F.S.Gh در ۱۰ دقیقه قبل، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » خاوراننامه » بخش ۱:
سلام و خداقوت
فقط بخش یک موجوده؟
علی میراحمدی در یک ساعت قبل، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۶:
بخسپند یکی گوش بستر کنند
دگر بر تن خویش چادر کنن
قوم یاجوج و ماجوج که گوشهای بزرگی داشته و یک گوش را بستر و دگر را رو انداز میکرده اند.
ازین موجودات گوش پهن و گوش بزرگ در برخی کتابها با عنوان « لحاف گوش» نیز یاد شده است.
گمان میکنم این صهیونیستها از نسل همین لحاف گوشها باشند ؛زیرا اینها هم گوشهای بسیار بزرگ و پهنی نسبت به صورت خود دارند.
jafar mohammadian در ۲ ساعت قبل، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶:
سلام و احترام
یک بیت در نسخه های دیگر وجود دارد که در این صفحه آورده نشده
باد درسر چون حباب ای قطره تاکی خویش را بشکن از خود عین دریا کن کمال اینست و بس
سیدمحمد جهانشاهی در ۲ ساعت قبل، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:
گرچه کس نیست ، چون تو ، موی میان
سیدمحمد جهانشاهی در ۲ ساعت قبل، ساعت ۱۱:۱۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:
با سرِ زلفِ تو ، دو عالم را
سیدمحمد جهانشاهی در ۲ ساعت قبل، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲
مردِ رهِ عشقِ تو ، از دامنِ تَر ترسد
آن کَس که بوَد نامرد ، از دادنِ سر ترسدگر با تو دوصد دریا ، آتش بوَد اَم در رَه
نه دل ز خود اندیشد ، نه جان ز خطر ترسدجانی که بر افروزد ، از شمعِ جمالِ تو
میدان که ز پروانه ، کفر است اگر ترسدجایی که جگر سوزد ، مردان و جگرخواران
در خونِ جگر میرد ، هر کو ز جگر ترسدگفتی ؛ دلت از هجرَم ، میترسد و میسوزد
بی وصلِ تو هر ساعت ، دلسوختهتر ترسداز آهِ دلِ عطّار ، آخر بنَمیترسی؟
کان کَس که خبر دارد ، از آهِ سحر ترسد
سیدمحمد جهانشاهی در ۲ ساعت قبل، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱
از سرِ زلفِ دلکشَت ، بوی به ما نمیرسد
بوی کجا به ما رسد ، چون به صبا نمیرسد
روز به شب نمیرسد ، تا ز خیالِ زلفِ تو
بر دلِ من ز چارسو ، خیلِ بلا نمیرسد
بوک دعایِ من شبی ، در سرِ زلفِ تو رسد
چون منِ دلشکسته را ، بیش ، دعا نمیرسد
میرسد از دو جَزعِ تو ، تیرِ بلا ، به جانِ من
گرچه صواب نیست آن ، هیچ خطا نمیرسد
در عجبَم ، که دستِ تو ، چون به همه جهان رسد
چیست سبب ، که یک نفَس ، سویِ وفا نمیرسد
خاکِ توییم لاجرَم ، در رهِ عشقِ تو ، ز ما
گَرد برآمد و ز تو ، بوی به ما نمیرسد
رحم کن ای مرا چو جان ، بر دلِ آنکه در رهَت
مینرهَد ز دردِ تو ، وز تو دوا نمیرسد
گرچه فرید فرد شد ، در طلبِ وصالِ تو
وصلِ تو کِی بدو رسد ، چون به سزا نمیرسد
سیدمحمد جهانشاهی در ۲ ساعت قبل، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰
در صفتِ عشقِ تو ، شرح و بیان نی رسد
عشقِ تو خود عالمی ست ، عقل در آن نی رسدآنچه که از عشقِ تو ، معتکفِ جانِ ما ست
گرچه بگویم بسی ، سویِ زبان نی رسدجان چو ز میدانِ عشق ، گویِ وصالِ تو بُرد
تاختنیِّ دُو کُون ، در پیِ جان نی رسدگرچه نشانه بسی است ، لیک دراز است راه
سویِ تو ، بی نورِ تو ، کَس به نشان نی رسدعاشقِ دل خسته را ، تا نرسد هرچه هست
در اثرِ دردِ تو ، هر دُو جهان نی رسدبادیهٔ عشقِ تو ، بادیهای است بیکران
پس به چنین بادیه ، کَس به کران نی رسدسویِ تو ، عطّار را ، مویکَشان ، بُرد عشق
بی خبری ، سویِ تو ، موی کشان نی رسد
رضا از کرمان در ۳ ساعت قبل، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:
درود بر شما
در تعریف بیت مصرع آمده بیتی که در هر دو مصرع آن رعایت قافیه شده باشد مثل تمام ابیات قالب مثنوی یا اولین بیت غزل یا قصیده ،ممکن است شاعر در حین سرودن غزل بیت مصرع بیاورد که می گوییم تجدید مطلع کرده است.
اما سوال بنده از عزیزان این است در این غزل تمامی ابیات مصرع هستند در صنایع ادبی اینگونه غزل چه نامیده شده واصولا آیا صنعت خاصی است یا خیر؟
ممنونم اگر راهنمایی بفرمایید شاد باشید
نیما در ۴ ساعت قبل، ساعت ۰۹:۴۲ در پاسخ به ahmad aramnejad دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:
سلام؛ ضمیر "او" در عبارت "در بند او" برمیگرده به زلف یا موهای معشوق.
معنی مصرع: دلهای زیادی گرفتار زلف معشوقند، به طوری که به هر تار مویی از زلف معشوق، پریشان و عاشقی دچار هست.
لیلا سجودی در ۴ ساعت قبل، ساعت ۰۹:۳۸ در پاسخ به لیلا سجودی دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:
ای شهنشاه اولوم قوربانا .اینم یه اصطلاح ترکی هست
لیلا سجودی در ۴ ساعت قبل، ساعت ۰۹:۳۵ در پاسخ به علیرضا اصفهانی دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:
سلام این یه فوش ترکی هست . جای دیگه از شعر هم الفاظ ترکی استفاده شده من بیشتر احتمال میدم خود شاعر باشه
دکتر صحافیان در ۴ ساعت قبل، ساعت ۰۹:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱:
خدایا این گل تازه شکفته خوشبو را که به من هدیه دادهای از چشم چمن حسود به تو میسپارم(خانلری: آن نوگل)
۲-گرچه معشوق از کوی وفاداری بسیار دور است اما آرزو میکنم جان و تنش از بلاهای زمانه دور باشد!
۳- ای باد صبا! آنگاه که به منزل معشوقم رسیدی چشم انتظارم سلامم را به او برسانی(سلمی: مجازا معشوق)
۴- همچنین آنگاه که در میان موهای خوشبویش میوزی، با احترام بوی چون مشک را بپراکن و آن زلفها را که در میانش دلهای عزیزان است، آشقته نکن!
۵- همچنین به او بگو که دلم با خط و خال چهره زیبایت حق وفاداری دارد، پس در آن زلفان خوشبو که گویا عنبر میشکند محترمم دارد!
۶- در آن وادی و مرحله که تنها با یاد او شراب مینوشند بیچاره و فرومایه مستی که از خود بیخود نشود!(ایهام: می نوشند یا فعل با پسوند می)
۷- آری از در میخانه عشق شهرت و مال نمیتوان به دست آورد، هر که این آب آتشین بخورد به مقام فنا و بیخودی رسیده گویا رخت(تمام دستاوردهای مادی و معنوی)خویش به دریا انداخته است.
۸- هر که از ملال و بیقراری عشق بترسد، اندوه عشق بر وی حرام است ما سر در پای یار میاندازیم و البته لب بر لبش مینهیم(یا وصال و یا کشته شدن)
۹-شعر حافظ جملگی بیت برگزیده عرفان و دریافت شوق الهی است آفرین بر نفس دلپذیر و سخن شیرینش!
آرامش و پرواز روح
علی میراحمدی در ۶ ساعت قبل، ساعت ۰۷:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳:
متاسفانه موسیقی شعر در خوانش غزلیات حافظ نابود شده است!
دوستان ما همه غزلیات را یک جور میخوانند.
این غزل ریتم بسیار شاد و شنگولی دارد که در خوانش خوانندگان کاملا از میان رفته است.
کوروش در ۷ ساعت قبل، ساعت ۰۵:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۳ - ذکر آن پادشاه که آن دانشمند را به اکراه در مجلس آورد و بنشاند ساقی شراب بر دانشمند عرضه کرد ساغر پیش او داشت رو بگردانید و ترشی و تندی آغاز کرد شاه ساقی را گفت کی هین در طبعش آر ساقی چندی بر سرش کوفت و شرابش در خورد داد الی آخره:
چون قلاووزی صبرت پر شود
جان به اوج عرش و کرسی بر شود
یعنی چه ؟
HB۲۱ در ۱۰ ساعت قبل، ساعت ۰۳:۱۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴:
آیا
هزار بار، نه یک بار می کشد
درست تر نیست نسبت به ؟
هزار بار نه، یکبار می کشد
برمک در ۱۲ ساعت قبل، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۹:
این شعر میتواند از حافظ باشد زبانش زبان قطعه هست .حافظ جای دیگر هم درباره شاه هرمز گفته
شاه هرموزم ندید و بی سخن صد لطف کرد
شاه یزدم دید و مدحش کردم و هیچم نداد
علی میراحمدی در ۱۳ ساعت قبل، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:
غزلی کاملا عرفانی
دوست در ردیف این غزل همان پادشاه عالم هستی است؛ نه شاه شجاع و نه ابواسحاق و نه آن دیگری.
رسول لطف الهی در دیروز جمعه، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:
یواش یواش گنجور هم داره به بیراهه میرود
علی احمدی در ۶ دقیقه قبل، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰: