ای گشته یک امروز تو از محفل ما دور
از دوری تو رفته ز چشم و دل ما نور
رنجی نرسد بر تن و جان تو اگر چند
از دوری تو جان و تن ما شده رنجور
هرسو که کنی مجلس و هر جا که کنی بزم
بزم تو نکو، وقت تو خوش، جای تو معمور
وقتست که باز از در مجلس بدر آئی
با طره آشفته و با نرگس مخمور
تو باده دهی، من بصلای تو کنم نوش
تو بوسه دهی، من بهوای تو کنم شور
از مردمک دیده بسوزیم سپندان
تا چشم بد از چهره خوب تو شود دور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به دوری محبوبش lament میکند و از آثاری که این دوری بر دل و جانش گذاشته، میگوید. او بیان میکند که حضور محبوبش زندگی را برای او زیبا و پراز نور کرده، و بیاو محفلها بیرمق و سرد به نظر میرسند. شاعر به انتظار بازگشت محبوبش نشسته و تمنا میکند که با جلوهگری و زیبایی خود، بزم و شادی را به مجلس بازگرداند. او همچنین آرزو میکند که در کنار محبوبش، شادمانی و عشق را تجربه کند و از چشم بد دیگران حمایت کند. در کل، شعر به عشق و دلتنگی و زیباییهای موجود در لحظات مشترک اشاره دارد.
هوش مصنوعی: امروز تو از جمع ما دور هستی و این دوریات باعث شده که از دل و دیده ما نوری نماند.
هوش مصنوعی: اگرچه ما به خاطر دوری تو در رنج و عذاب هستیم، اما تو از هر گونه درد و رنج دور و بینقصی.
هوش مصنوعی: هر جایی که بروی و هر محفل یا جمعی که تشکیل دهی، جشن و سرور تو زیباست و وقت تو خوش میگذرد، جایی که هستی پر از زندگی و نشاط است.
هوش مصنوعی: زمانی خواهد رسید که دوباره از در مجلس بیرون میآیی، با موهایی درهم و نگاهی مانند نرگس مست.
هوش مصنوعی: تو شراب میدهی، من به عشق تو مینوشم. تو بوسه میدهی، من به خاطر تو شور و شوق میآورم.
هوش مصنوعی: از دیدهامان مشعلهایی روشن بسازیم تا نگاه ناپسند از چهره زیبا و دلنشین تو دور بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بسته جفا با دل و گشته ز وفا دور
کرده دل من زار بقول و سخن زور
قول تو نوازم چو مرا دارد غمگین
فعل تو مرا همچو ترا دارد رنجور
گفتم بنهم بر دگری نام تو آخر
[...]
با نصرت و فتح و ظفر آمد به نشابور
سلطان همه روی زمین خسرو منصور
هر جا که رسد شاه به شادی و سعادت
از دولت و اقبال رسد نامه و منشور
سنگی که بدان دست برد شاه معظم
[...]
اقطاب براینند که آن جلوه مشهور
کاول متجلی شداز آن طلعت مستور
پیداست که بوده است همان روی و همان نور
بودند خلایق ز شناسایی اوکور
پس شیر خدا ماحصل سوره والطور
کش خوانده به تمثال خدا نور علی نور
آمد بدر حجره علی خرم و مسرور
از نگهت آن بوی سبب جست به دستور
انگور شد آبستن هان ای بچهٔ حور
برخیز و به گهواره فکن بچهٔ انگور
آن بچهٔ نوزاده فروگیر که مادرش
شش ماه فرو خفته درآغوش مه و هور
اکنون شده آبستن و برگردش هر روز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.