گنجور

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۹ - و برای او همچنین

 

دید چون قاسم عروس از دوریش انکار دارد

گفت حق داری جدایی محنت بسیار دارد

چاره در صبر است هر چندت که غم ناچار دارد

عاشقی کو بزم دل را خالی از اغیار دارد

با غم دلداربودن لذت دیدار دارد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۰ - و برای او رحمه الله علیه

 

اگر دستت رسد با همنشینی

دو روزی خلوتی را برگزینی

گل راحت به کام دل بچینی

خوشا مستی و عشق نازنینی

نه کیشی و نه آئین و نه دینی

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۱ - و برای او همچنین

 

ساقی بیا که دلبرم امروز در بر است

می دهد که عشرت دو جهانم میسر است

شام غمم به صبح سعادت برابر است

بر دستم آن شبی که سر زلف دلبر است

حقا که از هزار شب قدر بهتر است

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۲ - و برای او همچنین

 

یا رب نظری کن به من و چشم پر آبم

کز بیم مکافات تو اندر تب و تابم

اما کرمت برده ز دل خوف عذابم

چندان بسر کوی خرابات خرابم

کاسوده ز اندیشه فردای حسابم

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۳ - همچنین

 

به سر کوی تو با حال تباه آمده‌ایم

ز پی دعوی عشق تو گواه آمده‌ایم

همچو سیاره به دنباله ماه آمده‌ایم

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم

از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۴ - و برای او علیه الرحمه

 

‌ای دل وفا و عهد به دور زمان کجاست

آن را که داده مرگ برات امان کجاست

یاران و دوستان نو پیر و جوان کجاست

جمشید کو سکندر گیتی سنان کجاست

آن حشمت و جلال ملوک کیان کجاست

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۵ - همچنین

 

ای غمگین تو را با شادی دوران چکار

صید شمشیر اجل را با لب خندان چکار

مشت خاکی را به کبر و کنینه و طغیان چکار

واله و آشفته را کفر و با ایمان چکار

مردم دیوانه را با شحنه و سلطان چکار

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۶ - و برای او همچنین

 

روزی که پا به علم پر غم گذاشتیم

امید بر ذخیره در هم گماشتیم

آخر هر آنچه گشت فراهم گذاشتیم

رفتیم و هر چه بود به عالم گذاشتیم

دنیا و محنتش همه با هم گذشتیم

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۷ - و برای او

 

ای که نموده ترک سر بهره کلاه سروری

می‌ترسد به سروری هیچ سری به سر سری

بیهده هیچکس نشد شحنه شهر مهتری

با ملک ار ترا بسر هست هوای همسری

ترک نماز جان و دل شیوه نفس پروری

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۲ - فی‌الموعظه

 

داد دوشینه مرا هاتف غیبی آواز

کای به زندان تن و طالب خلوتگه راز

چه قصیر است تو را همت و آمال دراز

تا بود بسته در مرگ و در رحمت باز

حیرتم کز چه بسیج ره عقبی نکنی

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۳ - و برای او فی النصیحه

 

دلم ز خلق جهان و جهان ملال گرفت

شبی بستر خوابم چنین خیال گرفت

که مهر عمر دگر روی در زوال گرفت

گرفتم آنکه کنون مرغ روح بال گرفت

به قبر رفتم و منکر ز من سئوال گرفت

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۴ - و برای او فی النصیحه

 

گوش کن ای مست غفلت تا که هشیارت کنم

تا به کی در خواب خواهی ماند بیدارت کنم

شربتی از داروی اسرار در کارت کنم

تا علاج خستگی از طبع بیمارت کنم

پیشتر از آنکه صید چنگل دوران شوی

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۵ - و برای او همچنین

 

ز دولت نخل امید کسی گر بارور گردد

بباید با ضعیفانش محبت بیشتر گردد

به آب تلخ سازد چون صدف کانِ گهر گردد

ترا گر کشتی تن خواهی از غم بی‌خطر گردد

مده آزار دلریشان که بینم دردسر گردد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۶ - و برای او همچنین

 

نه تنها سیرم از مالم که عالم هم نمی‌خواهم

پی راحت می عشرت ز جام جم نمی‌خواهم

تن شاداب لب خندان دل خرم نمی‌خواهم

شب هجران به غیر از بی‌کسی همدم نمی‌خواهم

کسی را همنشین خویشتن یک دم نمی‌خواهم

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۷ - و برای او

 

دوش با جسمی پر از اندوه جانی پر ملال

برگزیدم خلوت دل چون برون از قیل و قال

ناگهان شد مرغ روحم همره کبک خیال

سوی معراج تفکر هر دو بگشودند بال

وه چه معراجی که در یک پله‌اش بس ماه و سال

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۸ - موعظه

 

از قضا روزی مرا شد سوی قبرستان گذار

دیدم اندر خواب حسرت خفتگان بی‌شمار

گلشنی اما ز تاراج فنا اندر خزان

گلستانی خوش ولی پژمرده‌ اندر نوبهار

هر طرف زیبارخی شمشاد قد عناب لب

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۹ - و برای او علیه الرحمه

 

دردا که شده فتنه و آشوب جهانگیر

دین‌ می‌رود از دست چو از بحر کمان تیر

گشته عقلا جمله چو دیوانه به زنجیر

سُخریه جُهّال شکسته کمر پیر

روبَه زده خرگاه در آرامگه شیر

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۲ - همچنین

 

خوش آن دل که دایم بلا می‌پسندد

می از ساغر ابتلا می‌پسندد

بلا با ولا چون قرین شد خدا هم

بلا را به اهل ولا می‌پسندد

مکش روی در هم ز وضع گدایان

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۳ - نوحه دیگر

 

آه که صد پاره جگر شد حسن

داد ز زن، داد ز بیداد زن

زهر معاویه کافر ز سر

کرد جهان را همه بیت‌الحزن

شیر خدا پادشه لوکشف

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب نوحه‌های سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱ - کتاب نوحه های سینه زنی

 

رفتی و بردی ز دل تاب و توانم علی

داغ فراق تو زد شعله به جانم علی

تازه جوانم علی سرو روانم علی

بعد تو امید من قطع شد از زندگی

داد فراقت به باد نام و نشانم علی

[...]

صامت بروجردی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode