خیز ای بت شنگول و بده باده که مستیم
وان بزم مهیا کن و آماده که مستیم
امشب بده آن باده و فردا بسر کوی
بنگر همه را بی خبر افتاده که مستیم
زاندازه فزون تر مکن امشب که سزانیست
با من سخن ای ترک پریزاده که مستیم
دل محفل ما بیخردان سخت بهش باش
ای کاشغری روی بت ساده که مستیم
این کوی مغان است و بهر گوشه از این کوی
مستانه دومغ دست بهم داده که مستیم
گردال شود قافیه در محفل ما نیست
جای سخن از سبحه و سجاده که مستیم
تا از قدح و جام می آلوده نگردد
یک سو بنه این خرقه و لباده که مستیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.