علی شیرزادی در ۴۷ دقیقه قبل، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست:
داستان ابلیس این شعر بسیار جالب بود
دیگر حسادت و کینه توزی چیست که حتی برای ابلیس هم ناپسند است
درود بر سعدی
کوروش در ۴۸ دقیقه قبل، ساعت ۰۰:۳۱ در پاسخ به توکل دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۶ - در آمدن مصطفی علیهالسلام از بهر عیادت هلال در ستورگاه آن امیر و نواختن مصطفی هلال را رضی الله عنه:
اتفاقا این بیت میگه به زور میشه این کارارو کرد
ولی منظور اینه که به زور نمیشه دل بدست آورد
به زور میشه حجاب سر زن کرد
ولی به زور نمیشه کاری کرد که اون زن از حجاب خوشش بیاد
استاد سیاست در یک ساعت قبل، ساعت ۰۰:۰۲ دربارهٔ سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۵۴ - حکایت:
نمونهای از شاهکارهای سعدی! تنها شاعری که نکات و ظرایف جنبههای مختلف زندگی را بیان کرده و در واقع بدون تعارف و با نهایت زیبایی، تصویر کرده است.
علی میراحمدی در دیروز سهشنبه، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۳:
بدون شک ابیات سست و بی مایه این بخش اثر فردوسی نیست.
بنگرید به این بیت و مصراع اول آن:
تبیره زدندی همی شست جای
جهان را نه سر بود پیدا نه پای
حتی میتوان گفت مصراع اول نه تنها حماسی نیست بلکه بسیار مضحک است.گویا شاعر تمام توان خود را بکار برده و بسیار زور زده است که کار را دربیاورد.
ممکن است عده ای بر سخن بنده ایراد وارد کنند و آن را بی پایه و سند بدانند و بنامند.
سخن اینست که ریخت و ظاهر چنین ابیاتی خود بهترین دلیل بر این ادعاست که اثر فردوسی نیست.
بایست شاهنامه را بارها و بارها خوانده باشید تا به چنین دریافتی از متن برسید که بتوانید ابیات الحاقی را از اشعار فردوسی تشخیص بدهید.
Sam Keshavarz در دیروز سهشنبه، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:
دوستان سینهسوخته، جالب هست برام، برای چیزی تقریبی، قطعیت صحّت به خرج میدهید، منظورم مصرع
لب و دندانت را حقوقِ نمک
است،
بیاید فرض کنیم همین مصرع در منابعی از یک شاعری بینام و نشان و گمنام بود، همینطور باز میآمدید با این تلفظ نمیخوام بگم، امّا با این تلفظ مسخره ماسمالیش( یا ماستمالیش) میکردید که بتی که حافظ ساختهاید، خدشهدار نشود. چون اولاً این مصرع و بیت آن در خیلی از نسخهها نیست، معلوم نیست اصلاً حافظ چنین گفته یا نه. گذشته از این از هر ده میلیون ایرانی از همان دوران تا به الان چند نفر را پیدا میکنید که چنین تلفظ، آن هم در شعر بگنجاند، آن هم باز شاعری مثل حافظِ لسانالغیب! شاید در گردآوری و خیلی اتفاقهای دیگری این نسخه بد به دست نفر رسیده یا آن بد برداشت شده و نوشته شده، چون آن زمان که چاپ نبود، حتی گاهی شخصی فقط نگارنده بود، یا هزار احتمال دیگر،
تازه در نسخهای به شکل زیر
لب و دندان، تو را حقوق نمک
آمده است، البته ویرگول را خودم گذاشتم. خلاصه شاید کسی نابلد این مصرع به عمد و مقصودی و یا برای نشان دادن خطا گویی سراینده عمداً در شعر گذاشته، و یا سهواً اینگونه نوشته شده و خلاصه اینکه نه حافظ عاری از خطا بوده است، که این مصرع را با این تلفظ ناقص بپذیریم، حتی نمونههایی از دیگران شاعران هم با این تلفظ بیاورید و چنین نوشته شده باشد، شاید آن هم به یک دلیل اشتباهی، این تلفظ در دورهای جا افتاده و...خلاصه شاید اصلاً از اوّل اشتباه بدین گونه سُروده شده!! هر کس به اندازه یک درصد، به این جمله آخر من شک ندارد، یک متعصب است و بحث با آن فایدهای ندارد، بگذار در خیالِ حافظِ صددرصدش حال کند.
فرهود در دیروز سهشنبه، ساعت ۱۶:۲۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۳ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو:
با توجه بهاینکه در ساز چنگ (که معادلش هارپ است) نوازندگان برای تزیین یا بیان حالات موسیقی گاهی از نواختن همه یا تعداد زیادی از تارها بهسرعت استفاده میکنند بهنظر میرسد که طیاره در بیت اول منظور این تکنیک از نوازندگی است.
امروزه در ساز پیانو و هارپ نیز این تکنیک وجود دارد و به آن گلیساندو میگویند. وجه تسمیه آن به «طیاره» هم بدین سبب است که انگشتان نوازنده مثل «پرنده» بر تارها بهسرعت حرکت میکند. علت نبودن این کلمه در اشعار سایر شعرا شاید بهعلت آشنایی یا تسلط خوب حکیم نظامی بر علم و اصطلاحات موسیقی است. اینکه چرا در اینجا و درباره ساز چنگ بهکار رفته، دلیلش اینست که این تکنیک در ساز چنگ جزو مطبوعترین نغمههای این ساز است و امروزه نیز در ارکستراسیون مخصوصا در موسیقی فیلم زیاد استفاده میشود.
اگر این معنی درست باشد کشف معنی این لغت از من است.
و بنابر دلایلی که در بالا نوشتم به احتمال زیاد طیاره به معنی مضراب، اشتباه است.
ویدئوی چنگنوازی و تکنیک گلیساندو (طیاره)
فرزانه کاوه در دیروز سهشنبه، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق:
با درود
پیشنهادی دارم و آن اینکه امکانی فراهم بشه که آثاری روکه اینجا در گنجور میخونیم بشه واتساپ یا تلگرام یا ایمیل و یا دایرکت کرد. سپاس
فرهود در دیروز سهشنبه، ساعت ۱۵:۳۲ در پاسخ به سوره صادقی دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین:
فکر میکنم گلگون را میفرستند که با شبدیز، دو اسبه بتازد. دو اسبه تاختن یعنی دو اسب را همراه خود بردن و بهنوبت تاختن.
اگر این قسمت را اشتباه میگویم، لطفا اصلاح نمایید. در بالاتر گفتهاند که:
اگر شبدیز با ماه تمام است/ به همراهیش گلگون تیزگام است
وگر شبدیز نبود مانده برجای/ بهجز گلگون که دارد زیر او پای؟
یعنی اگر شبدیز همراه شیرین است خب گلگون میتواند همراه شبدیز دواسبه بتازد و اگر شبدیز آنجا نیست بجز گلگون چه اسبی میتواند به مهارت سوارکاری شیرین جواب بدهد؛ ضمیر او در مصرع آخر، شیرین است.
فرهود در دیروز سهشنبه، ساعت ۱۵:۳۱ در پاسخ به سوره صادقی دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین:
درود، بهنظر میرسد همان ندادی درست است؛ اغراق است؛
اگر هیچی به مغنی نمیداد، هیچش کمتر از گنج نبود. یعنی در بخشیدن مزد به غناگران معروف بودهاست.
امروزه هم این شکل از اغراق در مکالمهها استفاده میشود.
حبعلیشاه خاکسار در دیروز سهشنبه، ساعت ۱۳:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:
ای ارزوی ارزو
این یعنی خوده ارزو هم آرزو داشته ! پرده به معنی حجاب هست ! یعنی حجاب ظاهری رو بردار تا اسرار باطنی نمایان بشه و توی واقعی را ببینم ! و این دیدار تو بدون هیچ حجابی ، ارزوی هر ارزویی هست ! آرزوی دوم رو شبیه یک موجود معرفی میکنه که اون ارزو هم ، آرزو دارد !
افسانه چراغی در دیروز سهشنبه، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۴:
«مر» معنی خاصی ندارد و از ویژگیهای سبکی در سبک خراسانی است که تا سدۀ ششم بیشتر رواج داشت، اما در سدههای بعد هم دیده میشود.
