چندان بنالم هر صبحگاهی
کز هر وجودی برخیزد آهی
چند از ملامت ای غافل از من
افتد ازاین ها هم گاه گاهی
وقتی بدانی کاین برقِ سوزان
در جانت افتد چون در گیاهی
با ماه رویی گر عشق بازم
عاشق توان شد بر حسنِ ماهی
هندویِ او را شد چین مسلّم
کی بود چندین حّدِ سیاهی
با روی نیکو محبوبِ نیکو
افتاده یوسف در قعر چاهی
من ز آستانت رفتن نیارم
هر کس به جایی دارد پناهی
بر در بمیرم ترکت نگیرم
باشد که باشد پیشِ تو راهی
هر خیلِ حسنت در غارتِ دل
بر می نشاند هر دم سپاهی
بر قتلِ من گر محضر ببندی
هر عضو از من باشد گواهی
از حق نزاری خواهد به زاری
یاری موافق نه مال و جاهی
دنیا و حالش قدری ندارد
بگذشت خواهی بی اشتباهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.