کوروش در یک ساعت قبل، ساعت ۰۷:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۶ - بعد مکث ایشان متواری در بلاد چین در شهر تختگاه و بعد دراز شدن صبر بیصبر شدن آن بزرگین کی من رفتم الوداع خود را بر شاه عرضه کنم اما قدمی تنیلنی مقصودی او القی راسی کفادی ثم یا پای رساندم به مقصود و مراد یا سر بنهم همچو دل از دست آنجا و نصیحت برادران او را سود ناداشتن یا عاذل العاشقین دع فة اضلها الله کیف ترشدها الی آخره:
اندر آن دستی که نبود آن نصاب
آن شکسته به به ساطور قصاب
یعنی چه ؟
کوروش در یک ساعت قبل، ساعت ۰۷:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۶ - بعد مکث ایشان متواری در بلاد چین در شهر تختگاه و بعد دراز شدن صبر بیصبر شدن آن بزرگین کی من رفتم الوداع خود را بر شاه عرضه کنم اما قدمی تنیلنی مقصودی او القی راسی کفادی ثم یا پای رساندم به مقصود و مراد یا سر بنهم همچو دل از دست آنجا و نصیحت برادران او را سود ناداشتن یا عاذل العاشقین دع فة اضلها الله کیف ترشدها الی آخره:
من نخواهم زد دگر از خوف و بیم
این چنین طبل هوا زیر گلیم
یعنی چه ؟
علی میراحمدی در یک ساعت قبل، ساعت ۰۷:۲۱ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۹ - قاعده در شناخت عوالم پنهان و شرایط عروج بدان عوالم:
برای آشنائی با عرفان اسلامی و عمق مطالب آن و اینکه بدانیم عرفان اسلامی بر اساس آیات قرآن و معارف اسلام است باید نگاهی بیندازیم به کتابهای گلشن راز شیخ محمود شبستری ،مثنوی مولانا و فتوحات مکیه ابن عربی.
البته فهم این کتابها بسیار سخت است و نیاز به استاد دیدن دارد.
اما همینقدر که بفهمیم عرفان اسلامی چیست و آن را کنار عرفان کَشکی و دوغی ننشانیم کافی است!
دوستان ما به اشتباه تصور کرده اند که عرفان اسلامی فقط آن غزلیات عاشقانه مولانا ست که البته همانها هم حاوی مطالب بسیاری است .
اینها تئوری عرفان اسلامی است و در عمل، نماز و روزه و ذکر و فکر و شب زنده داری و ریاضت و عبادت دارد و سالک باید زیر نظر شیخ کامل و استاد قدم دراه بگذارد.
کوروش در ۲ ساعت قبل، ساعت ۰۷:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۶ - بعد مکث ایشان متواری در بلاد چین در شهر تختگاه و بعد دراز شدن صبر بیصبر شدن آن بزرگین کی من رفتم الوداع خود را بر شاه عرضه کنم اما قدمی تنیلنی مقصودی او القی راسی کفادی ثم یا پای رساندم به مقصود و مراد یا سر بنهم همچو دل از دست آنجا و نصیحت برادران او را سود ناداشتن یا عاذل العاشقین دع فة اضلها الله کیف ترشدها الی آخره:
یک خلافی نی میان این عیون
آنچنان که هست در علم ظنون
یعنی چه ؟
کوروش در ۲ ساعت قبل، ساعت ۰۷:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۶ - بعد مکث ایشان متواری در بلاد چین در شهر تختگاه و بعد دراز شدن صبر بیصبر شدن آن بزرگین کی من رفتم الوداع خود را بر شاه عرضه کنم اما قدمی تنیلنی مقصودی او القی راسی کفادی ثم یا پای رساندم به مقصود و مراد یا سر بنهم همچو دل از دست آنجا و نصیحت برادران او را سود ناداشتن یا عاذل العاشقین دع فة اضلها الله کیف ترشدها الی آخره:
گر نبودی آن به دستوری پدر
برنیاوردی ز چه تا حشر سر
آن پدر بهر دل او اذن داد
گفت چون اینست میلت خیر باد
یعنی چه ؟
عرب عامری.بتول در ۲ ساعت قبل، ساعت ۰۷:۰۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق:
درود
گویا این شعر ایشون دقیقا تفسیر ایه ۸۲ سوره مبارکه یس هست:
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ. "شأن او این است که چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود."
زیباتر از این هم داریم؟
کوروش در ۲ ساعت قبل، ساعت ۰۶:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۶ - بعد مکث ایشان متواری در بلاد چین در شهر تختگاه و بعد دراز شدن صبر بیصبر شدن آن بزرگین کی من رفتم الوداع خود را بر شاه عرضه کنم اما قدمی تنیلنی مقصودی او القی راسی کفادی ثم یا پای رساندم به مقصود و مراد یا سر بنهم همچو دل از دست آنجا و نصیحت برادران او را سود ناداشتن یا عاذل العاشقین دع فة اضلها الله کیف ترشدها الی آخره:
عالمی در دام میبین از هوا
وز جراحتهای همرنگ دوا
مصرع دوم یعنی چه ؟
کوروش در ۲ ساعت قبل، ساعت ۰۶:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۶ - بعد مکث ایشان متواری در بلاد چین در شهر تختگاه و بعد دراز شدن صبر بیصبر شدن آن بزرگین کی من رفتم الوداع خود را بر شاه عرضه کنم اما قدمی تنیلنی مقصودی او القی راسی کفادی ثم یا پای رساندم به مقصود و مراد یا سر بنهم همچو دل از دست آنجا و نصیحت برادران او را سود ناداشتن یا عاذل العاشقین دع فة اضلها الله کیف ترشدها الی آخره:
بط را ز اشکستن کشتی چه غم
کشتیاش بر آب بس باشد قدم
مصرع دوم یعنی چه ؟
کوروش در ۲ ساعت قبل، ساعت ۰۶:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۶ - بعد مکث ایشان متواری در بلاد چین در شهر تختگاه و بعد دراز شدن صبر بیصبر شدن آن بزرگین کی من رفتم الوداع خود را بر شاه عرضه کنم اما قدمی تنیلنی مقصودی او القی راسی کفادی ثم یا پای رساندم به مقصود و مراد یا سر بنهم همچو دل از دست آنجا و نصیحت برادران او را سود ناداشتن یا عاذل العاشقین دع فة اضلها الله کیف ترشدها الی آخره:
طاقت من زین صبوری طاق شد
راقعهٔ من عبرت عشاق شد
منظور از راقعه چیست ؟
کوروش در ۲ ساعت قبل، ساعت ۰۶:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۵ - حکایت امرء القیس کی پادشاه عرب بود و به صورت عظیم به جمال بود یوسف وقت خود بود و زنان عرب چون زلیخا مردهٔ او و او شاعر طبع قفا نبک من ذکری حبیب و منزل چون همه زنان او را به جان میجستند ای عجب غزل او و نالهٔ او بهر چه بود مگر دانست کی اینها همه تمثال صورتیاند کی بر تختههای خاک نقش کردهاند عاقبت این امرء القیس را حالی پیدا شد کی نیمشب از ملک و فرزند گریخت و خود را در دلقی پنهان کرد و از آن اقلیم به اقلیم دیگر رفت در طلب آن کس کی از اقلیم منزه است یختص برحمته من یشاء الی آخره:
دانه گم شد آنگهی او تین بود
تا نمردی زر ندادم این بود
منظور از مصرع اول چیست ؟
وحید نجف آبادی در ۳ ساعت قبل، ساعت ۰۵:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:
"نیست شد و سیر نشد از طلب و طال بقا"
مصرع دوم
وحید نجف آبادی در ۳ ساعت قبل، ساعت ۰۵:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:
درود ارادت
"ویرایش"
لطفن بیت دوم را تصحیح نمایید
سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو
و مصرع بعدی اصن هم خوانی معنایی ندارد
c d در ۶ ساعت قبل، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲۱ - حکایت دختر حاتم در روزگار پیغمبر (ص):
حکایت ۲۱ باب دوم در احسان بوستان سعدی تحریف شده است. در حاشیه مربوط به شعر ۵ در اسرار خودی اقبال لاهوری «در بیان اینکه خودی از عشق و محبت استحکام می پذیرد» در سایت گنجور که آدرس آن در زیر آمده مطالبی در این خصوص بیان شده است.
c d در ۷ ساعت قبل، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۵ - در بیان اینکه خودی از عشق و محبت استحکام می پذیرد:
به نام خداوند رحمتگر مهربان
در قصیده ۱ عراقی کلمه حمید الدین و در برگ ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا نوشته عبدالحسین زرینکوب کلمه بلخ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه حاشیه وجود دارد. در حاشیه بالا از سید رضا نوعی ( حکیم ) عدد ۱۹۳ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۹۳ و ۳۱۹ مشترک هستند. در حاشیه بالا بیان شده: «سعدی نیز جریان مزبور ( اسارت دختر حاتم ) را به شکل دیگری نقل کرده که نکاتی غیر قابل قبول در آن است ، و آن بد رفتاری مسلمان با اسرا و قتلِ عام آنان می باشد ، که این امر هرگز با واقعیت تطبیق نمی کند ، پیامبر (ص) هرگز اجازه ظلم به اسرا را نمی داد ، مسلمانان ناگزیر بودند بدستور پیامبر با اسرا خوش رفتاری کرده و از آب و غذا و پوشاک خود به آنان بدهند و حتی مسلمانان مجاز به مُثلِه کردن اجساد دشمن و یا مسموم کردن آب شرب و چشمه ها و بریدن درختان نیز نبودند.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۵۲۹۷ میشود. سوره فتح ۲۵۹۷ حرف دارد. ارقام عددهای ۲۵۹۷ و ۲۵۲۹۷ مشترک هستند. در سوره فتح به فتح مکه اشاره شده است. در زیر آدرس خبری از خبرآنلاین با عنوان «برخورد پیامبر با دختر و پسر حاتم طائی که مسلمان نبودند» آمده که در آن به فتح مکه و ماجرای دختر حاتم طائی اشاره شده است. ساعت این خبر ۱۱:۲۹ است. در سوره صاد ۲۹۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۱:۲۹ و ۲۹۹۱ مشترک هستند. در سوره صاد به محمد(ص) اشاره شده است.
در خبر خبرآنلاین بیان شده:
«حکایتی آموزنده از مردم داری رسول خدا
در تاریخ صدر اسلام آمده است که قبیلهای نصرانی در اطراف حجاز زندگی میکردند و رئیس آن قبیله، عدی بن حاتم طائی بود. عدی، پس از درگذشت پدرش حاتم طائی که به سخاوت مشهور بود، سرپرست قوم شده بود و او و قومش تا بعد از فتح مکه هنوز اسلام را نپذیرفته بودند. از این رو گروهی از جانب پیامبر اکرم که درود خدا بر او باد، برای نشر اسلام به سوی قبیلۀ آنها عزیمت کردند. عدی با شنیدن این خبر فرار کرد و مسلمانان، خواهر او که دختر حاتم طایی بود را به همراه سایر افراد آن قبیله به مدینه بردند. وقتی دختر حاتم طائی پیامبر را دید، گفت: «من دختر حاتم طائی هستم، عزیز بودم و اکنون ذلیل شدهام، شما مرا به خانوادهام برگردانید.» پیامبر سکوت اختیار کرد. فردای آن روز، دختر در ملاقات با آن حضرت، سخنان و درخواست خود را تکرار کرد. پیامبر در پاسخ فرمود: «از دیروز که گفتی، من منتظرم شخص امین، مورد اعتماد و خیرخواهی بیابم تا تو را به خانوادهات برگرداند.» بالاخره او را به خانوادهاش برگرداندند. دختر حاتم طائی تحت تأثیر رافت و مردم داری پیامبر قرار گرفت و هنگام بازگشت، برادرش عدی را یافت و به او گفت: آگاه باش که دین اسلام پیشرفت میکند، زیرا واقعیت و حقیقت خاصی دارد. تو هرچه زودتر نزد پیامبر برو و اسلام اختیار کن.»
در ویکیپدیا بیان شده «حاتم از شعراء بزرگ عرب بود.» سوره شعراء ۱۳۲۲ کلمه دارد. ساعت حاشیه بالا ۱۲:۲۳ است. ارقام عددهای ۱۲۲۳ و ۱۳۲۲ مشترک هستند. شماره نزول سوره شعراء ۴۷ است. اگر عبارت «حاتم طائی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۷ میشود. اگر عبارت «حاتم از شعراء بزرگ عرب بود.» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۷۴ میشود. در حاشیه بالا عدد ۴۷ وجود دارد. حاشیه بالا را سید رضا نوعی (حکیم) نوشته است. در سوره شعراء کلمات نوع و حکمت و در قصیده ۱ فضولی کلمات رضا و حکمت و در شعر ۱ باب اول در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ مولانا و در ترجیع بند ۱خاقانی کلمه رضا و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه حکیم وجود دارد. در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی به حاتم طائی اشاره شده است. در حاشیه بالا عدد ۱۹۳ وجود دارد. ارقام عددهای ۱۳۹ و ۱۹۳ مشترک هستند.
در حاشیه بالا به حکایت ۲۱ باب دوم در احسان بوستان سعدی اشاره شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر نوشته پائولو کوئلیو کلمه احسان وجود دارد. حکایت ۲۱ باب دوم در احسان بوستان سعدی تحریف شده است. اگر عبارت «تحریف حکایت بیست و یک باب دوم در احسان بوستان سعدی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۹۱ میشود. ابیات ۸، ۷ و ۳ به حکایت سعدی اضافه شدهاند. اگر ابیات ۸، ۷ و ۳ حکایت بوستان سعدی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱۱۹ میشود. ارقام عددهای ۱۹۱ و ۹۱۱۹ مشترک هستند. اگر ابیات ۸، ۷ و ۳ را از حکایت ۲۱ سعدی حذف کرده و بقیه ابیات را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۰۱۹۲ میشود. ساعت خبر خبرآنلاین ۱۱:۲۹ است. بین عددهای ۱۱:۲۹ و ۲۰۱۹۲ سه رقم مشترک هستند.
در حکایت ۴۱ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی بیان شده: «اسکندرِ رومی را پرسیدند: «دیارِ مشرق و مغرب به چه گرفتی؟ که ملوک پیشین را خَزاین و عمر و مُلک و لشکر بیش از این بوده است ایشان را چنین فتحی میسّر نشده». گفتا: «به عَونِ خدای، عَزَّوَجَلَّ، هر مملکتی را که گرفتم رعیّتش نیآزردم و نامِ پادشاهان جز به نکویی نبردم».
بزرگش نخوانند اهل خرد *** که نامِ بزرگان به زشتی برد»
اگر در این متن به جای «اسکندر رومی» عبارت «کوروش بزرگ» را قرار داده و به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۷۵۵ میشود. به سوره فتح اشاره گردید. سوره فتح ۵۵۷ کلمه دارد. ارقام عددهای ۵۵۷ و ۷۵۵ مشترک هستند. در حکایت ۴۱ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی کلمه فتح وجود دارد. در بخش حاشیههای مربوط به حکایت ۴۱ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی در سایت گنجور که آدرس آن در زیر آمده مطالبی بیشتری درباره تحریف حکایت سعدی بیان شده است.
در توضیحات حاتم طائی در ویکیپدیا بیان شده: «حادثه مشهوری است که گویند خبر کرم و سخاوت حاتم طائی بگوش یکی از قیصرهای روم رسید، از آن خبر بسیار تعجب نمود، همچنین وی که حاتم دارای اسب مادهای است، و این اسب از سلاله اسبهای اصیل عربی است. یکی از منشیان (حاجب) قیصر نزد حاتم فرستادند که اسب برای قیصر آورند. وقتی حاجب به دیار حاتم رسید و وارد خانه حاتم شد، حاتم از وی با کمال احترام استقبال نمود، حاتم نمیدانست که وی حاجب قیصر است، هنگام ورود مهمان تمام گوسفندها و شترها در چراگاه بودند و فقط اسب در طویله بود؛ لذا حاتم مجبور شد برای اکرام مهمان خود اسب را قربانی نموده و دستور تهیه غذا از آن گوشت را صادر کرد و خود نزد مهمان آمد، در آنجا مهمان خود را معرفی نمود که وی قاصد قیصر است و برای أخذ اسب جهت قیصر به اینجا آمدهاست. در اینجا حاتم ناراحت شد و گفت: «چرا از اول این خبر به من نرساندی؟ من اسب را قربانی برای اطعام و اکرام شما نمودم.» حاجب با تعجب گفت: «آنچه در اینجا دیدم خیلی بیشتر از آن بود که شنیده بودم.»» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۹۲۱ میشود. بیان گردید که سوره صاد ۲۹۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۲۹۲۱ و ۲۹۹۱ مشترک هستند. در سوره صاد کلمات حادثه، است، که، گویند، خبر، کرم، یکی از، رسیده، از آن، خبر، بسیار، تعجب، نمود، وی، دارای، اسب، است، این، اسب، عرب، است، یکی از، نزد، فرستاد، که، اسب، برای، آورده، وقتی، رسیده، خانه، شد، از، وی، کمال، نمود، فقط، اسب، بود، لذا، برای، خود، اسب، نمود، در آنجا، خود، را، نمود، که، وی، است، برای، اسب، جهت، آمده است، ناراحت شد، گفت، چرا، این، خبر، به، من، اسب، شما، نمودم، تعجب، گفت، آنچه، دید، از آن، بود، که، شنیدن و بود و اسب و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات اسب، عرب، مهمان و خانه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه گوسفند و در قصیده ۱ حافظ کلمه قیصر و در غزل ۸۵ فرخی یزدی کلمه استقبال و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمات حاتم و صالح وجود دارند. در سوره شعراء به معجزه ناقه یا شتر صالح(ع) اشاره شده است. بیان گردید که «حاتم از شعراء بزرگ عرب بود.» در متنی که از ویکیپدیا درباره حاتم طائی بیان گردید به شتر اشاره شده است.
