مگر قدم به ره عشق هشتن آسان است
سر سران جهان ریگ این بیابان است
تمتعی که بود تشنه زار آب فرات
مرا ز خنجر قاتل هزار چندان است
در بهشت گشودند یا کلاله تو
که هر طرف نگری سربهسر گلستان است
طبیب درد مرا تازه کن ز قوت عشق
گرت به ضعف دل خسته میل درمان است
هزار بار گرم بشکنی قنینه دل
من آنکه با تو نخواهم شکست پیمان است
صبا به طرهٔ جانان ز من نهفته بگو
تو جمع باش که احوال دل پریشان است
به حسرت تو به پایان رسید عمر دراز
هنوز بادیه هجر را نه پایان است
حدیث سایه ابر است و خوب روز هجیر
تمتعی که مرا از وصال جانان است
مرا که دیده به زلف و رخ تو نیست چه سود
که کوه و دشت سراسر گل است و ریحان است
خیال چشم تو گر مستی آورد چه عجب
که هرچه سحر بگویند از او در امکان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر دشواریهای راه عشق و آرزوی وصال محبوب است. شاعر به زیبایی و سختیهای عشق اشاره میکند و از درد و حسرت خود میگوید. او احساس میکند که زندگیاش به پایان رسیده، اما هنوز در دوراهی هجر و وصال به سر میبرد. شاعر خواهان تجدید عشق و حسرت برای دیدن محبوب است و به زیباییهای طبیعی اشاره میکند که در غیاب معشوق بیمعناست. در نهایت، او به نقش خیال محبوب در حال و هوای خود اشاره میکند و میگوید که عشق، چنان روحی در او ایجاد کرده که هر زیبایی دیگری در زندگی بیاهمیت جلوه میکند.
هوش مصنوعی: آیا راه عشق آسان است؟ سران دنیا نیز در این بیابان همچون ریگ در حال سرگردانی هستند.
هوش مصنوعی: تمام لذتهای تو مثل تشنهای است که به آب فرات مینگرد، در حالی که زخم خنجر قاتل هزاران درد و رنج را بر دوش دارد.
هوش مصنوعی: در بهشت را باز کردند و با کلاهی که بر سرت هست، هر طرف که نگاه میکنی، همه جا سرشار از گل و گلستان است.
هوش مصنوعی: ای طبیب، دردهای مرا با قدرت عشق تازه کن، اگر دل خستهام به درمان میل دارد.
هوش مصنوعی: دل من به اندازهای به تو علاقمند است که حتی اگر بارها هم به خاطر تو آسیب ببینم، هرگز حاضر نیستم ارتباط و پیمانم را با تو بشکنم.
هوش مصنوعی: ای نسیم، به معشوق من بگو که نزد او باش و بگو دل من در حال آشفتهای است.
هوش مصنوعی: عمر طولانی من به خاطر حسرت تو به پایان رسیده، اما هنوز مسیر دوری که به خاطر جداییام طی کردهام به پایان نرسیده است.
هوش مصنوعی: سایه ابر به داستانی اشاره دارد و این روزهای خوشی که من از وصل معشوق بهرهمند میشوم.
هوش مصنوعی: برای من که چشم به زلف و چهره تو ندارد، چه فایدهای دارد که کوه و دشت پر از گل و گیاه معطر است؟
هوش مصنوعی: اگر تصویری از چشمان تو حالتی شگفتانگیز و مستی به وجود آورد، نباید تعجب کرد که هر نوع جادویی که بگویند، از قدرت تو سرچشمه میگیرد و در دنیای ممکنات واقعیت دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سدید ملک ملک عارض خراسان است
صفی دولت و مخدوم اهل دیوان است
پناه دین خدای و معین شرع رسول
عمر که همچو علیّ و صدیق و عثمان است
لقب سدید و صفی یافته است زانکه دلش
[...]
مدبری ملکی بر جهان جهانبان است
که هر چه گوئی از او صد هزار چندان است
احد صفت صمدی لم یلد و لم یولد
که پیک «و» نامه او جبرئیل و قرآن است
مقدری که خداوندی کرسی و عرش است
[...]
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
[...]
هزار سختی اگر بر من آید آسان است
که دوستی و ارادت هزار چندان است
سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
که خار دشت محبت گل است و ریحان است
اگر تو جور کنی جور نیست، تربیتست
[...]
وداع چون تو نگاری نه کار آسان است
هلاک عاشق مسکین فراق جانان است
نگر مفارقت جان ز تن چگونه بود
به جان دوست که هجران هزار چندان است
ز وصل خود نفسی پیش از آن که دور شوم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.