بگشای در خانه که نره گدائیم
گر تو نگشائی بشکستن بگشائیم
گر میندهیمان بگدائی و بزفتی
یکبوسه ز لعل تو بدزدی بربائیم
با ما بوفا کوش که ما اهل وفائیم
ما را بصفا باش که ما اهل صفائیم
روزی قند آخر که سر زلف تو گیریم
وقتی شود آخر که لب لعل تو خائیم
از لعل تو یکبوسه بمستی بستانیم
بر زلف تو یکعقده بشوخی بفزائیم
هی بوسه ز لعل تو بگیریم و ببخشیم
هی چهره بزلف تو بمالیم و بسائیم
ای پادشه کشور تقدیس و تجلی
ما گرچه گدائیم هم از شهر شمائیم
عمریست که ما بر در این خانه نشستیم
یکبار بپرسید که چونیم و چرائیم
ایشاهد خلوتگه اسرار بیکبار
از پرده برون آی که از پرده درآئیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و دلدادگی به معشوق است. شاعر از معشوق میخواهد در را به روی او باز کند، زیرا اگر او نکند، شاعر ناچار خواهد بود که به شکستن در بپردازد. او به زیبایی معشوق و بوسههای شیرین او اشاره میکند و به وفاداری و صفای خود تأکید میکند. شاعر آرزو دارد که روزی قند دلانگیز معشوق را به دست آورد و در این مسیر به بوسیدن و نوازش زلف او میاندیشد. در پایان، شاعر از معشوق میخواهد که کمی توجه کند و از او بپرسد که حالش چگونه است، چرا که سالها در انتظار او نشسته است. همچنین خواسته میشود تا از پرده رازها بیرون بیاید و فرصت دیدار را فراهم کند.
هوش مصنوعی: در را باز کن تا به تو نزدیک شوم، اگر تو در را باز نکنی، ناچار در را میشکنیم تا به تو برسیم.
هوش مصنوعی: اگر ما به خاطر بدی و سختی به دست آمده گدایی کنیم، یک بوسه از لبهای قیمتی تو را دزدیده و صاحب خواهیم شد.
هوش مصنوعی: با ما دوستی کن، زیرا ما کسانی هستیم که به وفاداری اهمیت میدهیم. با ما مهربان باش، چون ما اهل پاکی و لطافت هستیم.
هوش مصنوعی: روزی به نقطهای خواهیم رسید که از زیبایی و جذابیت تو لذت ببریم و در آن لحظه به چیزی جز لبهای شیرین و دلفریب تو فکر نکنیم.
هوش مصنوعی: از لب شیرین تو یک بوسه میخواهیم تا به مستی بیفتیم و بر موهایت یک گره اضافی با شوخی ایجاد کنیم.
هوش مصنوعی: بیپروا از زیباییهای تو بهرهمند شویم و با شوق فراوان لحظات خوش را تجربه کنیم. بیایید با عشق و محبت به چهرهٔ دلربای تو توجه کنیم و دل را به روی زیباییهای تو باز کنیم.
هوش مصنوعی: ای پادشاه سرزمین مقدس و پرخشاش، ما هر چند گداییم، اما از شهر شما هستیم.
هوش مصنوعی: سالهاست که در مقابل این خانه نشستهایم، فقط یک بار بپرسید حال ما چطور است و چرا اینجا هستیم.
هوش مصنوعی: در اینجا از شخصی خواسته میشود که یک بار به مکان مخفی اسرار بیاید و از پس پرده بیرون بیفتد، زیرا ما نیز از پرده بیرون خواهیم آمد. این جمله به نوعی دعوت به کشف و نمایان شدن چیزهای پنهان و نیاز به ارتباط و شناخت عمیقتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مائیم عیاران و عیاران مائیم
بر دیده مشتری قدم میسائیم
سرگشته در این عرصه ایام چو ماییم
فرزین صفت ای شاه به کوی تو گداییم
دردیست مرا در دل بیچاره و عمریست
تا از رخ جان پرورت ای دوست جداییم
هستی تو طبیب دل پردرد ضعیفم
[...]
ما عاشق و مستیم و طلبکار خدائیم
ما باده پرستیم و از این خلق جدائیم
بر طور وجودیم چو موسی شده ازدست
بی پا و سر آشفته و جویای لقائیم
روحیم که در جسم نباشد که نباشیم
[...]
خیزید حریفان که به میخانه درآییم
سلخ رمضان است به می روزه گشاییم
درد سرتسبیح و تراویح شد آخر
گلبانگ زنان رخ به در میکده ساییم
هر زنگ که از صوم ریا آینه دل
[...]
ما عاشق دیوانه و سرمست لقائیم
نه زاهد سالوسی و نه شیخ مرائیم
نه عاقل و هشیار نه دیوانه و مستیم
حیران جمال رخ بیچون و چرائیم
مست می وصلیم و نه مخمور فراقیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.