گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

بهر عمر جاودان شد هر که را چیزی سبب

خضر را آب حیات و رند را آب عنب

گفته‌ای یک تیره شب تا روز همدم باشمت

تیره‌تر از روز هجر ما نباشد هیچ شب

معنی مجموعه خوبی بخط و روی تست

دفتری را خوب در یک صفحه کردی منتخب

در ملامت صد چو یوسف بنده ات شد ای حبیب

چون تویی کان نمک چون سازمت یوسف لقب!

باعث عیش است هر چ از درد دارد چاشنی

گریه روز وصال آرد بغمنا کان طرب

گرچه وصل دوست را کس از طلب کردن نیافت

لیک آن کو یافت بود از زمره اهل طلب

کی عجب باشد تعجب از خواص باده ام

آب کش خاصیت آتش برد باشد عجب

حالت مجنون کجا فهمند جز اهل جنون

زانکه قول خود بقانون خرد دارد عرب

رسم جور یار را فانی سبب از ما مپرس

نیست چون اهل فنا را رسم پرسیدن سبب

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode