گنجور

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۱

 

آمد بهار و رونق گلهای باغ کو

بر سبزه ها طراوت و بر لاله داغ کو

مرغان کشیده اند سر خود به زیر بال

بر سیر باغ بلبل ما را دماغ کو

از قمریان به گوش صدایی نمی رسد

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۲

 

آمده بهار و نشاء و نمای زمانه کو

بر شاخ گل رواج به بلبل ترانه کو

خم بی دماغ و شیشه تهی سرنگون قدح

با ساکنان میکده اسباب خانه کو

از ناقه بلبلان به گلستان گداختند

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۴

 

آمد بهار و فیض نسیم بهار کو

گل کرد داغ بر جگر و لاله زار کو

ای بوی پیرهن چه خبر از عزیز مصر

ای آهوی خطا نفس مشکبار کو

ای کوهکن ز کوهکنی چیست حاصلت

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۵

 

آمد بهار بر کف ساقی پیاله کو

در صحن بوستان گل و بر دشت لاله کو

گل کرده غنچه و قفس از جوش نوبهار

ای مرغ بال بسته تو را آه و ناله کو

گردیده اند رام به صیاد آهوان

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۶

 

باشد به بام دیده من جای خواب تو

روشن بود چراغ من از ماهتاب تو

آبی بزن بسوز دل داغدار من

رحمی نما که سوخت در آتش کباب تو

اهل جهان شدند ز خورشید کامیاب

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۷

 

ای گل به سیر باغ چو باد صبا مرو

بیرون ز خانه ای چمن دلگشا مرو

محراب از انتظار تو آغوش کرده وا

بر خانه خدا ز برای خدا مرو

یکجا نشین به معنی بیگانه خوی کن

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۰

 

در خوان منعمان به امید عطا مرو

مانند دانه در گلوی آسیا مرو

از دردسر به صندل مردم مکن رجوع

بهر دوا به جانب دارالشفا مرو

سر در قبای تنگ کش و غنچه خسب باش

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۵

 

دل همچو اشک بر سر مژگان برآمده

بهر نظاره رخ جانان برآمده

هر برگ لاله یی ز دل پاره کیست

از دست داغ من به بیابان برآمده

سودای من ز خط لب او زیاده شد

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳

 

ای سرو مایل قد دلجوی کیستی

خم گشته از تصور ابروی کیستی

چون غنچه سر به جیب تفکر نهاده یی

چون گل دریده پیرهن از بوی کیستی

هر سو چو باد صبحدم آشفته می روی

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴

 

هر کوچه باغ دیده ام ای گل خوش آمدی

جوش بهار خانه بلبل خوش آمدی

از خون عاشقان شده کوی تو لاله زار

ای ارغوان ز کشور کابل خوش آمدی

جان می دهیم و نیم نگاهی نمی کنی

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۵

 

ای شمع بر سر من گریان خوش آمدی

چشم و چراغ شام غریبان خوش آمدی

چون برگ لاله داغ مرا تازه ساختی

ای شاخ گل به سیر گلستان خوش آمدی

زخمم نوشته بود به ناصورنامه یی

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۹

 

ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی

ای شعله در سراغ گریبان کیستی

آغوش دیده ها ز تماشاست لاله زار

ای نو به بر رسیده گلستان کیستی

چندین هزار دام نگه پاره کرده یی

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۱

 

چون غنچه گر به جیب تأمل فرو روی

در رنگ و بوی همچو رگ گل فرو روی

رزق تو را کنند گهرهای آبدار

گر چون صدف به بحر توکل فرو روی

در حشر بی رفیق مرو جانب صراط

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۴

 

گر در خط بتان به تأمل فرو روی

چون آب و رنگ بر روق گل فرو روی

دستت دکان مشک فروشان چین شود

چون شانه گر در آن خم کاکل فرو روی

از بزم این گروه که دورش بود جنون

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - نعت

 

ای روضه تو قبله ارباب انس و جان

بام تو را ملایکه عرش پاسبان

آماده کرده اند به او نعمت بهشت

هر کس شدست بر سر خوان تو میهمان

معمار کرده صفه قدرت چنان رفیع

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - بهاریات

 

اول به نام آنکه مبراست از مکان

خلاق وحش و طیر و خداوند انس و جان

آن صانعی که شاهد اویند هر وجود

آن قادری که در صفت اوست هر زبان

پیر فلک همیشه بود در سراغ او

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱

 

شد مدتی که بخت نسازد مدد را

افگنده روزگار به فکر ابد مرا

در سینه نیست کینه ز اهل حد مرا

غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا

نزدیک می کند به خدا دست رد مرا

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴۱

 

ارباب جود را کف گوهرفشان نماند

دست گشاده‌ای به محیط دکان نماند

در روزگار ما ز سخاوت نشان نماند

از همت بلند اثر در جهان نماند

یک سرو در سراسر این بوستان نماند

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴۳

 

چون تاب به کلبه ام ای سیمتن درای

داغم شکفته است به سیر چمن درای

ای شمع بزم سوختگان در سخن درای

یک بار بی طلب به شبستان من درای

چون بوی گل نهفته در این انجمن درای

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴۸

 

خوردی شراب ناب سرانجامیی تو رفت

شرم نگه ز نرگس بادامیی تو رفت

رنگ از رخ حیا ز می آشامیی تو رفت

رفتی به بزم غیر نکو نامیی تو رفت

ناموس صد قبیله به یک خامیی تو رفت

[...]

سیدای نسفی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode