او نخواهد آتش نمیسوزاند ،آب غرق نمیکند وامثالهم یعنی علل واسباب ظاهری از کار میافتد وقوانین علمی دیگر کاربرد خود را ندارند ومولانا برای بیان وتفهیم این موضوع در آثار خود بیشتر از معجزات پیامبران یاری جسته است و دست خداوند را بالاتر از هر قدرتی میداند
دست حق باید مر اورا ای فلان
کو بود بر هر محالی کن فکان
هر محال از امر او ممکن شود
هر حرون از بیم او ساکن شود
اکمه وابرص چه باشد ،مرده نیز
زنده گردد از فسون این عزیز
شاد باشید
رضا از کرمان در ۶ روز قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:
درود برشما
معنی تحت اللفظی بیت: واگر با بصیرت به گردون بنگری خواهی دید که ذات مخلوقات توسط کیمیاگری خداوند وتوسط اکسیر او هرلحضه دگرگون میگردد و روح خدایی باعث انسجام خرقه تن آدمی میگردد بدون هیچ عمل دوخت ودوزی
اعیان جمع عین به معنای ذات وجوهره اشیا وموجودات است حالا یعنی چی؟
اعیان ثابته اصطلاحی عرفانی است زایده تفکرات فلسفی ابن عربی بدین مضمون هرچیز که در عالم ملک پدیدار میشود حقیقت وصورتی ثبوتی است در علم حضرت حق ودر خیال ساحت وجود وخیال جهان، که به آن عین ثابته گفته میشود .
علت طرح این موضوع از سوی ابن عربی بدین قرار است که ایشان علم خداوند را ازلی میداند همانگونه که نقشه یک ساختمان توسط مهندس و یا طرح وتفکر یک پیکره ومجسمه بوسیله پیکرتراش قبل از ایجاد وظهور آنها در فکر مهندس ومجسمه ساز وجود داشته ،پس علم خداوند در خلقت کاینات ازلی وقدیم است یعنی این اندیشه وعلم نه موجود است ونه معدوم که به آن ثبوت میگویند باید توجه داشت که اعیان (مظاهر خداوند بر عالم هستی) نمیتوانند وجود داشته باشند وهمزمان معدوم نیز نیستند ،اگر وجود داشته باشد، موجب تعدد قدما میگردد که باطل است و متناقض اصل توحید و وحدانیت خدا ، ونه معدومند به صورت مطلق ،چون اعیان وجود علمی دارند وقبل از اینکه در عالم ملک نمایان شوند در علم حضرت حق وجود داشتهاند
در اندیشه های اسلامی هر مسلمان به وحدانیت ویکتایی خداوند معترف است واین از اصول دین مسلمین، بدین معناست که خداوند یکی است وهیچ قدرت وذاتی بجز او وجود ندارد حال چگونه میشود موجودیت اشیا ومخلوقات را باور داشت بدون اینکه خللی در اقرار به توحید بوجود آید ،در اینجا ابن عربی با ارایه نظریه وحدت وجود به این نقیصه وشبهه پاسخ داده بنا بر این نظر، نباید در عالم هستی ،مخلوقات وآفریدههای گوناگون را جدا از خالق وآفریده جهان دانست بلکه هرچه در عالم هستی وجود دارد مظهری از خداوند است که به واسطه جوهره و روح خدایی تجلی ظهور یافته است که این تجلی ذات الهی توسط دو فیض اقدس ومقدس تفکیک ومعرفی شده است .
فیض اقدس همان تجلی حق به سبب ظهور اولیت وباطنیت ذات است وباعث پیدایش اشیا درحضرت علمیه است به مثابه همان نقشه ذهنی مهندس یا پیکر تراش وفیض مقدس تجلی الهی است به حسب صفت ظاهریت وآخریت و موجب ظهور اشیا واستعدادهای آنها در خارج وظهور عینی اشیا است مثل ظاهر ساختمان ومجسمه که قابل رویت ولمس است.