در توضیحات حاتم طائی در ویکیپدیا بیان شده: «قبیله حاتم طائی میان دو کوه مشهور به نامهای بلاد الجبلین، ساکن بود. که بعداً به دیار حاتم طائی (یامنازل حاتم الطائی) که اکنون روستای توارن نام دارد و در منطقه حائل در شمال عربستان سعودی واقع شدهاست. وی در آن مکان میزیست و در همانجا نیز بدرود زندگی گفت. قبر وی در محوطهای در پایه کوه توارن قرار دارد و زیارتگاه مردم از داخل عربستان و خارج از عربستان است. حاتم پیش از اسلام بر دیانت مسیحیت میزیستهاست» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۷۲۰ میشود. سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. بین عددهای ۲۹۷۱ و ۱۹۷۲۰ چهار رقم مشترک هستند. در سوره انعام کلمات میان، دو، نام، بود، که، اکنون، روستائی، نام، دارد، واقع، شده است، وی، در آن، در، همان، جا، نیز، زندگی، گفت، وی، پایه، قرار، دارد، مردم، خارج، است، پیش از، اسلام، دیانت و مسیح ذکر شدهاند. مطلبی که بیان گردید بخشی از مقالهای با عنوان «اگر خشمت را کنترل کنی عصای دستت می شود» است که در آن دلیل انتخاب کتابها و اشعار به تفصیل بیان شده است. آدرس این مقاله در زیر آمده است.
آدرس مقاله «اگر خشمت را کنترل کنی عصای دستت می شود»
تحریف حکایت ۴۱ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی
https://ganjoor.net/saadi/golestan/gbab1/sh41
آدرس خبری از خبرآنلاین با عنوان «برخورد پیامبر با دختر و پسر حاتم طائی که مسلمان نبودند»»
https://www.khabaronline.ir/news/312615/ برخورد-پیامبر-با-دختر-و-پسر-حاتم-طائی-که-مسلمان-نبودند
علی احمدی در ۷ ساعت قبل، ساعت ۰۱:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:
کسی که حُسن و خَطِ دوست در نظر دارد
محقَق است که او حاصل بصر دارد
کسی که هم جلوه زیبای دوست و هم نقش و خط او را می بیند قطعا از دیدنش بهره ای می برد .
برازنده ترین تعبیر برای خط ،نقشی است که دوست بر طبیعت و جانها می نگارد .عاشق فقط زیبایی دوست را نمی بیند بلکه اثر حضورش را هم در نظر دارد و نتیجه چنین نگاهی را خواهد دید.وقتی عاشقانه به دنبال هدفی گام بر می داری و رد آثار دوست را در آفرینش دنبال می کنی به حقایق جدیدی دست می یابی
چو خامه در رهِ فرمانِ او، سرِ طاعت
نهادهایم مگر او به تیغ بردارد
مثل قلم در راه دستورات دوست سر نهاده ام تا گوش به فرمانش باشم و هر خطی را که بخواهد بنویسم مگر اینکه بخواهد پس از پایان نوشتن سر این قلم را بزند.
عاشق با مشاهده نقش آفرینی دوست خود نیز قلمی برای نقش آفرینی دوست می شود و دست به آفرینش می زند .عاشق سازنده است.
کسی به وصلِ تو چون شمع یافت پروانه
که زیرِ تیغِ تو هر دم سری دگر دارد
کسی می تواند مثل شمع اجازه (پروانه) وصال تو را دریافت کند که زیر شمشیر تو سر ها آماده فدا کردن داشته باشد (وقتی سر شمع را می برند بازهم نور می دهد و نقش ایفا می کند).عاشق جادوانه است.
به پایبوس تو دستِ کسی رسید که او
چو آستانه بدین در، همیشه سر دارد
کسی می تواند به پای بوسی تو دست یابد که مثل آستانه درگاهت همیشه سری برای نهادن داشته باشد .عاشق در برابر دوست خاضع است .
ز زهدِ خشک ملولم، کجاست بادهٔ ناب؟
که بویِ باده مدامم دماغ تر دارد
از زهد خشک ناراحت می شوم .زهدی که به انجام دستورات دلخوش است نه سازنده است نه جاودان و نه خضوع می آورد .شراب خالص کجاست تا مغزم همیشه تر و تازه بماند.
شاید هیچ بیتی از ابیات حافظ مثل این بیت هشیاری والا را در مستی نتواند بیان کند .باده مورد نظر حافظ مغز را بیدار تر و شاداب و با طراوت نگه می دارد و از خشک مغزی می رهاند .
ز باده هیچت اگر نیست، این نه بس که تو را
دمی ز وسوسهٔ عقل بیخبر دارد
اگر از باده هیچ چیز به دست نیاوری همین نفع بس است که لحظه ای از وسوسه عقل رها می شوی .
حافظ با عقل مشکلی ندارد بلکه با عقل سمی و وسوسه انگیز مشکل دارد که تو را در حدی از آگاهی و احتیاط نگه می دارد و جرات را از تو می گیرد.باده امید تو را به سطحی از هشیاری و تردماغی می رساند که بتوانی عشق را درک کنی و تصمیم بگیری و بیافرینی .
کسی که از رهِ تقوا قدم برون ننهاد
به عزمِ میکده اکنون رهِ سفر دارد
و اینگونه است که عاشقی که یک روز پای از مصلحت اندیشی و احتیاط و پرهیزکاری فراتر نمی گذاشت امروز عزم میخانه کرده تا باده امید بنوشد و عشق را حس کند.
دلِ شکستهٔ حافظ به خاک خواهد برد
چو لاله، داغ هوایی، که بر جگر دارد
اما دل شکسته حافظ میل وصال دوست و این داغ را مثل گل لاله بر جگرش دارد و ممکن است این داغ را با خود به خاک ببرد.
...اما کسی که مثل شمع همیشه سری برای فدا کردن دارد از نور فشانی خواهد ایستاد .حافظ ثابت کرد که نور فشانی اش جادوانه است حتی اگر در خاک باشد.
احمد خرمآبادیزاد در ۷ ساعت قبل، ساعت ۰۱:۲۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:
«اهل و رنگی» در مصرع نخست درست است (به جای «اهلِ رنگ»):
1-به استناد نسخه عبدالرسولی.
2-شاعر همه جا از «اهلِ رنگ» گله دارد و اکنون بنالد که آنرا از دست داده است؟
3-مصرع دوم بیت شماره 3، دقیقا تاییدی است بر درست بودن «اهل و رنگ».
محسن عبدی در ۷ ساعت قبل، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۵ - نالیدن شیرین در جدایی خسرو:
فردوسی هم در جایی در توصیف سخن گفتن دختر مهراب گفته:
ز خوشاب بگشاید عناب را
یعنی لبهاش(عناب) رو باز کرد برای سخن گفتن و خوشاب ( مروارید_ دندان) پیدا شد.
محسن عبدی در ۷ ساعت قبل، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۵ - نالیدن شیرین در جدایی خسرو:
خاییدن هم که گاز گرفتن می شود.
محسن عبدی در ۷ ساعت قبل، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۵ - نالیدن شیرین در جدایی خسرو:
فندق استعاره از ناخن است
چون در قدیم ناخن ها را حنا می گرفتند و رنگ قهوه ای داشته به فندق مانند می کردند.
عناب هم معمولا استعاره از لب و دهان است.
کوروش در یک ساعت قبل، ساعت ۰۷:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۱۶ - بعد مکث ایشان متواری در بلاد چین در شهر تختگاه و بعد دراز شدن صبر بیصبر شدن آن بزرگین کی من رفتم الوداع خود را بر شاه عرضه کنم اما قدمی تنیلنی مقصودی او القی راسی کفادی ثم یا پای رساندم به مقصود و مراد یا سر بنهم همچو دل از دست آنجا و نصیحت برادران او را سود ناداشتن یا عاذل العاشقین دع فة اضلها الله کیف ترشدها الی آخره: