گنجور

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

هر شکاری شود از چنگل شهباز گرفت

جز دو چشمت که دل از وی نتوان باز گرفت

ز شبیخون سر زلف به هم نازده چشم

سر راهم سپه غمزه غماز گرفت

مشکن ای دوست دلم را که دگر ناید باز

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

لوحش الله صنما این چه دهان است و لب است

خوشه‌چینان به هم آیید که وقت رطب است

نه در اندیشه فردا و نه در حسرت دوش

الله الله شب وصل تو چه فرخنده شب است

در قیامت می کوثر ز تو باد ایزآمد

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

گر باده کشانرا طرب از باده ناب است

روی تو بصد بار مرا به ز شراب است

دل رفت مرا خرقه و سجاده و تسبیح

در دجله بریزید که بغداد خراب است

هین دفتر دانائی من پاک بشوئید

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

زلف سرکش بین که پروای پریشانیش نیست

میدهد دلها بباد و چین به پیشانیش نیست

گشت زارم ای مسلمانان بفریادم رسید

چشم کافر دل که بوئی از مسلمانیش نیست

عقل رفت ار صبر بر غارت رود نبود شگفت

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

لب عذرا که دل وامق از آن خونین است

نوعروسیست که خون جگرش کابین است

نه گزیراست که غم کام من از زهر گشود

طعم پیمانه اگر تلخ و گر شیرین است

چشمت ار خنجر مستانه کشد شیوه اوست

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

چند برد زاهد انتظار قیامت

گو ز قیامت گذشت جلوه قامت

دل زقیامت براستی نتوان کند

گو بسر ما رود هزار قیامت

بست نگاه تو چشم عارف و عامی

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

هوسم کشد نگارا ز حلاوت عتیبت

که به ذوق دل ببوسم ز دهان دلفریبت

من اگر گنه ندارم تو بهانه گیر بر من

صنما که انس دارم به عتاب بی حسیبت

دل ساده لوح ما را به کمند مو چه حاجت

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

مگر قدم به ره عشق هشتن آسان است

سر سران جهان ریگ این بیابان است

تمتعی که بود تشنه زار آب فرات

مرا ز خنجر قاتل هزار چندان است

در بهشت گشودند یا کلاله تو

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

همه را چشم عنایت زتو شیرین پسر است

من تعنت نکنم هرچه تو باری شکر است

دی برویم نظری کرد و دوایم فرمود

می ندانست که بیماری من از نظر است

گل بصد ناز شکفته است تو در خواب هنوز

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

آن نه زلفیست که پیچیده بدور ذقن است

چنبر لاله و نسرین و گل و یاسمن است

آن نه چشمست و نه ابرو و نه مژگان دراز

آفت جان و بلای سر و آزار تن است

بسر زلف تو سوگند که پیمان تو من

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

نوش لب یار نیم خند است

دوشان دلان بهار قند است

عاشق چکند که دل نبازد

کان کودک شوخ دلپسند است

بی خود زقفای تو نپویم

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

ما را بدر میکده دادند اقامت

ای زهد ریائی بروی رو به سلامت

با نرگس جادو بدر صومعه بگذر

تا پیر خرابات نه لافد ز کرامت

از کشمکش زلف درازت چه سرایم

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

بهای قند چه داند که در جهان چند است

کسی که همدم آن پسته شکر خند است

بیا که جای تو خالی است در حوالی چشم

اگر بگریه من خاطر تو خورسند است

زمن بدلبر پرخاشجو که گوید باز

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

ز غمت خون دلی نیست که در جامم نیست

دور غم شاد اگر دور فلک رامم نیست

در فراق لب شیرین تو ای چشمهٔ نوش

به لبت تلخی زهری نه که در کامم نیست

بی‌تو شامی اگر ای وصل به صبح آوردم

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

خبر ما که برد باز بدان لعبت مست

کاندران حقه که سرّیکه نهفتیم شکست

که بمژگان سپرد غمزه و گهگاه بزلف

سر سربسته ما بین که رود دست بدست

قاتلم زحمت یک تیرنگه بیش نداد

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

کدام آیت رحمت که در جبین تو نیست

کدام لطف و ملاحت که در عجین تو نیست

از ایندرخت رطب در بروی خلق مبند

که کس شهر نه بینم که خوشه چین تو نیست

نه من شهد لبت چونمگس حریصم و بس

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

صنما زخم دل از چاره اغیار گذشت

زلف بگشا که دگر کار دل از کار گذشت

ایصبا با مه ما گوی که بیمار غمت

بی تو بیزار شد از زندگی زار گذشت

در دلم بود که اظهار کنم حالت عشق

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

جانا حیوه من زلب می پرست تست

بندم بپا مبند که جانم بدست تست

سوگند بر لب تو که در خطه خطا

گر فته فتد همه از چشم مست تست

ایشوخ دلنشین تو ندانم چه فتنه

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

آنرا که بپای تو سهی سرو سری نیست

پیداست کش از عالم بالا خبری نیست

شور لب شیرین تو در مشرب زاهد

جستیم از اینواقعه دروی اثری نیست

هر بقعه نه طور است و شجر نخله موسی

[...]

نیر تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

جنبش کبک بزیبائی رفتار تو نیست

پر طاوس بحسن خط رخسار تو نیست

شکری نیست که در خنده شیرین توئی

نمکی نیست که در لهجه گفتار تو نیست

همه افسوس بدلدادن من دارد و من

[...]

نیر تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۴
۸
sunny dark_mode