حتی امروزه دانشمندان حوزه فیزیک کوانتوم به وجود ذرهای مشترک در وجود کل مخلوقات تحت عنوان ذره خدا پی برده ومعترفند که به قول مولانا باعث بسط وایتلاف جان و وجود وهستی کل مخلوقات میگردد وآن چیزی جز روح خدایی نیست
گرچه یقین دارم که توضیح موضوعات فلسفی در چند جمله بسیار مشکل وشاید گنگ ونامفهوم میتواند باشد، ولی امیدوارم تا حدودی باعث روشنگری وشفافیت مقصود این بزرگمرد در این ابیات شده باشم.
شاد باشید
رضا از کرمان در ۶ روز قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:
درود بر شما
اگر از اول به معنای ابیات این مناجات توجه فرمایید مولانا مستقیما به قدرت بلامنازع خداوند یا اصطلاحا ، استطاعت تکوینی یا همان نیروی غیبی وماورایی بر دخل وتصرف در همه چیز هستی وکل مخلوقات وکاینات یا همان امکان کن فیکون ،اشاره دارد
معنی بیت : ای انسان اگر با چشم دل ،با هوشیاری ذهنی وبصیرت به جهان هستی بنگری هر لحضه میتوانی این تجلیات الهی را در عرصه گیتی نه منحصرا در احوال آدمیان بلکه در کل کاینات ببینی وقدرت باریتعالی بر تو نمایان میگردد
میناگری در ظاهر شغل وصفتی است برای کسی که ظروف علیالخصوص جامهای نوشیدنی را با ترکیبی از مینا ،نوعی شیشه رنگی لاجوردی وطلا مزین ومتحول میکنند و بعضا در ادبیات میناگر یا اکسیر ساز بصورت استعاره،اشاره به خداوند دارد یعنی همانگونه که میناگر با میناگری وکیمیاگری با اکسیر جادویی میتوانند ماهیت اشیا را دگرگون کنند (به باور قدما با اکسیر مس به طلا وجیوه به نقره مبدل میگردد )،خداوند با قدرت ازلی خود قادر به ایجاد تحول در اعیان و ظاهر مخلوقات است
اینچنین میناگریها کار توست
اینچنین اکسیرها اسرار توست
گردون در ادبیات به معنای آسمان ،سپهر،گنبد لاجوردی بکار میرود یا نمادی از گردش زمان است
لطف تو خواهم که میناگر شود
این زمان این تنگ هیزم زر شود
بوالعجب میناگری کز این عمل
بست چندین خاصیت را بر زحل
جمله پاکیها از آن دریا برند
قطره هایش یک به یک میناگرند
در این بیت تلویحا به آیه ۲۹ سوره رحمان بدین مضمون اشاره شده است
یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ
هر که در آسمان ها و زمین است از او درخواست [حاجت] می کند، او هر روز در کاری است.شاد باشید
رضا از کرمان در ۹ روز قبل، پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۶ در پاسخ به ابوالقاسم افشاری دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۴:
درود بر شما
مقذر یعنی مرد پلید وچرکین که مردم از وی دوری میکنند فرهنگ دهخدا
دوستان وهمراهان گنجور در معنی وتوضیح ابیات عربی اگر مرقوم بفرمایید موجب مزید امتنان است
شاد باشید
رضا از کرمان در ۱۰ روز قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۸ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۵ - در بیان آنک ما سوی الله هر چیزی آکل و ماکولست همچون آن مرغی کی قصد صید ملخ میکرد و به صید ملخ مشغول میبود و غافل بود از باز گرسنه کی از پس قفای او قصد صید او داشت اکنون ای آدمی صیاد آکل از صیاد و آکل خود آمن مباش اگر چه نمیبینیش به نظر چشم به نظر دلیل و عبرتش میبین تا چشم نیز باز شدن:
درود
هر ماکولی(قابل خوردن _خورده شونده) هرچند در جای امنی پناه گرفته وتصور میکند که در حاشیه امن است ولیکن در نهایت خورده میشود پس به درگاهی پناه ببر که به طعام نیاز ندارد
شاد باشی عزیز
رضا از کرمان در ۱۰ روز قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۵ - در بیان آنک ما سوی الله هر چیزی آکل و ماکولست همچون آن مرغی کی قصد صید ملخ میکرد و به صید ملخ مشغول میبود و غافل بود از باز گرسنه کی از پس قفای او قصد صید او داشت اکنون ای آدمی صیاد آکل از صیاد و آکل خود آمن مباش اگر چه نمیبینیش به نظر چشم به نظر دلیل و عبرتش میبین تا چشم نیز باز شدن:
درود
یعنی من این میخ دام بر آوردن خواسته نامعقول خودم را از جا برمیکنم که متحمل عذاب بعدی نگردم وشقی نشوم.
در غزل شماره ۶۵۲ داریم
باری تو بهل کام خود ونور خرد گیر
کین کام تو را زود به ناکام رساند
شاد باشی عزیزم
رضا از کرمان در ۱۰ روز قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۴ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۵ - در بیان آنک ما سوی الله هر چیزی آکل و ماکولست همچون آن مرغی کی قصد صید ملخ میکرد و به صید ملخ مشغول میبود و غافل بود از باز گرسنه کی از پس قفای او قصد صید او داشت اکنون ای آدمی صیاد آکل از صیاد و آکل خود آمن مباش اگر چه نمیبینیش به نظر چشم به نظر دلیل و عبرتش میبین تا چشم نیز باز شدن:
درود
فجار جمع کلمه فاجر به معنی تبهکاران است
قصه فجار عزیزم قصه خاصی نیست وهمون نقل حکایتی است که مولانا داره یادآوری میکنه که ما از عاقبت کار این تبهکاران ومرگ همسایگان(جارجمع جیران) ونزدیکان باید عبرت بگیریم ببینید خداوند که در هر لحضه قرین توست چگونه هریک از تبهکاران را بدون هیچ وسیله محسوسی هلاک میکند
ستد باشی
رضا از کرمان در ۱۰ روز قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۵ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۶ - صفت کشتن خلیل علیهالسلام زاغ را کی آن اشارت به قمع کدام صفت بود از صفات مذمومهٔ مهلکه در مرید:
درود
در دعاهایت از خداوند بجز خواستن وصل به آستان او ولقای حضرت حق چیز دیگری را خواستن ،گرچه برایت منافعی داشته باشد ودر گمان تو برایت سود فراوان دارد ولی یک نقیصه است و داری سرمایه عمرت را هدر میدهی
رضا از کرمان در ۱۰ روز قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۱ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۶ - صفت کشتن خلیل علیهالسلام زاغ را کی آن اشارت به قمع کدام صفت بود از صفات مذمومهٔ مهلکه در مرید:
درود برشما
در حضور شیر روبه شانگی تقریبا مترادف این ضرب المثل است ( جلوی قاضی ملق بازی )
میگه خصوصاً عمر طولانی که در تحصیل کمالات روح نباشد به چه کار می آید فیلم بازی نکن جلوی قاضی ملق بازی در حضور خیر الماکرین ، مکاری این طول عمرو تاخیر در اجل بجز واپس رفتن ثمری برایت ندارد.
در دفتر دوم:
با دل وبا اهل دل بیگانگی
با شهان تزویر وروبهشانگی
همچنین دیوان شمس:
چو شیر مست بیرون جه نه اول دان ونه آخر
که آید ننگ شیران را ز روبه شانگی کردن
شاد باشی
رضا از کرمان در ۱۳ روز قبل، دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۴۴ در پاسخ به امیرعلی داودپور دربارهٔ عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۹:
درود برشما
از حسن توجه حضرتعالی سپاسگزارم شاد باشید
رضا از کرمان در ۱۴ روز قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۰ در پاسخ به برمک دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:
من چنین قصدی نداشتم وکسی را هم بیسواد نخواندم ولی از شما که سعدی خوانده اید اینگونه نوشتن انتظار نیست دانستن و بکارگیری ادبیات به ادعا نیست عزیزم به ادبه
بنده به نوبه خودم ادعایی ندارم اینجایم که بیاموزم ولی نه هرچیزی را، از هر کسی
شاد باشی
رضا از کرمان در ۱۸ روز قبل، سهشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:
درود بر روح پرفتوح حافظ با این بیت که واقعا حال امروز ماست
رضا از کرمان در ۱۹ روز قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۱ در پاسخ به علی م پ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۳:
سلام
اابته بیشتر به حال وهوای غزلیات عطار نزدیکتره
رضا از کرمان در ۵ ساعت قبل، ساعت ۱۵:۳۹ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۴ - حکایت: