گنجور

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱ - تتبع مخدومی

 

هست در دیر آفتی هر دم به قصد جان مرا

زنده بردن از سر کوی مغان نتوان مرا

خانه دل بود آبادان ز تقوی وه که ساخت

عشوه های ساقی و سیل قدح ویران مرا

پرده زهدم چه سان پوشد که از آشوب می

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲ - تتبع خواجه در طور سعدی

 

ز روی بستر شاهی به بین گهی ما را

به زیر پهلو خار و به زیر سر خارا

چو لب به عشوه گزی دست اگر نهم بر دل

بگو چه چاره کنم جان ناشکیبا را؟

حدیث وصل ترا بر زبان اگر نآرم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳ - اختراع

 

ز عشق هست به دل بار صد هزار مرا

هنوز شکر بود صدهزار بار مرا

گرم بود می گلگون ز ساقی گلرخ

به حور و کوثرت ای پارسا چه کار مرا؟

به بوسه ای که دهی و کشی منه منت

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴ - تتبع یار عزیز

 

ای ز آتش می در گل روی تو اثرها

در سینه ازان آتشم افتاده شررها

سنگ لب رودی ز قتیل تو رود خون

باشد ز تموج به کنار آمده سرها

در خلعت گلگون قد رعنای تو سرو است

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵ - در طور خواجه

 

در جام جم بریز شراب مغانه را

در وی نگر حقیقت این کار خانه را

ای پیر دیر اهل خرابات محرمند

زین راز نکته گوی و رها کن بهانه را

بی اعتدالی ار کنم از شور این حدیث

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶ - تتبع مولانا شاهی

 

شبنم که هوا ریخت به گل‌ها و سمن‌ها

شد آبله عارض اطفال چمن‌ها

گل‌های چمن گر نه شهیدان فراقند

چون لاله چرا غرقه به خونند کفن‌ها؟

در تاب اگر نیست ازان جعد دل‌آویز

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷ - جواب خود گوید

 

زهی به خار مژه صد هزار زار ترا

اسیر دو گل عارض دو صد هزار ترا

مباد جور خزان از بهار زیبایی

چنین که تازه شد گلشن عذار ترا

دلا ز ناله مکن دعوی شکیبایی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸ - مخترع

 

بعد عمری کافکند گردون به کوی او مرا

سیل اشک شادمانی هی برد زان کو مرا

گاه چشم آید گران در کفه عشقم ز غم

کوه فرهادش اگر یک سو نهی یک سو مرا

رو به راهت بس که سودم هردو خونین گشت و ریش

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹ - تتبع میر سهیلی

 

دل کز غمت آرام نباشد برم او را

تا چند بکویت برم و آورم او را

زاغی که کند گاه جنون میل نشستن

بر فرق بود طعمه ز زخم سرم او را

خواهم که گرانی برم از کوی تو گرچه

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰ - تتبع میر

 

وه که در وقت گلم زان گل رخسار جدا

گل جدا آتش من نیز کند خار جدا

از جدایی من و یار ابر ز تأثیر بهار

من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا

چه فراق است که جانان چو جدا گشت ز من

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱ - تتبع شیخ

 

هرگه از تب زرد یابم گلعذار خویش را

در خزان رو کرده بینم نو بهار خویش را

در عرق افتد چو جسم ناتوانش بنگرم

غرقه بحر بلا جان نزار خویش را

از حرارت چون شود نازک تنش در اضطراب

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲ - مخترع

 

ساقی مهوش ار دهد جام شراب ناب را

به که سپهر داردم ساغر آفتاب را

چند شوم به میکده بیخود و همدمان برند

مست کشان کشان سوی خانه من خراب را

ساقی گلعذار من گر ز رخت عرق چکد

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳ - تتبع خواجه

 

میکند وقت صبح نعره سحاب

که زمان صبوح را دریاب

از گلستان کشید مرغ صفیر

در شبستان نمود ناله رباب

زین فغانها ز هر طرف یک یک

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴ - مخترع

 

تو خوب و خلق تو خوب و تکلمت هم خوب

نبرده چون تو بخوبی کسی به عالم خوب

به حسن به ز پری آدمی گری برتر

نگشته مثل تو پیدا ز نسل آدم خوب

کشی بخوبی و جانبخشی از سخن که چو تو

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵ - تتبع شیخ

 

ای ز رویت ماه را صدگونه تاب

مه مگو باشد سخن در آفتاب

غیر در کویت عذابم می کند

هیچکس نشنیده در جنت عذاب

تا ندیدم خواب در چشمم ز اشک

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶ - تتبع میر

 

چشمه زندگی آمد دهن آن مه نخشب

بهر سیراب شدن سبزه خط رسته به آن لب

طفل مکتب شده پیر خرد اندر ره عشق

شوخ من جلوه کنان چونکه خرامد سوی مکتب

سر ما را چه ره آنکه بفتراک ببندی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷ - تتبع خواجه سلمان

 

در چمن گل را نظاره کردم از روی حبیب

تازه شد جانم کزو آمد به من بوی حبیب

گل به رویش اندکی مانند شد در رنگ و بوی

جا که بر فرقش دهم هست آن هم از روی حبیب

سیل اشکم گر ز جا بر بود خواهم شد هلاک

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸ - در طور خواجه

 

از می طلوع کرد چو در ساغر آفتاب

عکس تو آفتاب دگر شد در آفتاب

بین روی ساقی و می روشن که خلق را

سوزند نوع دیگر از این‌ها هر آفتاب

شب ز آفتاب روی تو و آفتاب می

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹ - در طور خواجه

 

بهر عمر جاودان شد هر که را چیزی سبب

خضر را آب حیات و رند را آب عنب

گفته‌ای یک تیره شب تا روز همدم باشمت

تیره‌تر از روز هجر ما نباشد هیچ شب

معنی مجموعه خوبی بخط و روی تست

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

دل چو آید از فروغ برق آن عارض به تاب

سوی خورشید آورد رو چون به سایه ز آفتاب

دل چو در گلشن فتاد از کوی او شد مضطرب

بر زمین خشک ز آنسان کوفتد ماهی ز آب

از خیال طره وی می طپم در بیخودی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۵
sunny dark_mode