گنجور

حاشیه‌ها

اسماعیل در ‫۲۹ روز قبل، شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

سلام و درود

با عرض پوزش میخواستم بپرسم، تلفظ واژگانی مانند خانِه، نامِه، لانِه و ... که با کسره پایان پیدا میکنن، در فارسی کلاسیک یعنی فارسی ای که فردوسی و نظامی و خیام و سعدی و حافظ و عطار و مولانا و ... به اون می سرودن، به چه شکلی بوده، آیا مانند همین تلفظ ما کسره می گرفتن یا اینکه مانند تلفظ دری و تاجیکی فتحه می گرفتن؟

رهرو در ‫۲۹ روز قبل، شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸ - اصطلاحات عکاسی:

به اندکی عکاس باشی و این زیبا شعر را هم بخوانی! به به!

امیر صفویه در ‫۲۹ روز قبل، شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۸:

شعر خوب

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۲۹ روز قبل، شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۲ در پاسخ به پری دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:

این اثر آواز است و ساخته کسی نیست

آن چیزی را که آهنگساز می سازد تصنیف است 

بنابراین صحیح نیست که بگوییم اثر متعلق به آهنگساز است. اصولا آواز آهنگساز ندارد و نوازنده فقط پاسخ می دهد و آوازخوان است که نوازنده را دنبال خودش می کشد البته در آوازهای بداهه که شجریان استاد آن است و همیشه نوازنده دنبالش می رود

دکتر صحافیان در ‫۳۰ روز قبل، شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:

مصمم هستم که تا جایی که می‌توانم کاری کنم که اندوه از میان برخیزد.
۲- دل، حرم و محرم خداست، جای بیگانگان و تعارض آنها نیست دیو چون برخیزد فرشته وارد می‌شود(خانلری: منظر دل- نور حق در دل است و تاریکی‌ها احاطه‌اش کرده‌اند- مصراع دوم ضرب المثل شده در نسخه قدسی و انجوی دوبیت اضافه دارد: بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر...)
۳-هم‌نشینی با پادشاهان و امیران، تاریکی دراز شب یلداست، روشنایی را از خورشید بخواه باشد که بر تو بتابد.
۴-بر آستان امیران ناجوانمرد دنیا، تا کی انتظار می‌کشی که خواجه کی بیرون می‌آید؟!
۵- به جای آن، از درگاه آزادگان روشن‌ضمیر گدایی کن تا به گنج رسی، از یک نگاه مرد حق گمنامی که در راه باشد(بسیار عزیزان پوشیده در این ولایت مقیم‌اند، اگرچه به ستر "اولیائی تحت قبابی لا یعرفهم غیری" محتجب‌اند اما آثار و برکات انفاس ایشان سخت بسیار است-اسرار التوحید، ۴۰)
۶-درستکار و بدکار ظاهری دستاورد خود را عرضه کردند تا کدام مورد قبول و منظور حق باشد.
۷- ای بلبل عاشق تو زنده باش، سرانجام باغ سبز می‌شود و گل شکوفا شود.
۸- غافل شدن حافظ در سرای کوچک دنیا جای تعجب نیست، هر که به میخانه دنیا رود بی‌خبر می‌شود.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

همایون در ‫۳۰ روز قبل، شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » پانزدهم:

بابک گرام، گرم باد زبان تو که خوب فرهنگی و سخن دانی

جلال‌دّین خود ساقی گرامی همه گرم دلان است و اینجا آموزگار آداب و آیین مستی و راهنمای شراب شناسی و شاه منشی است که مردم را هیچ چیز جز مستی به شاهی و جمشیدی نمیرساند 

این شعر و غزل سه پاره هنرمندانه باور ناب و منش بی همتایی است به مستی و مست کنندگی، شراب و ساقیگری آدمی 

علیرضا صادقی در ‫۳۰ روز قبل، شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

لطفاً خوانش حلاج رو برگردانید

امین آب آذرسا در ‫۳۰ روز قبل، شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۹ - داستان عیسی:

خاطرم هست که در دوران راهنمایی، در کتاب فارسی شعری داشتیم از نظامی که از قضا حفظ کردنش اجبار بود. هنوز هم آن را از برم!

اندکی قبل که در گوگل دنبالش می گشتم متوجه شدم آن هفت بیت شعر در حقیقت ترکیبی پراکنده از دو شعر نظامی است که البته هر دو از کتاب وزین مخزن‌الاسرار می باشند. یکی همین داستان عیسی، و دیگری حکایت نوشیروان با وزیر خود.

البته این اختلاط کاملا هوشمندانه انجام شده است. بیوت کاملا به هم مرتبط هستند و یک هدف و پیام را دنبال می کنند.

متن شعر موجود در کتاب فارسی راهنمایی دهه هشتاد بدین شرح است:

عیب کسان منگر و احسان خویش / دیده فرو بر به گریبان خویش (بر به جای کن)

آینه روزی که بگیری به دست / خود شکن آن روز مشو خودپرست

خویشتن آرای مشو چون بهار / تا نکند در تو طمع روزگار

عمر به خشنودی دلها گذار / تا ز تو خشنود شود کردگار

درد رسانی کن و درماندهی / تات رسانند به فرماندهی

گرم شو از مهر و ز کین سرد باش / چون مَه و خورشید جوانمرد باش

هر که به نیکی عمل آغاز کرد / نیکی او روی بدو باز کرد

امین آب آذرسا در ‫۳۰ روز قبل، شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۳ - حکایت نوشیروان با وزیر خود:

خاطرم هست که در دوران راهنمایی، در کتاب فارسی شعری داشتیم از نظامی که از قضا حفظ کردنش اجبار بود. هنوز هم آن را از برم!

اندکی قبل که در گوگل دنبالش می گشتم متوجه شدم آن هفت بیت شعر در حقیقت ترکیبی پراکنده از دو شعر نظامی است که البته هر دو از کتاب وزین مخزن‌الاسرار می باشند. یکی همین حکایت نوشیروان با وزیر خود، و دیگری داستان عیسی.

البته این اختلاط کاملا هوشمندانه انجام شده است. بیوت کاملا به هم مرتبط هستند و یک هدف و پیام را دنبال می کنند.

متن شعر موجود در کتاب فارسی راهنمایی دهه هشتاد بدین شرح است:

عیب کسان منگر و احسان خویش / دیده فرو بر به گریبان خویش (بر به جای کن)

آینه روزی که بگیری به دست / خود شکن آن روز مشو خودپرست

خویشتن آرای مشو چون بهار / تا نکند در تو طمع روزگار

عمر به خشنودی دلها گذار / تا ز تو خشنود شود کردگار

درد رسانی کن و درماندهی / تات رسانند به فرماندهی

گرم شو از مهر و ز کین سرد باش / چون مَه و خورشید جوانمرد باش

هر که به نیکی عمل آغاز کرد / نیکی او روی بدو باز کرد

ر.غ در ‫۳۰ روز قبل، جمعه ۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

مرد اگر در کعبه صدق و صفاست

قبله از هر سو که میدارد رواست

(مرد حق را مشرق و مغرب یکیست

من یقینم گر ترا باری شکیست) نزاری بیرجندی

میم در ‫۳۰ روز قبل، جمعه ۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۱ - تفسیر و هو معکم اینما کنتم:

بار دیگر ما به قصه آمدیم

ما از آن قصه برون خود کی شدیم

به نظر میاد از تناسخ صحبت میکنه

 

 

حمیدرضا در ‫۳۰ روز قبل، جمعه ۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۳ - حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی قدس الله سره:

سیف و خنجر چون علی ریحان او ...

به گفتهٔ آقای مجید سلیمانی این بیت اشاره به این ابیات منسوب به امام علی(ع) دارد:

السَّیف و الخَنجرُ ریحانُنا / اُفٍّ علی النرجسِ و الآسِ
شرابنا مِن دَمِ اعدائنا / و کأسنا جمجمة الراس

حمیدرضا در ‫۳۰ روز قبل، جمعه ۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷۰ - افتادن رکابدار هر باری پیش امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه کی ای امیر المؤمنین مرا بکش و ازین قضا برهان:

خنجر و شمشیر شد ریحان من مرگ ...

به گفتهٔ آقای مجید سلیمانی این بیت اشاره به این ابیات منسوب به امام علی(ع) دارد:

السَّیف و الخَنجرُ ریحانُنا / اُفٍّ علی النرجسِ و الآسِ
شرابنا مِن دَمِ اعدائنا / و کأسنا جمجمة الراس

حمیدرضا در ‫۳۰ روز قبل، جمعه ۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:

آقای مجید سلیمانی در کانال تلگرام کاریز راجع به این غزل نوشته‌اند:

 

استاد شفیعی کدکنی در «گزینش و تفسیر غزلیات شمس»، در توضیح غزل:

بده یک جام ای پیر خرابات / مگو فردا که فی التّاخیر آفات
به جای باده در ده خون فرعون / که آمد موسی جانم به میقات
شراب ما ز خون خصم باشد / که شیران را ز صیّادی‌ست لذّات
آورده‌اند که «خون فرعون کنایه از شراب است و ظاهراً به این دلیل باده را خونِ فرعون خوانده است که شراب را در «فرعونی» می‌ریخته‌اند و فرعونی نوعی جام شراب بزرگ بوده است.»

به گمانم این معنی چندان مناسب نیست و گویا نظر مولانا سوی دیگر است. ابتدا بگوییم که مولانا از آن پیر خرابات، «به جای باده»، «خون فرعون» می‌طلبد و به قاعده توقع نمی‌رود که خون فرعون همچنان کنایه از شراب یا باده باشد. از «جام فرعونی»، چنان که در زبان دیگر گویندگان، تا «خون فرعون»، هم فاصله کوتاه نیست و این معنی «فرعونی» هم، با همه سخن‌پردازی در باب فرعون، در زبان مولانا سابقه ندارد. 

به نظرم آنچه در بیت بعد آمده که «شراب ما ز خون خصم باشد» جای تردید اندکی می‌گذارد که مولانا نظر به ابیات منسوب به امام علی دارد که «شرابُنا مِن دمِ اعدائنا». همان ابیات غریب «فی المفاخرة و إظهار الشجاعة:

السَّیف و الخَنجرُ ریحانُنا / اُفٍّ علی النرجسِ و الآسِ
شرابنا مِن دَمِ اعدائنا / و کأسنا جمجمة الراس»

و آنچه پس از آن هم می‌آید «که شیران را ز صیّادی‌ست لذّات» باز مناسب است با «اسد الله» و «در شجاعت شیر ربّانیستی.» فضای کلّی غزل هم در ستایش همّت بلند و جان‌فشانی و سلحشوری است. 

در آشنایی مولانا یا این ابیات هم جای تردید نیست چرا که مضمون آن‌ها را دو جا آورده است، یکی در دفتر اول مثنوی:
خنجر و شمشیر شد ریحانِ من / مرگ من شد بزم و نرگس‌دانِ من...
و بعد، حدود ده سال بعد، در دفتر پنجم مثنوی:
سیف و خنجر چون علی ریحانِِ او / نرگس و نسرین عدویِ جان او...

همین دیگر، به دیوان بازگردیم... 
نه خاک است این زمین طشتی‌ست پرخون / ز خون عاشقان و زخم شه‌مات
...

 

علی بدری آرباطان در ‫۳۰ روز قبل، جمعه ۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۹ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

باسلام .بنظرم در بیت اول نوعی هنر مینیاتوری در بسم الله بکار رفته است

احسان رحیمی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:

با خواندن این غزل روح الهی جان را لمس میکند، سعدی تو کیستی

مصطفی آهنگرها در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:

این شعر در اجرایی خصوصی تحت عنوان «لب لعل» توسط محمدرضا شجریان در ماهور و بیات اصفهان خوانده شده است.

متاسفانه قادر به ثبت این آواز در بخش مربوطه نیستم.

یعقوب عبدی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:

سلام . ی در جام عقیقی یای نسبت نیست . جام عقیق خودش کاربرد داشته . ی برای تفخیم و بزرگداشت است باید تکیه روی هجای آخر باشد نه وسط . مثل دلبری برگزیده ام که مپرس 

کاوه کاظمی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:

درود بر مدیران و پدید آورندگان گنجینه پر گهر و لعل *گنجور فرهنگ و ادب و معرفت* 

درود بر دوستان ادیب کاوشگرتیزبین از جمله جناب محدثی...پیروز و سربلند باشید 

مجتبی میرسمیعی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۴ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵۵:

بیت دوم فکر میکنم به جای کلمه "باده" باید "باد" نوشته شود.

۱
۳۸
۳۹
۴۰
۴۱
۴۲
۵۲۶۲