گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

ای گشته یک امروز تو از محفل ما دور

از دوری تو رفته ز چشم و دل ما نور

رنجی نرسد بر تن و جان تو اگر چند

از دوری تو جان و تن ما شده رنجور

هرسو که کنی مجلس و هر جا که کنی بزم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

شوریست عجب در سر شوریده سران باز

یارب چه خبر میرسد از بیخبران باز

زد نوبتی چرخ مگر نوبت عشرت

بر درگه آن خسرو زرین کمران باز

بر دوش و سرم خرقه و دستار گران است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴

 

هر روز بدیدار تو آیم ز در دل

بینم برخ خوب تو نیک از نظر دل

تو در دل و دل در خم زلف تو نهان است

من گام زنان روز و شبان بر اثر دل

گاه از دل شوریده بپرسم خبر تو

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱

 

امشب بدر پیر مغان ولوله داریم

با مغبچگان از دف و نی غلغله داریم

می از چه حرام است و ریا از چه حلال است

از شیخ ریا کار یکی مسئله داریم

ما هر چه بگوئیم مثال است و تو طفلی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴

 

افتد که شبی از کف تو جام ستانیم

چون مست شویم از لب تو کام ستانیم

چون بوسه دهد لعل لب تو بلب جام

ما بوسه لعلت ز لب جام ستانیم

گویند که هرگز نشود بوسه به پیغام

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰

 

یک بوسه زلعل لب دلجوی تو خواهم

بوس دگر از نرگس جادوی تو خواهم

نی نی که بود راتبه من بشب و روز

صد بوسه که از زلف تو و روی تو خواهم

کارم عجب افتاده که در عشق تو ای شوخ

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

ما راز نهانیم که در قلب جهانیم

در قلب جهانیم که ما راز نهانیم

ما سر سویدای جهانیم که راز است

راز است که ما سر سویدی جهانیم

ما بخت جوانیم که در صحبت پیریم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹

 

روزی فتد آخر که من این دام ببرم

زین ننگ برون آیم و این نام بدرم

از صحن سرا پرم ناگه بلب بام

وز بام بناگاه سوی چرخ بپرم

شهری همه روباه و همه ماده بجز منک

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴

 

بگشای در خانه که نره گدائیم

گر تو نگشائی بشکستن بگشائیم

گر میندهیمان بگدائی و بزفتی

یکبوسه ز لعل تو بدزدی بربائیم

با ما بوفا کوش که ما اهل وفائیم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰

 

ما فاطمیان سید عالی نسبستیم

اصل شرف استیم و کمال حسب استیم

در دانش و بینش بهمه کار تنومند

فخر عجم استیم و کمال عرب استیم

تا آدم و حوا پدران را شرف از ماست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

رفتی و رخ خوب تو را سیر ندیدیم

از گلشن حسن تو گلی تازه نچیدیم

این لقمه بکام دگران بود، چرا ما

از حسرت او این همه انگشت مزیدیم

اغیار زلعل تو دو صد بوس ربودند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۵

 

یک نیمه دل را به جمال تو سپردیم

یک نیمه دل را بخیال تو سپردیم

کردیم همه عمر مسلم بدو قسمت

واندو بجمال و به خیال تو سپردیم

از دست فراق تو اگر جان بسلامت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

خیز ای بت شنگول و بده باده که مستیم

وان بزم مهیا کن و آماده که مستیم

امشب بده آن باده و فردا بسر کوی

بنگر همه را بی خبر افتاده که مستیم

زاندازه فزون تر مکن امشب که سزانیست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷

 

ای بار خدا ره بسوی خویش نمایم

راهی بدر خانه درویش نمایم

ای بارخدا راه پس و پیش ندانم

از لطف یکی راه پس و پیش نمایم

در حلقه تشویش درون سخت بماندم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰

 

ایکاش که چون موی ابر روی تو افتم

چون پیچ و شکن در خم گیسوی تو افتم

تو باده خوری، مست به پهلوی من افتی

من باده خورم، مست به پهلوی تو افتم

گاهی تو از اینسوی بدانسوی من افتی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵

 

تشویش بدو زشت و کم و بیش نداریم

المنته لله که تشویش نداریم

گر زاهد و درویش خورد انده دنیا

ما کار بدان زاهد و درویش نداریم

گفتی ز بد اندیش که بدگوئی ما کرد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

برخیز که گرد دل درویش برآئیم

در چاره اندوه و غم خویش برآئیم

اندیشه و تشویش ز جا برده دل ما

یکباره ز اندیشه و تشویش بر آئیم

باشیم گرفتار کم و بیش جهان چند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

ترکانه سحر تاخته آمد بسر من

شمشیر جفا آخته آمد بسرمن

با چهره افروخته آمد ببر من

با قامت افراخته آمد بسر من

یکباره بزد رخت حریفان و بدر برد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

وقت سحر آمد اهل ترتیب سحر کن

آرایش این بزم بآئین دگر کن

یک نیمه بخوابند و دگر نیمه بمستی

یاران قدح کش همه را باز خبر کن

آن تاج مکلل بگهر، باز بسر نه

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

ای دشمن جان من و ای خیره تن من

ایمایه اندیشه و رنج و محن من

ای یار دل آزار نه ای دشمن خونخوار

کاینسان شده دشوار ز تو زیستن من

ای خصم دل و دینم و همواره بکینم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode