گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

دعاگو اسکبی دارد که هر روز

ز عشق کاه تا شب میخروشد

غزل میخوانم و در وی نگیرد

دو بیتی نیز کمتر می نیوشد

توقع دارد از انعام مخدوم

که بر وی توبواری کاه پوشد

و گر که نیست در اصطبل معمور

درین همسایه شخصی میفروشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode