گوش کن ای مست غفلت تا که هشیارت کنم
تا به کی در خواب خواهی ماند بیدارت کنم
شربتی از داروی اسرار در کارت کنم
تا علاج خستگی از طبع بیمارت کنم
پیشتر از آنکه صید چنگل دوران شوی
همرهِ ضحاکِ نَفْس اندر چَهِ زندان شوی
اولا کبر و تکبر را ز دامن پاک کن
پس به فرق شهوت و عجب و تمنا خاک کن
جامه منت به تیغ بینیازی چاک کن
روح قدسی شو چو عیسی جای در افلاک کن
پیش از آن کاندر سرِ دارِ ملامت جا کنی
طعنه مخلوق را بر گوش جان اصغا کنی
ای برادر از جهان و اهل او بیگانه باش
گنج هستی را اگر خواهی برو دیوانه باش
شمع وحدت را چه میجویی برو پروانه باش
نی که بر هر طَرْفِ دامن چنگزن چون شانه باش
زانکه اندر مردم دنیا وفایی نیست نیست
آشنایی را رها کن آشنایی نیست نیست
گوهر مقصود از دریا بجو نز پارگین
اغنیا را بین چو قارون غرق در زیر زمین
چوب از تقوی و انبان از توکل برگزین
نی به مانند گدایان بر در درها نشین
جان من هر کس که گول نفس شیطان خورد خورد
هر که هم گوی سعادت را ز میدان برد برد
راحت ار خواهی قرین صحبت نادان مشو
عزت ار جویی رهین منت دونان مشو
رحمت ار خواهی دخیل کثرت عصیان مشو
زین سه فعل اول حذر کن عاقبت گریان مشو
چون نمیترسی ز خود بین نی ز کس تقصیر را
چارهٔ خود کن رها کن دامن تقدیر را
پیشتر از ما هم آخر روزگاری بوده است
سال و ماه و هفته و لیل و نهاری بوده است
مفلس و بیقدر و شهریاری بوده است
بستر خاکی و تخت زرنگاری بوده است
ای برادر افسر دارا و جام جم چه شد
جیش سلم و تور کو آن بهمن و رستم چه شد
زیر این کاس مقرنس هیچ دل خرم نشد
هیچ وقت این خاک سیر از زاده آدم نشد
هیچ کس را عاقبت جا جز به خاک غم نشد
ذرهای از نور ماه و پرتو خور کم نشد
آنکه گردد مبتلای دوزخ حرمان تویی
بینصیب از هر دو عالم صاحب خسران تویی
تا کی از نقد غنیمت سرفرازی میکنی
فخر بر خلق جهان از بینیازی میکنی
بر گدایانِ درِ خود ترکتازی میکنی
خاک عالم بر سر تو خاکبازی میکنی
این همه عمر طویلت را هلاکی بیش نیست
این همه سیم وزرت را مشت خاکی بیش نیست
گر به حکمت ور به عرفان میشدی تدبیر مرگ
کی شدی فرفوریوس آونگ در زنجیر مرگ
یا ز سقراط و فلاطون میشدی تاخیر مرگ
تا ابد لقمان نبودی طعمه شمشیر مرگ
ای برادر درد روز مرگ را نَبْوَد علاج
شربت و پاشویه و منضج ندارد احتیاج
پس بیا و تخم نیکی در درون دل بکار
آنچنان تخمی که گردد سبز در فصل بهار
جیفه دنیا همان با اهل دنیا واگذار
دولت جاوید و فصل سرمدی کن اختیار
سر بر آر از بستر غفلت که کار از دست رفت
وقت را فرصت شمر هان روزگار از دست رفت
تخم نیکی چیست اول بیسر و سامان شدن
دوم از رخت فضیحت پا و سر عریان شدن
سوم از آزار مردم ایمن و ترسان شدن
چارم از خوف عمل هر نیمشب گریان شدن
چار رکن دین خود زین چار بند آباد کن
خویش را از طاعت حرص و هوی آزاد کن
این شنیدهستم که روز حشر با آن التهاب
شخص عاصی در حضور آید چو از بهر حساب
نامه اعمال خود بیند چو خالی از ثواب
لال گردد در حضور کردگار اندر جواب
اشک خجلت را روان از دیده بر دامان کند
پشت بر فردوس اعلی روی در نیران کند
آن زمان آید ندا از مصدر عز و جلال
میروی اندر کجا ای بنده با رنج و ملال
عرض میخواهد کرد عاصی در حضور لایزال
چون مرا در حضرت تو نیست تاب انفعال
عاصیم لایق به آتش سوی نیران میروم
نی بجز از انفعال جرم و عصبان میروم
با یک اقرار زبانی از چنان هول شدید
قفل نومیدی او را لطف حق گردد کلید
مژده رحمت رساند از خدا بر وی نوید
آری آری ناامیدی را بُوَد در وی امید
ای خوش آن دم (صامتا) کز لطف اخلاق مبین
بشنویم آواز «طبتم فادخلوها خالدین»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعر به اهمیت بیداری و توجه به واقعیات زندگی اشاره دارد. او از شخص غافل میخواهد که از خواب غفلت بیدار شود و به جای غرق شدن در امیال دنیوی، به جستجوی حقیقت و خویشتن بپردازد. شاعر به انسان توصیه میکند که از کبر و غرور دوری کند و خود را از دنیا و متعلقات آن بیگانه سازد.
او به گنج واقعی وجود انسان اشاره میکند که باید در درون خود جستجو کند و به عدم وفای دنیا و انسانها اشاره میکند. همچنین، او به خطرات نفس اماره هشدار میدهد و اهمیت توبه و نیکی را یادآوری میکند.
شاعر در نهایت به سرنوشت انسانها و ناامیدی از دنیا اشاره میکند و دعوت به انجام اعمال نیکو میکند، بهگونهای که در روز قیامت از خود راضی و در حضور خداوند با سر افراز باشند. او میگوید که غفلت از حقیقت زندگی، انسان را به ورطه انزوا و عذاب میکشاند.
هوش مصنوعی: به هوش باش ای کسی که در غفلت به سر میبری، من میخواهم تو را بیدار کنم. چقدر میخواهی در خواب بمانی؟ من به دنبال این هستم که تو را آگاه کنم.
هوش مصنوعی: به تو دارویی میدهم که رازهای پنهان را در خود دارد تا بتوانم خستگی و ناتوانی تو را درمان کنم.
هوش مصنوعی: قبل از این که به دام زمان بیفتی و گرفتار خواهی شد، همراز و همداستان نفست در چنگال اسارت خواهی بود.
هوش مصنوعی: نخست مغروری و خودپسندی را از خود دور کن؛ سپس آرزوها و خواهشهای نفسانیات را به فراموشی بسپار.
هوش مصنوعی: لباس فقر و نیاز را پاره کن و به مقام بلند روحی مانند عیسی برس و از عالم مادی جدا شو.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه در معرض ملامت و سرزنش قرار بگیری، باید به خوبی به حرفهای دیگران گوش فرا دهی و آنها را جدی بگیری.
هوش مصنوعی: ای برادر، از دنیا و کسانی که در آن هستند فاصله بگیر. اگر حقیقت گنج واقعی زندگی را میخواهی، باید به طور کامل و با شجاعت به دنبال آن بروی.
هوش مصنوعی: به دنبال روشنایی وحدت نباش، بلکه به جای آن تلاش کن که مانند پروانهای مشتاق و شیفته باشی. هرجا که بروی، مانند چنگی روی دامن، به زیبایی و عشق بچسب و ما را متصل کن.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه در میان مردم دنیا وفای واقعی وجود ندارد، ارتباط و آشنایی با دیگران را کنار بگذار زیرا در اینجا آشنایی حقیقی معنی ندارد.
گوهر مقصود را در دریا جست و جو کن نه در گنداب
هوش مصنوعی: به جای اینکه مانند گداها در جلوی در خانهها بنشینی و از دیگران کمک بخواهی، با ایمان و اعتماد به خداوند، راهی را انتخاب کن که با تقوا و اتکای به نفس باشد.
هوش مصنوعی: ای دل، هر کسی که به فریب نفس شیطانی گرفتار شود، جانش را از دست میدهد. و هر کس که در میدان زندگی، موفق به برداشتن گوی سعادت نشود، بازنده خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی آرامش داشته باشی، با افراد نادان رفت و آمد نکن. و اگر به دنبال احترام هستی، در دام افراد پست نیفت.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال رحمت هستی، از گناهان و معصیتها دوری کن و از سه کار بد بپرهیز. در انتها، به جزای کارهای بد خود غم و اندوه نداشته باش.
هوش مصنوعی: اگر از خودت و دیگران نمیترسی، پس به فکر حل مشکلات خودت باش و از سرنوشت خودت دست بردار.
هوش مصنوعی: قبل از ما نیز زمانهایی وجود داشته که شامل سالها، ماهها، هفتهها و شبها و روزها بوده است.
هوش مصنوعی: فقر و ناتوانی به معنای از دست رفتن اعتبار و قدرت است، و در واقع، او بر روی خاکی خوابیده است، در حالی که تخت سلطنتش از طلا بوده است.
هوش مصنوعی: ای برادر، آن قدرت و ثروت را که داشتی و همچنین آن جام جم که نماد دانش و حکمت است، چه شد؟ و آن قهرمانان بزرگی مانند سلم و تور و همچنین بهمن و رستم، کجا هستند؟
هوش مصنوعی: هیچ دلی در زیر این کاسهی مقرنس خوشحال نشده است و این خاک هیچگاه از نسل آدمیان سیراب نشده است.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته است از سرنوشت حتمی مرگ فرار کند و همه در نهایت به خاک سپرده میشوند، اما نور ماه و تابش خورشید همواره ادامه دارد و هیچگاه کم نمیشود.
هوش مصنوعی: کسی که به عذاب دوزخ گرفتار شود، در واقع تو هستی که از هر دو دنیا بیبهرهای و در حقیقت زیانکار هستی.
هوش مصنوعی: تا کی از امتیازاتی که داری به خود میبالیدی و دیگران را به خودت وابسته میکنی؟ این طور نیست که از استقلال و بینیازیات به دیگران افتخار کنی.
هوش مصنوعی: تو به گداها و نیازمندان در درگاه خود بیاعتنایی میکنی و به بازی با خاک و دنیا مشغول هستی.
هوش مصنوعی: تمام عمر طولانی تو بیشتر از آن چیزی نیست که به هلاکت میانجامد و تمام ثروت و زروقت هم در نهایت فقط به یک مشت خاک تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: اگر به دانش و معرفت میرسیدی، هرگز از مرگ نمیترسیدی؛ چرا که مانند فرفوریوس، که با زنجیر مرگ در حال نوسان است، نمیتوانی به بند مرگ گرفتار شوی.
هوش مصنوعی: اگر مثل سقراط یا افلاطون بودی، مرگ برایت به تأخیر میافتاد و مانند لقمان به راحتی در دام مرگ نمیافتادی.
هوش مصنوعی: برادر، در روز مرگ هیچ دارویی نمیتواند درد آن را درمان کند و نه نیازی به شربت و داروهای عمومی است.
هوش مصنوعی: بیا و در دل خود بذری از نیکی بکار، بذری که در فصل بهار رشد کند و سبز شود.
هوش مصنوعی: دنیا و زیباییهای آن را به اهل آن بسپار، زیرا که زندگی ابدی و خوشبختی واقعی را خودت انتخاب کن.
هوش مصنوعی: از خواب غفلت بیدار شو، چون زمان به سرعت میگذرد و ممکن است فرصتها را از دست بدهی. بدان که دوران زندگی از دست رفته است.
هوش مصنوعی: تخم نیکی ابتدا باعث ایجاد بینظمی و آشفتگی میشود و سپس میتواند موجب افتضاح و رسوایی در زندگی شخصی فرد گردد.
هوش مصنوعی: سوم به معنای نجات از آزار مردم و حس آرامش و امنیت است، و چهارم ترس از اعمال خود که باعث میشود هر شب نیمهشب به گریه بیفتیم.
هوش مصنوعی: چهار رکن دین خود را بر پایه چهار چیز استوار کن و خود را از بندهای طمع و هوس رهایی بخش.
هوش مصنوعی: شنیدهام که در روز قیامت، شخص گناهکار با حالتی آشفته و نگران به محضر حق میآید تا به حساب اعمالش رسیدگی شود.
هوش مصنوعی: انسان وقتی نامه اعمالش را میبیند که خالی از ثواب است، در برابر خداوند دچار سکوت و حیرت میشود و نمیداند چگونه پاسخ دهد.
هوش مصنوعی: اشکهای شرم، با لرزش از چشمان میریزد و بر دامن میریزد، پشت به بهشت برین میکند و روی به دنیای فانی مینهد.
هوش مصنوعی: در آن زمان ندا به تو خواهد رسید از مقام عظمت و grandeur. تو ای بنده، به کجا میروی در حالی که با رنج و اندوه سر میکشی؟
هوش مصنوعی: عاصی (انسان خطاکار) میخواهد در حضور خداوند بزرگ خود را معرفی کند و میفهمد که در برابر عظمت و قدرت او، تاب و توانی برای ناتوانی و سکوت ندارد.
هوش مصنوعی: من با نافرمانی و گناه، شایسته آتش عذاب هستم و به سوی آن میروم. هیچ چیز جز تأثیر منفی که از گناهانم حاصل شده، مرا به این سمت نمیکشاند و من در حال عذاب و ناراحتی هستم.
هوش مصنوعی: با ابراز یک اعتراف، آن ترس و اضطراب بزرگ که او را در چنگال ناامیدی نگه داشته بود، با لطف الهی به راحتی باز میشود و راه را برای امید و نجات باز میکند.
هوش مصنوعی: خدا به او خبر خوشی از رحمتش داده است. بنابراین، ناامیدی در او جایی ندارد و همیشه باید امیدوار باشد.
هوش مصنوعی: در آن لحظهای که با لطف و زیبایی اخلاقی، بشنویم که با صدای دلنشین میگویند: «شما خوش و خرم باشید و به بهشت وارد شوید و در آنجا جاودانه بمانید».
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.