گنجور

 
نیر تبریزی

آن نه زلفی‌ست که پیچیده به دور ذقن است

چنبر لاله و نسرین و گل و یاسمن است

آن نه چشم است و نه ابرو و نه مژگان دراز

آفت جان و بلای سر و آزار تن است

به سر زلف تو سوگند که پیمان تو من

نشکنم گرچه سر زلف تو پیمان‌شکن است

دوش گفتا دهمت بوسه چو آید خط سبز

ای دریغا که سر وعده شب مرگ من است

به جز از عهد وفایی که ندارد به دوام

اندر این لب نتوان گفت که جای سخن است

یارب این قصه که با شاه بگوید که به شهر

هست شوخی که سراپا همه سحر است و فن است

فتنهٔ کاشغر آشوب ختا شور تتار

شوخ چین آفت کشمیر و بلای ختن است

گویی آن غبغب دلجوی به بالای سهی

کوی سیبی است که آویخته بر نارون است

دل ز زلفت به تغافل نشکیبد که غریب

رو به هر سو که کند باز دلش در وطن است

چه کنم گر نکنم چاک گریبان فراق

شب تنهایی‌ام آزادگی از پیرهن است

دل ز بدعهدی این تازه جوانان بگرفت

بعد از اینم هوس صحبت پیری کهن است

دامن از صحبت نیر مکش ای خسرو حسن

سبب شهرت شیرین به جهان کوهکن است

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
مجیرالدین بیلقانی

باد صبح است که مشاطه جعد چمن است

یا دم عیسی پیوند نسیم سمن است

نکهت نافه مشگ است نه نافه است نه مشگ

اثر آه جگر سوخته ای همچو من است

نفس سرد گرم رو از بهر چراست؟

[...]

سید حسن غزنوی

یارب این بوی خوش سنبل و گل با سمن است

یا نسیمی ز سر چار سوی یاسمن است

یا بخور کله تافته شمشاد است

با بخار رخ افروخته نسترن است

مگر این موسم خندیدن باغ ارم است

[...]

مولانا

دوش آمد بَرِ من آنکه شب افروز منست

آمدن باری اگر در دو جهان آمدنست

آنکه سرسبزی خاک‌ست و گهربخش فلک

چاشنی بخش وطن‌هاست اگر بی‌وطنست

در کف عقل نهد شمع که بِستان و بیا

[...]

ابن یمین

یا رب این نکهت جانپرور مشک ختن است

یا دم غالیه زلف دلارام من است

نفس روح فزا میدمد از طرف چمن

یا صبا لخلخه جنبان گل و یاسمن است

این چه باد است که برخاست بفراشی باغ

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
سلمان ساوجی

تا ز مشک ختنت، دایره بر نسترن است

سبزهٔ خط تو آرایش برگ سمن است

از دل مشک و سمن گرد برآورد، زرشک

گرد مشک تو که برگرد گل و نسترن است

زره جعد تو را حلقه مشکین گره است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه