گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

ایکاش که چون موی ابر روی تو افتم

چون پیچ و شکن در خم گیسوی تو افتم

تو باده خوری، مست به پهلوی من افتی

من باده خورم، مست به پهلوی تو افتم

گاهی تو از اینسوی بدانسوی من افتی

گاهی من از این سوی بدان سوی تو افتم

آهوی تو بیدام شود رام بیک جام

من شیر شوم در پی آهوی تو افتم

اینها طمع خام و خیالات محال است

این بس که بدنیال سگ کوی تو افتم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode