گنجور

حاشیه‌ها

فرهود در ‫۳ ساعت قبل، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین:

که از تدبیر ما رأی تو بیش است

 

شکل درست خواندن و نوشتن این کلمه‌، «رای» است (بر وزن جای)، لطفا آن‌را به‌همین شکل بنویسید؛ رأی غلط است.

این کلمه را ما امروزه «رأی» می‌خوانیم و می‌نویسیم، ولی در اشعار نظامی و دیگر شاعران گذشته «رای» درست است.

صدرا رحمتی در ‫۳ ساعت قبل، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹:

نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند

همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی

 

در فرهنگ قدیم، خروس در نوبت معیّن و ثابت می‌خوانَد:

آواز خروس علامت رسیدن صبح است.

او «به نوبت» می‌خوانَد، یعنی در وقت مقرر و سهم طبیعی خودش.

این «نوبت» در شعر فارسی نماد نظم شبانه‌روز، آمدنِ صبح، و آغاز روشنایی است.


پس:

«نوبتی بخواند» = خروسی که می‌خواست طبق وظیفه و وقت تعیین‌شده خود، نویدِ صبح بدهد.

اما سعدی می‌گوید:

نَفَس خروس بگرفت
یعنی خروس حتی نتوانست در نوبت خویش آواز دهد؛
از شدت طولانی‌شدن شب، نفسش بند آمده و کار طبیعی‌اش مختل شده است.

این بیت، شکوه شاعر از تعلیقِ صبحِ امید در شب فراق است.

«نوبتی خواندن» نشان‌دهنده نظمی است که باید صبح را برساند،

اما اکنون این نظم برهم خورده:

خروس از خواندن بازمانده،

بلبل از دنیا رفته،

و تنها غراب، یعنی سایه شوم فراق، بر جهان حکم می‌راند.

صدرا رحمتی شهرضا

مهوش قیاسی نیک در ‫۴ ساعت قبل، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴۹ - جنگ اول اسکندر با روسیان:

درود قافیه مصرع دوم بیت ۳۳ خون باید باشد

بزرگمهر در ‫۵ ساعت قبل، ساعت ۱۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸۴:

در مصرع دوم  بیت ۱۳ ننگ معنای روشنی ندارد در بعضی دیوانها آن را لنگ که معنی بهتر با خر دارد نوشته‌اند.

محمد حسن شیری در ‫۵ ساعت قبل، ساعت ۱۰:۲۶ در پاسخ به حمید دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۷:

سلام ، حرفتون واقعا خنده داره

شما اصلا نمیدونید فرق عارف و غیر عارف چیه ! بعد اومدید فتوا به سنی بودن بابا طاهر میکنید ،بابا طاهر شاید قبل از اینکه عارف بشه سنی بوده باشه اما بعدش صد در صد شیعه شده چون عارف کسی هست که حقیقت عالم براش آشکار شده ، و حقانیت اهل بیت علیهم السلام رو همه عرفا در عالم ملکوت مشاهده کردن ، پس چون بابا طاهر اشعارش مربوط به دوره ی عارف شدنش هست، مطمئنا زمان گفتن این اشعار شیعه بوده. و اگر احیانا عارفی در جایی از عمر یا ابوبکر تعریف و تمجیدی کرده بخاطر تقیه بوده ، نه اینکه واقعا تعریف کرده باشه

با تشکر

مختارِ مجبور در ‫۶ ساعت قبل، ساعت ۰۹:۴۲ در پاسخ به محمد رضا قاضی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۷:

باید منتظر بمونیم تا ماشین زمان اختراع بشه و برگردیم و از خودش معنای این کلمه را بپرسیم

 

مختارِ مجبور در ‫۶ ساعت قبل، ساعت ۰۹:۳۴ در پاسخ به Omar Elberrimi دربارهٔ عطار » بی‌سرنامه » بخش ۱:

حکیم لاادری

اگه جا داره دیوان حکیم لاادری را به گنجور اضافه کنین

مختارِ مجبور در ‫۶ ساعت قبل، ساعت ۰۹:۲۹ در پاسخ به امیر امین زاد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

املای کلمه درسته عزیز من

محمد رضا قاضی در ‫۹ ساعت قبل، ساعت ۰۶:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۷:

در شنقصه پیوستن یعنی چه 

امیر امین زاد در ‫۱۱ ساعت قبل، ساعت ۰۴:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

در بیت ششم

آیا این که بگذاریم به بگزاریم عوض شده عمدی نیست؟ با تغییر یک حرف معنی جمله کاملا عوض میشه

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:

1-مصرع نخست بیت شماره 5 به شکل «هر دل که رفت نزهت در باغ زلفت آرد» کاملا نامفهوم است. به استناد نسخه عبدالرسولی، این مصرع به شکل زیر می‌باشد:

«هر دل که رختِ نُزهت در باغ رویت آورد»

با چنین شکلی، معنی این مصرع خواهد شد: «هر دل که رخت تفرج به باغِ رویِ تو ببرد»

گفتنی است که در لغتنامه دهخدا نیز «رختِ نُزهت» دیده می‌شود.

2-اگر به دقت به دو فعل «فشاندم» و «کردی» در مصرع دوم بیت شماره 7 نگاه کنیم، متوجه زمان گذشته خواهیم شد. بنابراین مصرع نخست همین بیت نمی‌تواند به شکل «با من که هست جانی مانده ز دست قهرت» درست باشد؛ یعنی دو مصرع از نظر زمانی سازگار نیستند.

به استناد نسخه عبدالرسولی، این مصرع چنین است: «آن نیم جان که با من، بگذاشت دست هجرت» (= نیم جانی که هجران تو برایم گذاشت)

3-مصرع نخست بیت پایانی به شکل «خاقانی از دل و جان برخی روی تو شد»، اساسا نثر به شمار می‌آید.

 

*با پافشاری بر رسیدن به هدف از پیش تعیین شده (برای نمونه انجام کار تازه)، ذهن فریبکار چشمانمان را بر واقعیت‌ها خواهد بست.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴:

به استناد لغتنامه دهخدا، «عبد» به معنی «پیکان کوتاه و سر پهن» نیز می‌باشد.

به استناد لغتنامه دهخدا، معنی دیگر «گوهر» عبارت است از «سخن موزون و پخته».

Omar Elberrimi در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۱:۵۵ در پاسخ به سایه م دربارهٔ عطار » بی‌سرنامه » بخش ۱:

شعر از کیست؟

 

 

 

 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:

عطّار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹
                 
پیش رفتن را ، چو پیشان بسته‌اند
بازگشتن را ، چو پایان بسته‌اند

پس ، نه از پس راه داری نه ز پیش
کز دو سو ، ره بر تو حیران بسته‌اند

پس تو را حیران ، میانِ این دو راه
عالمی ، زنجیر در جان بسته‌اند

بی قراری ، زانکه در جان و دل ات
این همه زنجیر جنبان بسته‌اند

چون عدد گویی تو دایم ، نه احد
هم عدد در تو ، فراوان بسته‌اند

حرص زنجیر است ، این سِر فهم کن
تا بری پِی ، هرچه زینسان بسته‌اند

حرص باید ، تا تو زر جمع‌آوری
تا کند وام از تو ، این زان بسته‌اند

چون عوض خواهی تو زر را ، گوید ات
چار طاقت خلد رضوان بسته‌اند

چون رسی در خلد ، گوید نفس خلد
از برای نفس انسان بسته‌اند

مرد جانی جمع شود ، بگذر ز نفس
زانکه دل در تو ، پریشان بسته‌اند

در علفزاری ، چه خواهی کرد تو
چون تو را ، در قیدِ سلطان بسته‌اند

قربِ سلطان جوی و مهمانی مخواه
کان خیال ، از بهرِ مهمان بسته‌اند

جان به ما دِه ، تا همه جانان شوی
کین همه ، از بهرِ جانان بسته‌اند

هم چنین یک یک صفت می کن قیاس
کان همه زنجیر از اینسان بسته‌اند

تو به یک‌یک راه می‌بَر ، سویِ دوست
لیک دشوار است و آسان بسته‌اند

چون به پیشان راه بردی، برگشاد
بر تو هر در ، کان ز پیشان بسته‌اند

چون رسی آنجا ، شود روشن تو را
پرده‌ای ، کز کفر و ایمان بسته‌اند

جز به توحید ات ، نگردد آشکار
آنچه در جانِ تو ، پنهان بسته‌اند

جانِ عطّار ، ای عجب ، چون سایه‌ای است
لیک در خورشیدِ رخشان بسته‌اند

سیدمحمد جهانشاهی در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۰:۱۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶:

عطّار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶
                 
آنها که در هوایِ تو ، جان‌ها بداده‌اند
از بی‌نشانیِ تو ، نشان‌ها بداده‌اند

من در میانه ، هیچ کَس ام ، وز زبانِ من
این شرح‌ها که می‌رود ، آنها بداده‌اند

آن عاشقان که راست ، چو پروانهٔ ضعیف
از شوقِ شمعِ رویِ تو ، جان‌ها بداده‌اند

با من بگفته‌اند ، که فانی شُو ، از وجود
کاندر فنایِ نفس ، روان‌ها بداده‌اند

عطّار را ، که عینِ عیان شد ، کمالِ عشق
اندر حضورِ عقل ، عیان‌ها بداده‌اند

سیدمحمد جهانشاهی در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷:

عطّار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷
                 
آنها که پای ، در رهِ تقوی نهاده‌اند
گامِ نخست ، بر درِ دنیا نهاده‌اند

آورده‌اند پشت ، بر این آشیانِ دیو
پس چون فرشته ، روی به عقبی نهاده‌اند

آزاد گشته‌اند ، ز کُونین ، بنده‌وار
خود را همی ، نه مُلک و نه مأوی نهاده‌اند

چون کارِ بخت و صورتِ تقوی بِدیده‌اند
حالی ، قَدم ز صورت و معنی نهاده‌اند

ایمان به توبه و به ندَم ، تازه کرده‌اند
وین تازه را ، لباس ز تقوی نهاده‌اند

فرعونِ نفس را ، به ریاضت بکشته‌اند
وانگاه ، دل بر آتشِ موسی نهاده‌اند

از طوطیانِ ره ، چو قَدم برگرفته‌اند
طوبی لهم ، که بر سرِ طوبی نهاده‌اند

زادِ رَه و ذخیرهٔ این وادیِ مهیب
در طشت سر بریده ، چو یحیی نهاده‌اند

اوّل ، به زیرِ پایِ سگان ، خاک گشته‌اند
آخر ، چو باد ، سر سویِ مولی نهاده‌اند

عطّار را ، که از سخن اش ، زنده گشت جان
معلوم شد ، که همدمِ عیسی نهاده‌اند

سیدمحمد جهانشاهی در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:

عطّار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸
                
عاشقان ، از خویشتن بیگانه‌اند
وز شرابِ بیخودی ، دیوانه‌اند

شاه بازانِ مطارِ قدسی اند
ایمن از ، تیمارِ دام و دانه‌اند

فارغ اند ، از خانقاه و صومعه
روز و شب ، در گوشهٔ میخانه‌اند

گرچه مستند ، از شرابِ بیخودی
بی مِی و بی ساقی و پیمانه‌اند

در ازل ، بودند با روحانیان
تا ابد ، با قدسیان هم‌خانه‌اند

راهِ جسم و جان ، به یک تک می‌برند
در طریقت ، این چنین مردانه‌اند

گنج‌های مخفی‌اند ، این طایفه
لاجرم ، در گلخن و ویرانه‌اند

هر دو عالم ،  پیش‌شان ، افسانه‌ای است
در دو عالم ، زین قِبَل افسانه‌اند

هر دوعالم ، یک صدف دان ، وین گروه
در میانِ آن صدف ، دُردانه‌اند

آشنایانِ خود اند ، از بیخودی
وز خودیِّ خویشتن ، بیگانه‌اند

فارغ از ، کُون و فسادِ عالم اند
زین جهت ، دیوانه و فرزانه‌اند

در جهانِ جان ، چو عطّار اند فرد
بی نیاز از خانه و کاشانه‌اند

یوسف در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۱۸:۲۲ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:

با درود و سپاس از استاد رضا که به زیبایی و گستردگی به شرح غزل های خواجه پرداخته اند. بسیار درست و سودمند.

تنها به دستوری ایشان یک نکته به شرح فراگیر شان بیفزایم:

در بیت:

کمند صید بهرامی بیفکن جام می(جم) بردار...

گور: ایهام سه گانه دارد: 

۱. قبر ۲. گورخر،شکار  ۳. شراب، عیش و عشرت نیز معنی دارد.(ر.ک. آنندراج و غیاث الغات)

با این معنی سوم بیت ظرافت و زیبایی و عمق بیشتر می یابد. سپاس. یوسف لیموچی

نیما نایی در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

پیوند به وبگاه بیرونی

سام در ‫دیروز پنجشنبه، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹:

SΛΛM, [12/11/2025 05:10 ب.ظ]
جناس‌های غزل ۲۳۹ حافظ – بیت‌به‌بیت

توضیح: حافظ در این غزل جناس اندک دارد؛ چون غزل بیشتر بر استعاره و مراعات نظیر استوار است.
امّا هر چه هست کامل می‌آورم.

🔶 بیت ۱

رسید / دمید → جناس ندارند (فقط سجع و ترصیع)

گُل / نَبید → جناس ندارند
(مراعات نظیر)

📌 نتیجه:
این بیت هیچ نوع جناس ندارد.

🔶 بیت 2

صفیر / فغان → جناس ناقص حرکتی (ف/ص، تغییر حرکت‌ها)
هر دو صدای گریه–ناله را می‌رسانند.

کشید / برآمد → جناس ندارند

📌 نتیجه:
یک جناس ناقص حرکتی:
صفیر / فغان

🔶 بیت 3

بهشتی / بهشتی (تکرار لفظ)
جناس نیست؛ تکرار است.

سیب / شاهد / نگزید → جناس ندارند

📌 نتیجه:
جناس وجود ندارد.

🔶 بیت 4

نرسید / نکشید → جناس ناقص اشتقاق
(هر دو از ریشهٔ «-کش / -رس» نیستند اما بن مضارع مشابه دارند؛ در بلاغت قدیم نوعی «موازنه اشتقاقی» محسوب شده)

📌 نتیجه:
یک جناس ناقص اشتقاقی:
رسید / کشید

🔶 بیت 5

روی / بستان → جناس ندارند

خط / خطّ (خط بنفشه / خطّ ابروی ساقی) → در لایهٔ دیگر جناس تام!
چون «خط» در هر دو مورد یک شکل دارد ولی معنی متفاوت است.

📌 نتیجه:
یک جناس تام پنهان:
خط (مو) / خط (نقش)

🔶 بیت 6

دلم / دگرم → جناس ندارد
فقط سجع و واج‌آرایی.

📌 نتیجه:
بدون جناس.

🔶 بیت 7

مرقّع / رنگین / گل → جناس ندارند
نخرید / بسوخت → جناس ندارند

📌 نتیجه:
بدون جناس.

🔶 بیت 8

بهار / دادگسترا → جناس ندارند
نچشید / گذشت → جناس ندارند

📌 نتیجه:
بدون جناس.

📌 نتیجهٔ نهایی جناس‌ها (کاملاً دقیق)
✔️ یک جناس تام پنهان:

خط / خط (در بیت ۵)

✔️ دو جناس ناقص:

صفیر / فغان (ناقص حرکتی)

رسید / کشید (موازنهٔ اشتقاقی در قرائت بلاغت قدیم)

بقیهٔ ابیات فاقد جناس هستند.

 

۱
۲
۳
۵۶۵۱