کدام آیت رحمت که در جبین تو نیست
کدام لطف و ملاحت که در عجین تو نیست
از این درخت رطب در به روی خلق مبند
که کس به شهر نبینم که خوشه چین تو نیست
نه من به شهد لبت چون مگس حریصم و بس
که را که پای تعلق در انگبین تو نیست
تو به که در همه عالم قرین کس نشوی
که در جهان نکوئی کسی قرین تو نیست
نسب به یوسف مصری بری مگر به نژاد
که دل نمانده در این شهر کاو رهین تو نیست
شکست عهد تو و من خوشم بحمد الله
که روسیاهیم از زلف عنبرین تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات در وصف زیبایی و لطف معشوق و تأثیر آن بر دل عاشق سخن میگوید. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که هیچ رحمت و لطفی در او وجود ندارد که در زیباییهای او تجلی نکند. او به درختی تشبیه میکند که نباید میوههایش را از دیگران پنهان کند، چرا که هیچ کسی نمیتواند زیباییهای او را نادیده بگیرد. شاعر همچنین بیان میکند که وجودش به عشق معشوق گره خورده و هیچ کس در دنیا نمیتواند به او نزدیک شود. در نهایت، او از ترک عهد معشوق خوشحال است زیرا میداند که او هرگز به او تعلق نداشته است.
هوش مصنوعی: کدام نشان از رحمت و محبت در چهره تو دیده نمیشود؟ کدام زیبایی و دلربایی در وجود تو وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: از این درخت خرما میوهاش را به روی مردم نبند؛ زیرا کسی را در شهر نمیبینم که بتواند میوهچین تو باشد.
هوش مصنوعی: من به شیرینی لبهایت مانند مگسی حریص نیستم، چون هیچ وابستگیای به عسل تو ندارم.
هوش مصنوعی: تو هرگز نمیتوانی با کسی در دنیا برابر باشی، چون در این جهان هیچکس به خوبی تو نیست.
هوش مصنوعی: اگر نسبت به یوسف مصری داشته باشی، تنها از نظر نژاد است، زیرا در این شهر هیچ دلی برای تو نمانده که به تو وابسته باشد.
هوش مصنوعی: من از شکست و خیانت میان تو و خودم خوشحالم، چون به لطف خدا رسوا و بدنامی من به خاطر زلفهای خوشبو و زیبا تو نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.