عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶
ای خوشتر از جان، آخر کجایی؟
کی روی خوبت با ما نمایی؟
بیتو چنانم کز جان به جانم
هر سو دوانم، آخر کجایی؟
بیمار خود را میپرس گه گه
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵
راحٌ بِفیها وَ الرَّوحُ فیها
کَم أشتَهیها قُم فَاْسقِنیها
این راز یارست این ناز یارست
آواز یارست قم فاسقنیها
أدرَکتُ ثاری قَبَّلتُ جاری
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸
یا کالمینا یا حاکمینا
یا مالکینا لا تَظلَمونا
یا ذَاالفَضائِل زهر الشَمائِل
سِیفُ الدَلائِل لا تظلمونا
یا نعم ساقی حلو التلاقی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۴
گفتم که ای جان خود جان چه باشد
ای درد و درمان درمان چه باشد
خواهم که سازم صد جان و دل را
پیش تو قربان قربان چه باشد
ای نور رویت ای بوی کویت
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۱
ای هفت دریا گوهر عطا کن
وین مسها را پرکیمیا کن
ای شمع مستان وی سرو بستان
تا کی ز دستان آخر وفا کن
بگریست بر ما هر سنگ خارا
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۲
خواهیم یارا کامشب نخسپی
حق خدا را کامشب نخسپی
چون سرو و سوسن تا روز روشن
خوبیم و زیبا کامشب نخسپی
یار موافق تا صبح صادق
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۳
حدی نداری در خوش لقایی
مثلی نداری در جان فزایی
بر وعده تو بر نجده تو
که م دوش گفتی هی تو کجایی
کردم کرانه ز اهل زمانه
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۴
تو جان مایی، ماه سمایی
فارغ ز جمله اندیشهایی
جویی ز فکرت، داروی علت
فکرست اصل علت فزایی
فکرت برون کن، حیرت فزون کن
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۵
با چرخ گردان تیره هوایی
دارد همیشه قصد جدایی
هذا محمد قتلی تغمد
انا معود حمد الجفایی
هذا حبیبی هذا طبیبی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰۰
هذا طبیبی، عند الدوآء
هذا حبیبی، عند الوء
هذا لباسی، هذا کناسی
هذا شرابی، هذا غذایی
هذا انیسی، عندالفراق
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰۱
یا ساقی الحی اسمع سؤالی
انشد فادی، واخبر بحال
قالو تسلی، حاشا و کلا
عشق تجلی من ذیالجلال
العشق فنی، والشوق دنی
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴
ای چون دل و جان بر من گرامی
کس چون تو نبود دلدار نامی
نام و نشانت نشیندم از کس
ای بی نشان یار آخر چه نامی
تشبیه رویت با حور کردم
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۲
مپسند یارا ما را به خواری
کینی و بغضی با ما نداری
ما آشناییم از بدوِ فطرت
با ما چرا تو بیگانه واری
دریایِ عشقت بر اوج زد موج
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۵
مگسل نگارا پیوندِ یاری
مگذار ما را تنها به زاری
با ما مکن بس بی التفاتی
سویِ عزیزان منگر به خواری
تا یک دم از من خوش بر نیاید
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷۶
خوب آفریدی زین سان جمالی
الله اکبر پاکا تعالی
شنگ جهانی، آشوب جانی
پستهدهانی، شکر مقالی
مفتول زلفی مخمور چشمی
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۷
چندان بنالم هر صبحگاهی
کز هر وجودی برخیزد آهی
چند از ملامت ای غافل از من
افتد ازاین ها هم گاه گاهی
وقتی بدانی کاین برقِ سوزان
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰۰
آخر نگاهی بر حال ما کن
درد دلم را روزی دوا کن
از دست هجران من در بلایم
یارب، به فضلت آن را دوا کن
گفتی «به وصلت روزی نوازم »
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴
غافل چرایی؟ جانا، ز دردم
رحمت کن آخر بر روی زردم
خونم بریزی هر روز، چون من
داد از تو خواهم، گویی چه کردم؟
در دام حسنت جز دم ندیدم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱
گر می کشندم ور می کشندم
گردن نهادم چون پای بندم
گفتم ز قیدش یابم رهائی
لیکن چو آهو سر در کمندم
سرو بلندم وقتی درآید
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰
چون نیست ما را با او وصالی
کاجی بکویش بودی مجالی
زین به چه باید ما را که آید
از خاک کویش باد شمالی
همچون هلالی گشتم چو دیدم
[...]