گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

ما راز نهانیم که در قلب جهانیم

در قلب جهانیم که ما راز نهانیم

ما سر سویدای جهانیم که راز است

راز است که ما سر سویدی جهانیم

ما بخت جوانیم که در صحبت پیریم

در صبحت پیریم که ما بخت جوانیم

ما صورت جانیم که در آئینه پیداست

در آئینه پیداست که ما صورت جانیم

ما روح روانیم که از دیده نهان است

از دیده نهان است که ما روح روانیم

ما عین عیانیم که در وهم نیائیم

در وهم نیائیم که ما عین عیانیم

بیرون ز گمانیم که افزون ز یقینیم

افزون ز یقینیم که بیرون زگمانیم