ای روضه تو قبله ارباب انس و جان
بام تو را ملایکه عرش پاسبان
آماده کرده اند به او نعمت بهشت
هر کس شدست بر سر خوان تو میهمان
معمار کرده صفه قدرت چنان رفیع
یک پایه ای فروتر او هفتم آسمان
خورشید خبرگاه تو را گشته پرده پوش
مه گرد او چو کاغذ زردی به نا بدان
رفتن ز روضه تو به جایی چه زندگیست
بودن بر آستان تو عمریست جاودان
با شوکت آن شبی که ز معراج آمدی
دیدند رفعت تو به چشم اهل کاروان
اصحاب صفه ات همه نور مجسمند
جمعند همچو غنچه و دارند یک زبان
در مسند خلافت حق چار یار تو
چشم و چراغ و صحبتشان شاهزادگان
اولاد تو همیشه عزیز و مکرمند
چشم بدی مباد درین پاک خاکدان
ارکان دولتت همه اهل سخاوتند
فتح و ظفر متابع و اقبال در عنان
دارد هوای بندگیت گردن فلک
بر دوش چرخ طوق غلامیست کهکشان
از مکه ای نسیم سحر تا برآمدی
چون بوی گل شدند پریشان مهاجران
تا در مدینه پای مبارک نهاده ای
سرهای آن گروه رسیده به آسمان
بر نخل خشک تکیه کنی سبز می شود
بر می دهد به مردم عالم همان زمان
امروز هر لبی که تهی از درود توست
چون کاسه شکسته بود خاک بر دهان
فردای حشر دولت ما اینقدر بس است
ما امت توئیم و تو غمخوار امتان
آنها که صرف راه تو کردند نقد عمر
از گیر و دار روز حسابند در امان
نخل وجود هر که نظر کرده تو شد
ایمن بود بهار وی از آفت خزان
شاهنشها به گوشه چشمی همی نگر
دارم قد خمیده تر از قامت کمان
دوش از زبان بیهوده گوی من از خطا
ناشکریی که سرزده گفتن نمی توان
افتاده ام به گوشه محنت سرای خویش
دست تهی و پیر و کسلمند و ناتوان
از لطف سایه بر سر بالین من فگن
ای بر سر مبارک تو ابر سایه بان
می خواهم از خدا شفاعت کنی مرا
بخشد حیات خضر دهد دولت جوان
دارم هوای مکه به پابوسیت روم
مالم رخ نیاز بر آن خاک آستان
همچون عصابه است رویها مثل شدم
ای آستانه تو بود جای راستان
چشم به خاکپای مقیمان روضه ات
انشا کند دعا و سلامی ز حاجیان
جاروب آستان تو موی سپید من
روزی شود خدای کند از مجاوران
زاد سفر ز سفره تو دارم آرزو
ای منزل تو پشت و پناه مسافران
پیچیده سر به جیب نشستست غنچه وار
کرد آن شکوفه روی تر از شاخ ارغوان
بر حال سیدا نظر کن ز مرحمت
گردیده است گلشن امید او خزان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف مقام و عظمت یک آستان مقدس میپردازد، که به عنوان قبله دلها و محل حضور ملائکه معرفی میشود. شاعر به زیباییهای بهشت و نعمتهای آن اشاره میکند و تأکید میکند که بودن در این مکان، عمری جاودان را در پی دارد. همچنین، درباره شخصیتهای بزرگ و نورانی که در آنجا حضور دارند، و فضیلت و عزت فرزندان آنان سخن میگوید. شاعر از خداوند خواسته تا به او شفاعت کند و او را در زندگی و آخرت یاری رساند. در انتها، شاعر با ابراز نیاز و فروتنی، آرزوی نزدیکی به این آستان مقدس و درود بر آن را میکند.
هوش مصنوعی: ای باغ تو مرکز توجه همه انسانها و روحهاست، و فرشتگان آسمان از تو مراقبت میکنند.
هوش مصنوعی: هر کسی که میهمان تو باشد، آماده شده است تا نعمتهای بهشت را از تو دریافت کند.
هوش مصنوعی: معمار قدرت، بنایی عالی و بلند ساخته است که پایهاش از هفتمین آسمان پایینتر است.
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر تو به پردهای تبدیل شده و مه دور آن را گرفته است، مانند کاغذ زردی که به دست نا اهلان افتاده است.
هوش مصنوعی: زندگی بدون حضور و جواب تو چه ارزشی دارد؟ بودن در کنار تو، حتی به اندازه یک عمر، ارزشمند و ابدی است.
هوش مصنوعی: در شب باشکوهی که به زمین بازگشتی، مردم کاروان عظمت و بلندی مقام تو را دیدند.
هوش مصنوعی: دوستان و یاران تو همچون نوری هستند که به صورت مجسم درآمدهاند. آنها در کنار هم جمع شدهاند و مانند غنچهها با یک صدای واحد سخن میگویند.
هوش مصنوعی: در مقام خلافت، چهار یار تو نور و روشنی هستند و همراهی آنها مانند فرزندان شاهان است.
هوش مصنوعی: فرزندان تو همیشه محترم و گرامی هستند. ای کاش چشم زخم به این سرزمین پاک نرسد.
هوش مصنوعی: مردان قدرت و دولت تو همه سخاوتمند هستند و پیروزی و موفقیت همیشه به دنبال آنهاست.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر بندگیات خارج از حد و مرز خود را به زحمت انداخته و چرخش آن مانند گردن یک غلام است کهکهشان را به گردن گرفته است.
هوش مصنوعی: از مکه، نسیم صبحگاهی که وزید، بوی گل به مشام مهاجران رسید و آنها را شوکه و مضطرب کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که تو وارد مدینه شدهای، سرهای آن گروه به آسمان رسیده است.
هوش مصنوعی: اگر بر درخت خشک تکیه کنی، ناگهان سرسبز میشود و میوهای به مردم میدهد.
هوش مصنوعی: امروز هر زبانی که از یاد تو بیخبر باشد، مثل کاسهای شکسته است و باید بر آن خاک ریخت.
هوش مصنوعی: فردای قیامت، شایستگی ما به همین اندازه کافی است: ما پیروان تو هستیم و تو نگران حال ما.
هوش مصنوعی: افرادی که تمام زندگیشان را صرف پیروی از راه تو کردهاند، در روز حساب از سختیها و مشکلات در امان خواهند بود.
هوش مصنوعی: هر کسی که به جمال تو نگاه کند، مثل نخل است که از وجودش در امان است و بهار او از خطرات خزان در امان خواهد ماند.
هوش مصنوعی: اینجا شاعر به ستایش زیبایی و دقت نظر یک شخصیت مهم اشاره میکند. او میگوید که وقتی آن شخصیت فقط با یک نگاه به او مینگرد، احساس میکند که قامت او خمیدهتر از یک کمان است. این توصیف نشاندهندهی تاثیر عمیق و جذابیتی است که آن نگاه بر روی شاعر دارد.
هوش مصنوعی: دیشب از زبان بیهودهگو، من به اشتباه چیزی گفتم که ناید بگویم و باید از آن نشانهای از ناسپاسی باشد.
هوش مصنوعی: در گوشهای از خانهام که پر از سختی و درد است نشستهام، بدون هیچگونه دارایی، پیر و خسته و ناتوان به نظر میرسم.
هوش مصنوعی: از لطف تو، سایهات بر سر من افتاده است. ای کسی که بر سرت ابر سایهبان دارد، این را بپذیر.
هوش مصنوعی: میخواهم از خدا بخواهد تا مرا ببخشد و زندگی جاودانی مانند خضر به من عطا کند و نعمت جوانی را به من بدهد.
هوش مصنوعی: من به سمت مکه میروم تا به تو ادب گزارم و بر خاک آستانت با چهرهای نیازمند بنگرم.
هوش مصنوعی: صورتها همچون پردههایی هستند و من نیز به همان اندازه در آستان تو قرار دارم که در جای درست و راستین باید باشم.
هوش مصنوعی: چشم به خاک پای ساکنان حرم تو دوستی و سلامی از زائران میفرستد.
هوش مصنوعی: موهای سپید من که نماد پیری و سالخوردگیام است، روزی به گردآوری خاک در آستان تو مشغول خواهد شد و خداوند از میان کسانی که در کنار تو هستند، از من نیز یاد خواهد کرد.
هوش مصنوعی: من از سفره تو آرزومند سفرم و تو پناه و پشتیبان مسافران هستی.
هوش مصنوعی: غنچه به شکل خود پیچیده و سرش را به درون جیبش فرو برده، همانطور که شکوفهای که هنوز جوان و تر است روی شاخه ارغوان خود را پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: به حال سیدا نگاه کن، به خاطر لطف و رحمت او، باغ امیدش به خزان بدل شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دوان دوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.