گنجور

حاشیه‌گذاری‌های عباسی-فسا @abbasi2153

عباسی-فسا @abbasi2153

تاریخ پیوستن: ۲۷م اردیبهشت ۱۴۰۰

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۳۷۳

ویرایش‌های تأیید شده:

۳۱۷

ترانه‌های مرتبط تأیید شده:

۱

مشق‌های پیشنهادی تأیید شده:

۴۲

خوانش‌های تأیید شده:

۵۸


عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۳ روز قبل، سه‌شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۵ در پاسخ به اميرعباس دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

شعر مورد نظر: ای دل غلام شاه جهان باش.... منسوب به حافظ است در نسخه‌های قدیم تر وجود ندارد و در قرون بعد به آن اضافه شده است. (بگذریم که ریتم شعر هم به حافظ نمی‌خورد.) گویا کسانی از متعصبین که در دربار قدرت زیادی داشتند، در پی ویران کردن آرامگاه حافظ و زدودن خاطره او از دل مردم بودند شاعر باذوقی آمده و این غزل را سروده و به نام حافظ جا زده تا از تصمیم آنها جلوگیری کند.و وارد دیوان هم شده.

 

در مورد غزل «بیا که رایت منصور پادشاه رسید» غزلی در باره ورود شاه منصور مظفری به شیراز است. نام بردن از مهدی دلیل بر داشتن یک مذهب خاص نیست. آیا نمی‌دانید که تمام اهل سنت هم معتقد به مهدی موعود از نسل امام حسین هستند؟ البته تفاوت فقط در این است که شیعه، مهدی را زنده می‌داند ولی اهل سنت چنین اعتقادی ندارند.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۳ روز قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۲ در پاسخ به Leo دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

ببخشید این آیاتی که در باره حضرت سلیمان و ابراهیم و اسماعیل فرمودید که سلیمان به زمین خورد و گریست و از ابراهیم پرسیده شد کدام سخت‌تر است؟ در کدام سوره قرآن است؟

بنده که چنین چیزی در قرآن ندیده‌ام مگر این که شما نسخه خاصی از قرآن در دسترس داشته باشید.

چرا وقتی این قدر اطلاعات‌مان کم است و به شنیده‌های پای منبر بسنده می‌کنیم؛ سعی داریم آن را به عنوان قرآن جا بیاندازیم؟

 

ضمنا بخت‌النصر ایرانی نبود و آن چیزی که گفته شده از نوادگان گودرز است افسانه‌ای بیش نیست چون اصلا خود گودرز افسانه است.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۳ روز قبل، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۱۹ در پاسخ به هادی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

اون بیت از شهریار نیست بلکه از عراقی است

فخرالدین عراقی

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۸ روز قبل، پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶ - مرغ زخمی:

برخی معتقدند که خطاب به استاد سعید هرمزی است. اما به نظر بنده ایهامی در بیت ششم وجود دارد که خطاب به استاد شهناز را تأیید می‌کند.

شور فرهاد و عشوهٔ شیرین

زنده کردی به شور و شهنازت

در اینجا شور اشاره به یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی است و شهناز یکی از گوشه های دستگاه شور است. و کلمۀ «شهناز» می تواند ایهام داشته باشد و معنای دوم آن اشاره به استاد شهناز باشد.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۸ روز قبل، پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱ - خدا حافظ:

یکی از زیباترین ابیات این غزل، این بیت است:
سخن را گر همه یک جملهٔ دستوری انگاریم
تو و سعدی خبر بودید و باقی مبتدا حافظ
در اینجا منظور از سخن همان کلام است و معنایِ نحوی آن مد نظر است. کلام در نحو، سخنی است که سکوت بر آن جایز باشد؛ یعنی کامل شده باشد. نوعی از کلام از مبتدا و خبر (تقریبا همان نهاد و گزارۀ فارسی) تشکیل می‌شود. مبتدا بدون خبر کامل نیست و هرگاه خبر بر مبتدا وارد شود؛ معنا را کامل می‌کند و سکوت بر آن جایز است.
شهریار همه سخنوران را مبتدا می‌داند که بدون سعدی و حافظ تمام و کامل نیستند. سعدی و حافظ خبر هستند و سخن را تمام می‌کنند و باید بر آن سکوت کرد. نکتۀ ظریفی است در مبتدا بودن دیگر بزرگان و خبر بودن حافظ و سعدی و سکوت بر کلام.
شهریار به زیبایی، جایگاه سعدی و حافظ را در سخنوری فارسی بیان می‌کند.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۱۴ - ترجمه الشوق در ستایش مولای متقیان علی علیه السلام:

وقتی سخن طولانی شود بی‌ارزش می‌شود.

ابیات اولیه خوب است ولی دیگه کم آورده و قافیه‌پردازی‌های عجیب و غریب کرده است.

تو هم‌شهری سعدی هستی. زشته این طور

قافیه‌اندیشم و دلدار من
گویدم مندیش جز دیدار من

مولانا

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۱ در پاسخ به رضا ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷:

درود بر شما آقای ساقی

در بیت:

من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگر چه در پی‌ام افتند هر دَم انجمنی

می‌توان معنای عکس آن چه را فرمودید نیز برداشت کرد. من این مقام (فراغت در باغ و نوشیدن شراب در کنار دوستان) را به دنیا و آخرت نمی‌دهم؛ گرچه هر لحظه گروهی به دنبال من راه بیفتند و از من تعریف و تمجید کنند و برایم مقاماتی بتراشند؛ چه مقام دنیایی و مال و ثروت آن، چه مقامات آسمانی (مثل همین مقاماتی که برخی دوستان برای حافظ می‌تراشند و او را دائما دست در گردن ملایک فرض می‌کنند و مقامات عرفانی به حافظ می‌دهند)

بیت بعد هم این برداشت را تأیید می‌کند

هر آن که کنج قناعت به گنج دنیا داد

فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۶ در پاسخ به دکتر محمد ادیب نیا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:

جماب دکتر

شماره غزل بعدا بر اساس قافیه‌ها به هر غزل داده شده است. این طور نبوده که حافظ به این ترتیب سروده باشد

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۲ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۱ در پاسخ به مهدی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:

عجب استدلالاتی!!!!

شماره غزل بعدا بر اساس قافیه‌ها به هر غزل داده شده است.

 

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲:

بُشری اِذِ السَّلامةُ حَلَّت بِذی سَلَم
برخی به جای «إذْ»، از «إذا» استفاده کرده‌اند که در هنگام خواندن الف حذف می‌شود و إذَ خوانده می‌شود.
به چند دلیل در اینجا «إذا» نمی‌تواند صحیح باشد چون بعد از «إذا» جملۀ فعلیه می‌آید و معنای آن در زمان آینده است. در اینجا حافظ نمی‌خواهد در بارۀ خبری که در آینده اتفاق می‌افتد مژده دهد بلکه در باره خبری است که در حال اتفاق افتاده است و آن هم رسیدن دوستش شاه شجاع به شیراز است.

به علاوه «إذْ» غیر از ظرف بودن معنای «زیرا» هم دارد و در اینجا این معنا درست‌تر می‌نماید.
حرف ذ در «إذْ» در هنگام خوانده شدن به سبب برخورد دو ساکن، کسره می‌گیرد. «إذِ»
مژدگانی! زیرا سلامة به سرزمین ذی سلم وارد شد. سلامة استعاره از شاه شجاع و ذی سلم که منطقه‌ای در یمن است استعاره از شیراز است. پس معنی روشن آن چنین می‌شود:
مژدگانی زیرا محبوب من شاه شجاع به سرزمین شیراز وارد شد.
شاید حافط با استعارۀ سلامة و ذی سلم می‌خواهد امن و سلامت بودن خطۀ فارس و نیز سالم و سلامت بودن دوستش در نبرد را نیز به ذهن متبادر کند.
سعدی در دیباچۀ گلستان می‌فرماید:
ایزد، تعالی و تقدّس، خطهٔ پاک شیراز را به هیبت حاکمان عادل و همت عالمان عامل تا زمان قیامت در امان سلامت نگه داراد.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۳ در پاسخ به پری دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:

اینجا که صفحه خیام است نه حافظ

به علاوه، آن شاه مورد نظر، شاه شجاع است و شاه ترکان در آن غزل دلالت بر شاه شجاع دارد.

 

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۵ در پاسخ به مصیب مهرآشیان مسکنی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:

یک مرور بر ویرایش‌های جنابعالی در اکثر غزلیات و اشعار بزرگان نمودم

توصیه دوستانه این است که به جای ویرایش اشعار بزرگان، دست به کار شوید و خودتان یک دیوان از اشعار و یافته‌‌ها و واردات ذهنی‌تان را به زیور طبع بیارایید.

هم بازار بزرگان را کساد می‌فرمایید و هم ادب پارسی را از وجود یک شاعر بزرگ بی بهره نمی‌گذارید.

یارم چو قدحْ به دست گیرد

بازارِ بُتانْ شکست گیرد

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۹ در پاسخ به مصیب مهرآشیان مسکنی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲:

آن خوش خبر کجاست؟ که این فتح مژده داد
تا جان فِشانَمَش چو زر و سیم در قَدَم


به همین شکل صحیح است چون «الآن» علاوه بر این که وزن را خراب می‌کند، در اینجا معنایی هم ندارد.
الآن از دو کلمه تشکیل شده است: ال+آن
«آن» یک دم و لحظه است و الآن یعنی همین دم و لحظه
الآن در اینجا هیچ مناسبتی ندارد

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۲ ماه قبل، دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۱۳ در پاسخ به مرتضی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۱:

سلام

آن گاه در این صورت باید تمام افعال را هم تغییر دهیم 

مثلا سل در مصرع اول بشود سلی

یا مصرع

فَکَم تُمَرِّرُ عَیشی و أنتَ حاملُ شهدٍ

بشود 

فَکَم تُمَرِّرینَ عَیشی و أنتِ حاملةُ شهدٍ

و در این صورت همه چیز به هم می‌ریزد

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۶ در پاسخ به معز دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:

همین شکل صحیح است

تو پسِ پرده چه دانی که که خوب است و که زشت

چون در تاریخ داریم که شاه شجاع در نامه ای به سلطان جلال الدین حسین جزایری به همین مصرع اشاره دارد و می دانیم که شاه شجاع معاصر حافظ است و همدم و دوست حافظ

بنابراین همین نقل شاه شجاع دلیلی است بر صحت این مصرع به همین شکلی که وجود دارد.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۲۷ در پاسخ به محمد عینی زاده موحد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:

در کدام معجم چنین معنی برای وادی الأراک یافتید؟

چرا هر آنچه را دوست داریم به زبان حافظ بیچاره می‌گذاریم؟

خوب که خودش در پایان غزل، فرموده:

خدا داند که حافظ را غرض چیست

و عِلْمُ اللّهِ حَسْبی مِن سُؤالی

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:

سَلامُ اللّهِ ما کَرَّ اللَّیالی

و جاوَبَتِ الْمثانی و الْمِثالی

سلامِ خدا تا زمانی که شب مکرر می‌گردد و سیم‌های دوم و سوم عود جواب می‌دهند

 

عَلیٰ وادِی الْأَراک و مَن عَلَیها

و دارٍ بِاللَّویٰ فوقَ الرِّمالِ

بر وادی الأراک (سرزمینی نزدیک مکه) و کسی که در آن سرزمین است و خانه‌ای که بر روی شن‌ها است.

 

دعاگوی غریبان جهانم

و أَدعُو بِالتَّواتُر و التَّوالی

و به تواتر و پی در پی دعا می‌کنم

 

 

فَحُبُّک راحَتی فی کُلِّ حینٍ

و ذِکرُک مونِسی فی کُلِّ حالِ

دوستی تو در هر حالت مایۀ آسایش و راحتی من است و یاد تو همدم من در هر حال است.

 

خدا داند که حافظ را غرض چیست

و عِلْمُ اللّهِ حَسْبی مِن سُؤالی

و علم خداوند برای درخواست من بس است

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۲ در پاسخ به محمد حسین دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:

در زبان عربی حرکت حرف آخر در مصرع دوم به صورت اشباع خوانده می‌شود

کسره به صورت ای

ضمه به صورت او

فتحه به صورت آ

الرّمال مجرور است (الرّمالِ) و به صورت الرّمالی خوانده می‌شود

حال مجرور است با تنوین (حالٍ) ولی طبق قانون چون در آخر مصرع دوم است بدون تنوین (حالِ) نوشته می‌شود و حالی خوانده می‌شود.

 

همه را حرکت‌گذاری می‌کنم تا مشخص گردد.

 

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۲:

بیت اول

یا مُبْسِماً یُحاکی دُرْجا مِنَ اللِّآلی

ای خنده‌رویی که (لبخندت) حکایت از صندوقچه جواهرات می‌کند.

 

بیت 7

قُمْ فَاسْقِنی رَحیقاً أَصْفیٰ مِنَ الزُّلالِ

برخیز مرا از شرابی بنوشان که خالص تر از آب گوارا و زلال

 

بیت 8

 

اَلْمُلْکُ قَد تَباهیٰ مِن جِدِّهِ و جَدِّه

کشور و قلمرو پادشاهی به تلاش و بخت و فرۀ او افتخار کرده است

 

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:

بیت ششم:

اَلصَبرُ مُرٌّ و العُمرُ فانٍ

یا لَیتَ شِعری حَتّامَ أَلْقاه

شکیبایی، تلخ است و عمر، فانی و زودگذر است

کاش می‌دانستم چه هنگام، او را ملاقات می‌کنم

۱
۲
۳
۱۹