رفتی و رخ خوب تو را سیر ندیدیم
از گلشن حسن تو گلی تازه نچیدیم
این لقمه بکام دگران بود، چرا ما
از حسرت او این همه انگشت مزیدیم
اغیار زلعل تو دو صد بوس ربودند
ما خود لب خود را بصد افسوس گزیدیم
مرغان همگی آمده در دام فتادند
سنگی بپر ما زدی از بام پریدیم
گویا همه افسانه و افسون زسخن بود
هر وعده که از لعل لب دوست شنیدیم
تا شیر نخواهی تو ز پستان چنین زال
مادر عوضش خون ز دل خویش مکیدیم
غیر از طمع خام نشد پخته در این دیگ
هر چیز در او زاتش سودا بپزیدیم
نه شوق بسر آمد و نه راه بپایان
هر چند حبیبا به ره دوست دویدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از بیخبری و غم جدایی از معشوق و زیبایی او سخن میگوید. او به حسرت و ناکامی خود در دریافت محبت و جمال محبوب اشاره میکند و میگوید که دیگران از محبت او بهرهمند شدهاند، در حالی که او و دوستانش فقط در حسرت ماندهاند. شاعر به ناکامیهای خود در عشق و بازیهای دل اشاره میکند و به طور کلی غم و درد دل را به تصویر میکشد. در انتها، او به تلاش و جستجوی بیپایان در عشق اشاره میکند که هیچگاه به مقصد نرسیده است.
هوش مصنوعی: تو رفتی و ما هرگز نتوانستیم زیبایی چهرهات را به خوبی ببینیم، همچنین از باغ زیباییها هیچ گلی تازهای را نچیدیم.
هوش مصنوعی: این لقمه به دیگران رسیده است، چرا ما به خاطر حسرت آن، اینقدر افسوس میخوریم؟
هوش مصنوعی: دیگران از لبهای تو دو صد بوسه گرفتند، اما ما با حسرت لب خود را گزیدیم.
هوش مصنوعی: پرندگان همگی در دام گرفتار شدند، تو سنگی را به سمت ما پرتاب کردی و ما از بام پریدیم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تمام وعدهها و قولهایی که از لبهای شیرین دوست شنیدیم، تنها داستان و جادو بودند.
هوش مصنوعی: وقتی که تو شیر نخواهی و از پستان مادر نخواهی مکید، به جای آن ما از دل خود خون کشیدیم و به تو nourished کردیم.
هوش مصنوعی: به جز امیدهای بیپایه، هیچ چیز در این دیگ پخته نشده است و هر چیزی که در آن وجود دارد، در آتش اشتیاق ما به خوبی پخته شده است.
هوش مصنوعی: نه اینکه اشتیاق ما به پایان رسیده باشد و نه اینکه راه به پایان برسد. هرچند که با تمام وجود برای رسیدن به دوست تلاش کردیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم
صد گونه شراب از کف اقبال چشیدیم
آن جای که ابرار نشستند نشستیم
وان راه که احرار گزیدند گزیدیم
گوش خود و گوش همه آراسته کردیم
[...]
ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم
بس . . . ن غلامان نکو روی دریدیم
شلوار عروسان زره زلف گشادیم
بر گنبد ترکان پریچهره خزیدیم
بس گنده مغلوک کهن را یله کردیم
[...]
سر جمله بدانید که در عالم پاداش
آنها که درین راه بدادیم بدیدیم
ما را همه مقصود ببخشایش حق بود
المنّة للَّه که بمقصود رسیدیم.
دردا که درین بادیه بسیار دویدیم
در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم
بسیار درین بادیه شوریده برفتیم
بسیار درین واقعه مردانه چخیدیم
گه نعرهزنان معتکف صومعه بودیم
[...]
خیزید مخسپید که نزدیک رسیدیم
آواز خروس و سگ آن کوی شنیدیم
والله که نشانهای قَرویِ دهِ یارست
آن نرگس و نسرین و قرنفل که چریدیم
از ذوق چراگاه و ز اشتاب چریدن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.