اسماعیل شوشتری در دیروز سهشنبه، ساعت ۱۰:۳۹ در پاسخ به بهزاد دماوندی دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۴:
من هم از همان کتاب و برای این بیت آمدم:
از دنائت شمر قناعت را / همّتت را که نام کردهست آز؟
که به نظرم آز در این بیت با مفهوم قدرتخواهی تفاوت دارد.
نظر شما چیست؟
یشوآ جفری در دیروز سهشنبه، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۵ - حکایت آن امیر کی غلام را گفت کی می بیار غلام رفت و سبوی می آورد در راه زاهدی بود امر معروف کرد زد سنگی و سبو را بشکست امیر بشنید و قصد گوشمال زاهد کرد و این قصد در عهد دین عیسی بود علیهالسلام کی هنوز می حرام نشده بود ولیکن زاهد تقزیزی میکرد و از تنعم منع میکرد:
دوستان حاشیه ای اگر برای تفسیر گذاشته شود سپاس گذار شما میشوم
سوره صادقی در دیروز سهشنبه، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین:
نفهمیدم پس شبدیز چه شد؟ چرا شیرین گلگون را زین کرد و برداشت؟ پس شبدیز کجا بود؟
سوره صادقی در دیروز سهشنبه، ساعت ۰۷:۴۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین:
در دهخدا در مدخل پارنج، این بیت برای مثال آورده شده ولی در مصرع اول «بدادی» آورده ست. به نظر هم معنیش درستتر درمیاد اینطور.
رسول م در دیروز سهشنبه، ساعت ۰۲:۵۲ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲:
"نظر من در مورد خطای تایپی بیت دوم":
همونطور که میدونیم و شنیدیم از قدیم در نوشتار عربی برای تمیز دادن اسم عُمر از عَمر، اسم عَمر را با املای عَمرو مینوشتند و عَمر میخوندند .
این بیت بی توجه به معنای آن،که من در جایگاهی نیستم که واردش بشوم، در ظاهر بیت مشخص است که به این موضوع اشاره دارد. بنابر این به نظر میآید که فاصلههای بین "عَمر" و "و (واو)" باید حذف بشود تا دستکم معنی تحتاللفظی بیت درست باشد.
حتی شاعر در همین بیت مستقیما به واو عَمرو اشاره کرده است!
ززید و عَمرو مشنو کین حکایت
چو واو عَمرو در گفتن نیاید
رسول م در دیروز سهشنبه، ساعت ۰۲:۳۱ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶:
"به نظر من" در مورد بیت چهارم مصرع دوم، نقطه حرف "ز" جا افتاده، بیت اینطور به لحاظ معنی درست تر به نظر میآید:
آفتاب روی تو چون در عرب پیدا شود
از حبش عاشق بلال "از" پارس سلمان آورد
معنی بیت اشاره به ظهور و شهرت پیامبر اسلام دارد و همراهی یاران پیامبر
بیقرار در دیروز سهشنبه، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶:
« هرجا سخن از جلوهی آن ماه پری بود »
کارِ من دلداده فقط نوحه گری بودمقصود من از گفتن شعر از سخنی نغز
آوردن یک قطره از آن بحر دری بودشمعی که به شب راز مرا کرده هویدا
از روز ازل کار شبش پرده دری بودسروی که سراپای وجودش همه سبز است
در صیف و شتا منتظر جلوه گری بودمن اهل دلم ، دل که مکانش همه پیداست
اما چه کنم سهم دلم دربهدری بودرمزی شده آن ناز نگاهت به دل شب
اما نگهت داد زند ، بر دگری بودابروی تو شمشیر دولب ، تیزی مژگان
هر دو هدفش عاشق خونین جگری بودضعفم نه فقط غصه ی هجران تو بودست
حرفم ،سخنم مملو از بی اثری بودمفتاح هر آن مشکل آدم ز ازل ، عشق
یا لطف خدا در شب و ذکر سحری بودآن دم که قرارم بشد از دوری و هجران
او تازه به دنبال دمی عشوه گری بود
#رضارضایی « بیقرار »
جعفر عسکری در ۱ روز قبل، دوشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:
سلام.
در بیت چهارم، "که از" آشکارا وزن بیت و شعر رو بههم زده. "کز" درسته!
فرزاد حق وردی در ۳۰ دقیقه قبل، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶: