محسن عبدی در دیروز جمعه، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » بیان وادی عشق:
مباحی: لاابالی، متسامح
سید ادیب در دیروز جمعه، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - مست و هشیار:
روحت شاد پروین
آینهٔ صفا در دیروز جمعه، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف سیم شمشیر است که بیش برست » صنف سیم شمشیر است که بیش برست:
The banter of your narcis eyes
breaks through the enemy lines
The heart-mending in your visage
is of the most beautiful kind
Mars, the sword-wielding King
has drawn his sword to strike your Enemy down
آینهٔ صفا در دیروز جمعه، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است:
Alas, for your gaze favours the Rivals
without your present visage
my heart is undone
Though in the cycle of the Moon
beggar and King are one
he who holds Silver
rules as King
آینهٔ صفا در دیروز جمعه، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » صنف اول که تاج است و پیش بر است:
The dirt upon your doorway
is Altar to those gifted with sight
Jupiter, with anxious heart
finds in your visage a comfort-site
The dust beneath your feet
shall be the Crown of he
whose Empire rules
all who bear Crowns
نادر امینی در دیروز جمعه، ساعت ۱۸:۱۲ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۵۰ - مثل آئینه مشو محو جمال دگران:
با سلام ووقت بخیر درمورد بیت اول و عبارت مثل آِینه نسخه همچو آینه بکار رفته که مطلوب است.
سیدمحمد جهانشاهی در دیروز جمعه، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰
در قمارِ عشق آخر، باختم دل و دین را
وازدَم در این بازی، عقلِ مصلحت بین رافصل نوبهار آمد، جامِ جم چه میجویی
از مِیِ کهن پُر کن، کاسهٔ سفالین راآن که در نظر بازی ، عیبِ کوهکن کردی
کاش یک نظر دیدی، عشوههایِ شیرین رابادِ غیرت آتش زد، در سرایِ عطّاران
تا به چهره افشاندی، چینِ زلفِ مشکین راگر ز قدِّ رخسارت، مژدهای به باغ آرند
باغبان بسوزاند، شاخِ سرو و نسرین راچون ز تابِ مِی ، رویَت از عَرق بیالاید
آسمان بپوشاند، رویِ ماه و پروین رادر کمالِ خرسندی، نیشِ غم توان خوردن،
گر به خنده بگشایی ، آن دو لعلِ نوشین راگر تو پرده از صورت ، برکنار بگذاری
از میانه برچینی، نقشِ چین و ماچین رادفترِ "فروغی" شد ، پر ز عنبرِ سارا
تا به رخ رقم کردی ، خطِّ عنبرآگین را
م. قاسمی در دیروز جمعه، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۱ - شرح کردن شیخ سِرّ آن درخت با آن طالب مقلد:
این ابیات اشاره به جست و جوی کلیله و دمنه دارد. برزویه طبیب دربارِ خسرو انوشروان، در جست و جوی درختِ جاودانگی به هند می رود و در آنجا پس از پیدا نکردن درخت، می فهمد کتابی با نام کلیله در دربار پادشاه هند است و آن را با حکایت هایی که مشروح است می یابد. این حکایت در شاهنامه نیز آمده است. شروع بیت شاهنامه چنین است:
نگه کن که شادان برزین چه گفت بدانگه که بگشاد راز از نهفت
سیدمحمد جهانشاهی در دیروز جمعه، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶
هرچه دارم ، در میان خواهم نهاد
بی خبر ، سر در جهان خواهم نهادآبِ حیوان ، چون به تاریکی در است
جامِ جم ، در جنبِ جان خواهم نهادزینِ همّّت ، در رهِ سودایِ عشق
بر بُراقِ لامکان خواهم نهادگر بجنبد ، کاروانِ عاشقان
پای ، پیشِ کاروان خواهم نهادجان ، چو صبحی بر جهان خواهم فشاند
سر ، چو شمعی در میان خواهم نهادسود ممکن نیست ، در بازارِ عشق
پس اساسی ، بر زیان خواهم نهادگر قدم از خویش برخواهم گرفت
از زمین بر آسمان خواهم نهادمرغِ عرش ام ، سیر گشتم از قفس
روی ، سویِ آشیان خواهم نهادتا نیاید سِرِّ جانَم بر زبان
مُهرِ مطلق ، بر زبان خواهم نهادزهر خواهد شد ، ز عیشِ تلخِ من
صد شکَر ، گر در دهان خواهم نهادآستین پُر خون ، به امّیدّ وصال
سَر ، بسی بر آستان خواهم نهاددست چون می نرسَدَم ، در زلفِ دوست
سر به زیرِ پای ، از آن خواهم نهاددر زبانِ گوهرافشانِ فرید
طرفه گنجی ، جاودان خواهم نهاد
سیدمحمد جهانشاهی در دیروز جمعه، ساعت ۱۵:۱۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵
عشقِ تو ، پرده صد هزار نهاد
پرده در پرده ، بی شمار نهادپسِ هر پرده ، عالمی پُر درد
گه نهان و گه آشکار نهادصد جهان خون و صد جهان آتش
پسِ هر پرده ، استوار نهادپرده بازی ، چنان عجایب کرد
که یکی در یکی هزار نهادپردهٔ دل به یک زمان بگرفت
پرده ، بر رویِ اختیار نهادکرد با دل ز جُور ، آنچه مپرس
جُرم ، بر جانِ بی قرار نهادجانِ مضطر ، چو خاکِ راهش گشت
روی بر خاکِ اضطرار نهادشیرمردِ همه جهان بودم
عشق ، بر دستِ من نگار نهادکه بداند ، که دور از رویَت
گلِ رویِ تو اَم ، چه خار نهاددوش آمد خیالِ تو ، سحَری
تا مرا ، در هزار کار نهادهمچو لاله ، فکند در خونَم
بر دلم ، داغِ انتظار نهادسرِ من ، همچو شمع باز بُرید
پس بیاورد و در کنار نهادچون همی بازگشت از برِ من
دردِ هجرَم ، به یادگار نهادهر زمان ، عقبهای ز دردِ فراق
پیشِ عطّارِ دل فگار نهاد
سیدمحمد جهانشاهی در دیروز جمعه، ساعت ۱۵:۱۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲:
عطّار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲
در قعرِ جانِ مستَم ، دَردی پدید آمد
کان دَرد ، بندیان را ، دایم کلید آمدچندان در این بیابان ، رفتم که گم شده استم
هرگز کَسی ندیدم ، کانجا پدید آمدمردانِ این سفر را ، گمبودگی است حاصل
وین منکرانِ رَه را ، گفت و شنید آمدگر مستِ این حدیثی ، ایمان تو را ست لایق
زیرا که کافر اینجا ، مستِ نبید آمدشد مست ، مغزِ جانم ، از بویِ باده ، زیرا
جامِ محبّتِ او ، با بوسعید آمدتا دادهاند بویی ، عطّار را ، از این مِی
عمرَش درازتر شد ، عیشَش لذیذ آمد
سیدمحمد جهانشاهی در دیروز جمعه، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴۸:
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴۸
نبودی آن که ، من ات دلنواز می گفتم،
چرا ز ساده دلی ، با تو راز می گفتم؟همه حکایتِ نازِ تو گفتمی ، زین پیش،
کنون بلایِ من است ، آن که ناز می گفتمدلا ، بسوختی و تلخ می نمود تو را،
من اَر ز پند ، حدیث ایت باز می گفتمخُوش آن شبی ، که به رویِ تو باده می خوردم،
به آبِ دیده ، همه شب نیاز می گفتمعظیم دردِ سر آورد نازنینِ مرا،
که من فسانه به غایت دراز می گفتمدل اش گر از سخنِ من گرفت ، بر حق بود،
که دردهایِ دلِ جانگداز می گفتمهر آن سخن که از او یاد بود ، شب تا روز،
تمام می شد و هر بار باز می گفتمخیالِ خنده نمی سوخت جانِ "خسرو" و من،
دعایِ آن لبِ کهتر نواز می گفتم
سیدمحمد جهانشاهی در دیروز جمعه، ساعت ۱۵:۱۴ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴:
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴
چون مرغِ سحر ، از غمِ گلزار بنالد،
از غم ، دلِ دیوانهء من زار بنالدهر کَس که به گوش اش برَسد نالهء زار ام،
بر دردِ منِ سوخته دل ، زار بنالدبر سوزشِ من ، جانِ زن و مرد بسوزد،
وز نالهء زار ام ، در و دیوار بنالدای آنکه ز درد ات خبری نیست ، مکن عیب،
گر سوخته ای از دلِ افگار بنالد"خسرو" اگر از درد بنالد ، چه توان گفت؟
عیبی نتوان کرد که بیمار بنالد
داریوش در دیروز جمعه، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۶:
دل تیغ گفتی ببالد همی چه مفهومی دارد ؟
عزیزان کسی میداند ؟
احمد قلی در دیروز جمعه، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:
با توجه به بیت زیر از مولانا:
ترک فلک گاو را بر سر گردون ببست
کرد ندا در جهان کی به سفر میرود
و همینطور در بیتی از صوفی هروی
بر عارض تو خط، چو پراکنده می شود
ترک فلک غلام ترا بنده می شود
پس استفاده ی ترک فلک در ادبیات فارسی به جهت اشاره به غارتگری ترکان نیست. با احترام
احمد قلی در دیروز جمعه، ساعت ۱۳:۵۴ در پاسخ به سهیل قاسمی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:
سلام با توجه به بیت زیر از مولانا:
ترک فلک گاو را بر سر گردون ببست
کرد ندا در جهان کی به سفر میرود
و همینطور در بیتی از صوفی هروی
بر عارض تو خط، چو پراکنده می شود
ترک فلک غلام ترا بنده می شود
پس استفاده ی ترک فلک در ادبیات فارسی به جهت اشاره به غارتگری ترکان نیست. با احترام
aria ete در دیروز جمعه، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۴ - حکایت:
صاحب نظر مقامی بالاتر از پارسایان داشته
علی میراحمدی در دیروز جمعه، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:
پارسی را قدر بفزودی به ذِکرِ «یا علی»
علی میراحمدی در دیروز جمعه، ساعت ۰۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست:
پارسی را قدر بفزودی به ذِکرِ« یا علی»
دکتر حافظ رهنورد در دیروز جمعه، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷: