ای دشمن جان من و ای خیره تن من
ایمایه اندیشه و رنج و محن من
ای یار دل آزار نه ای دشمن خونخوار
کاینسان شده دشوار ز تو زیستن من
ای خصم دل و دینم و همواره بکینم
ای برده نگینم که توئی اهرمن من
دنیا چو یکی گور زر اندود منقش
من مرده پوسیده تو کهنه کفن من
ای دیو زده چنگ بدامان دل من
ای غول وطن ساخته در پیرهن من
بیزارم از این مسکن ویرانه که باشد
دیوی چو تو دیوانه و بدخو سکن من
من پرفن و تزویرم لیکن بود اندک
سوی فن و تزویر تو، تزویر و فن من
یعقوبم و از فرقت یوسف شده اعمی
گیتی است چه کنعان و تو بیت الحزن من
موری که در افتد بلگن چاره ندارد
من موریم افتاده، تو هستی لگن من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای باده! فدای تو همه جان و تن من
کز بیخ بکندی ز دل من حزن من
خوبست مرا کار به هر جا که تو باشی
بیداری من با تو خوشست و وسن من
با تست همه انس دل و کام حیاتم
[...]
من بلبلم و گلشن کویت چمن من
فرهادم و چین سر زلفت وطن من
رسوا شدم از بس که ز یاد تو شدم پر
بوی تو شنیدند همه از سخن من
مهر تو اگر رنگ برون داد عجب نیست
[...]
بگذشت ز خاکم بت گل پیرهن من
چون صبح نفس جامه درید ازکفن من
یاد نگهش بسکه به تجدید جنون زد
شد چشم پری بخیهٔ دلق کهن من
یارب زنظرها به چه نیرنگ نهان ماند
[...]
ای خطّهٔ ایران مهین، ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
ای عاصمهٔ دنیی آباد که شد باز
آشفته کنارت چو دلِ پُر حَزَن من
دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.