گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - شکایت از روزگار

 

دگر باره چه صنعت کرد باما

سپهر سر کش فرتوت رعنا

بیک بازی سوی تحت الثری برد

برونق رفته کاری چون ثریا

چو گفتم کاستقامت یافت کارم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - مرثیت فوام الدین و تذهیب صدرالدین

 

مرا باری در ینحالت زبان نیست

دل اندیشه و طبع بیان نیست

چگونه مرثیت گویم شهی را

که مثلش زیر چرخ آسمان نیست

زرنج دل چنان بسته زبانم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در مدیح رکن الدین

 

بهار امسال خوش‌تر می‌نماید

که از صد گونه زیور می‌نماید

نسیم از غیب نافه می‌گشاید

صبا از جیب عنبر می‌نماید

تماشا را سوی بستان خرامید

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح بدرالین عمر

 

رخ خوب تو ناموس قمر برد

لب لعل تو بازار شکر برد

بنفشه گرچه بازاری همیداشت

چو زلف دید سردر یکدیگربرد

گل سرخ از تو می بربست طرفی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در وصف بنای مدرسه صدر منصور نظام الدین و مدح امیر نور الدین

 

زهی عالی بنای قصر معمور

که باد آفات دهر از ساحتت دور

هوای روشنت چون مطلع مهر

بنای عالیت چون روضه حور

بشرم از رفعت تو سقف مرفوع

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - لغز حمام

 

چه گوئی چیست آن شکل مدور

که دارد خیمه با گردون برابر

چو ایوانی کشیده بر سر آب

چو خرگاهی زده بر روی آذر

هوایش روشن و آبش موافق

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - در مدح رکن الدین صاعد

 

زهی حکم تو چون شمشیر قاطع

زهی رای تو چون خورشید ساطع

امام شرق رکن الدین صاعد

که هستی در فنون علم بارع

کمینه سایه تو چرخ ازرق

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - تقاضا

 

خداوندا کمینه چاکر تو

کت اندر بندگی یکروی و یکتاست

ز خدمت یکدو روز اردورماندست

مگو سرگشته نا پای برجاست

بخاک پای تو کان نیست تقصیر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶ - تکیه بدنیا

 

کسی کودل درین محنت سرابست

تو چونان دان که او رائی ندارد

ترا زین خاکدان گردی نخیزد؟

که او در غدر همتائی ندارد

مکن تکیه برین گل مهره کو نیز

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۰ - خطاب بصدرالدین

 

ایا صدری که چرخ پیر چون تو

جوانی در همه معنی نیارد

فلک در خدمتت خم می پذیرد

جهان در طاعتت جان می سپارد

سپهر امروز در دیوان جودت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۵ - عاقل

 

چرا باید که عاقل بهر روزی

بر هر ناسزا پرواز گیرد

ز شرکست اینکه مردم از پی رزق

کسی را با خدا انباز گیرد

چه ترسی زانکه خشنودی و خشمش

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۷ - خدمت رکن الدین

 

بخاک پای رکن الدین اگر چه

مرا پیوسته او بی برگ دارد

که عیشی کان نه اندر خدمت اوست

بذوق عقل طعم مرگ دارد

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۰ - اسبک

 

دعاگو اسکبی دارد که هر روز

ز عشق کاه تا شب میخروشد

غزل میخوانم و در وی نگیرد

دو بیتی نیز کمتر می نیوشد

توقع دارد از انعام مخدوم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۸ - شهر گنجه

 

چو شهر گنجه اندر کل آفاق

ندیدستم حقیقت در جهان خاک

که رنگ خلد و بوی مشک دارد

گلابش آب باشد زعفران خاک

چنان مطرب هوائی دارد الحق

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۱ - یخ بندی طبع

 

مرا ایزد تعالی خاطری داد

که دایم با فلک بودی عتابم

بمعنی دادن بکر آنچنان بود

که با او کان معنی بدخطابم

بهر وقتی کزاو کردم سؤالی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۹ - ترک هجا

 

اگر من فی المثل در هجو کوشم

بنزد عقل کی معذور باشم

کسی کم هجو باید گفتن آخر

زاول خود ازان کس دور باشم

نگردد سفله رنجور از شنیدنش

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۰ - نفاق و بخل

 

نفاق و بخل در اهل سپاهان

چنان چون تشنگی در ریگ دیدم

بزرگ و خردشان دیدم وزایشان

وفا در سگ کرم در دیگ دیدم

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۲ - هجو گفتن

 

مراخود نیست عادت هجو گفتن

که کردستم طمع زین قوم کوتاه

معاذالله که من کس را کنم هجو

ز مدح گفته نیز استغفرالله

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - پایداری

 

خداوندا چنین گفتست حاسد

که می‌باشد مرا جای دگر رای

به معبودی که مستغنی است ذاتش

ز خواب و خورد و فرزند و زن و جای

که گر تا ره به دهلیز تو دانم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۷ - ابر کمانگیر

 

زهی ابری که شرق و غرب عالم

ز راه دیده در لولو گرفتی

ز بهر تیر باران زمین را

کمان سام در بازو گرفتی

چو دست رکن دین خواهی که باشی؟

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۲
sunny dark_mode