گنجور

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰

 

ای نفس خیره ملک دو عالم از آن تست

لیکن به شرط آنکه تو از خویش بگذری

با خویش هیچ چیز نبینی از آن خویش

بی‌خویش چون شوی همه در خویش بنگری

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۳۲

 

قاآنیا اگر ادب اینست و بندگی

خاکت به فرق باد که با خاک همسری

نی‌نی سرشت خاک سراپا تواضعست

ای آسمان کبر تو از خاک کمتری

قاآنی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۴

 

ای چشم یار بس که دل آشوب و دلبری

از یک نگاه آفت هفتاد کشوری

بی هوشی است علت بیماریت نه ضعف

ز آن رو به کار دل شکری بس دلاوری

اسلامم از تو خفت به خون راستی چرا

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۵

 

ای زاغ زلف یار از آن رخ در آذری

با وصف بال و پر غرابی سمندری

طاوس باغ قدسی و چون من مشوشی

شهباز راغ خلدی و چون من مکدری

در رنگ و تاب زاغ و پرستو سرایمت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶

 

ای زلف یار بس که پر از چین و چنبری

دلبند و دل پذیر و دل آویز دلبری

مویی ولی چه موی که بهر شکست ما

پیچیده تر ز مار و قوی تر ز اژدری

تر دست و چابک و چالاک در عمل

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۷

 

ای لعل نوش پرور جانان چه جوهری

کز آب و رنگ غیرت یاقوت احمری

چندان صفا و فرو بها درگهر تراست

کاندر صفات بر همه آن سنگ ها سری

آب از تو غرق خوی شد وآتش ز شرم سوخت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۸

 

ای قد یار بسکه دل آرای و دلبری

برخاست از خرام تو هر گام محشری

شاخ کدام سروی و سرو کدام باغ

کز فرق تا قدم همه دل جوی و دلبری

جانست و دل ز شاخ تو جو شد اگر گلی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹

 

وه این میان یار چه باریک و لاغری

کز لاغری به یک موی باریک هم بری

آن نیست را که خالق هست آفرید و نیست

چون بنگرم به چشم دقایق تو مظهری

این حیرتم که هیچ نه ای در میان و باز

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰

 

ای چهر یار وه که چه پاکیزه منظری

کز هر نظاره در نظرم دل رباتری

شکلی ز بس بدیع و جمالی ز بس جمیل

در فر و تاب خجلت خورشید و اختری

حور و پری ز شرم تو پوشد به پرده روی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۴

 

این بود آخر اجر رسول از پیمبری

کامت شد از مودت اولاد او بری

حق پایمال باطل و دین دست سود کفر

حیفا که یافت شرک ز توحید برتری

ابر عطا و بحر کرم با دهان خشک

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۴

 

آن کش به ما سوا سزد از فضل برتری

کردند سر به نیزه اش از روی خودسری

او برستم کش همه چندانکه صبر کرد

دشمن فزودش از همه ره بر ستم گری

محمل به ضعف بنیه فحلی قوی مبند

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۲

 

شد بر یزید ختم علامات کافری

ز آنسان که بر حسین مقامات صابری

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۰۲

 

فرزانه سبط فاطمه فرزند عسکری

آرایش امامت و زیب پیمبری

صفایی جندقی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱

 

ای زلف کاوفتاده به رخسار دلبری

همرنگ مشک از فر وهمسنگ عنبری

کافر شنیده ام که ندارد به خلد راه

جا کرده ای به خلد تو با اینکه کافری

در آتشی و بر توگلستان شده است نار

[...]

بلند اقبال
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند نهم

 

ای خاک کربلا تو به از مشک و عنبری

ازهر چه گویمت تو از آن چیز برتری

ای خاک پاک این نه خطا بود خواندمت

اکسیر اعظمی تو و گوگرد احمری

ای خاک چیستی تو ندانم که عرش هم

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند شانزدهم

 

ای خون پاک از همه چیزی تو برتری

زان برتری که خون خداوند اکبری

ای خون هزار مرتبه سوگند، می خورم

بر پاکی ات که طاهر و طُهر و مطهری

ای خون پاک گر تو نه ثاراللّهی چرا

[...]

وفایی شوشتری
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۳ - در تهنیت عیدنوروز و منقبت اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام گوید

 

زرشک عذار تو خجل نقش آزری

ز آزرم قامتت به گل سرو کشمری

برد پیکرت شکیب ز دیبای شوشتری

خم ابروان تو چو شمشیر حیدری

جیحون یزدی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳

 

حق داشت پیش از آنکه بود جسم و جوهری

از عشق خویش در صدف ذات گوهری

می‌باخت با جمال خود اما نهفته عشق

پس خواست بر نمایش خود پاک پیکری

تا حسن خود در آینه خویش بنگرد

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳

 

بر خیز تا کیشم بر سم قلندری

جام قلندرانه ز صهبای حیدری

برتر زنیم خیمه ازین چرخ چنبری

یابد مگر وجود صفات منوری

صفی علیشاه
 

عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در منقبت محبوب کل و هادی سبل حضرت علی(ع)

 

دایم به یاد قامت آن سرو کشمری

ما را چو بید لرزد قلب صنوبری

الله که قامت الف آسای آن نگار

مانند دال پشت مرا کرده چنبری

بهرام و تیر و کیوان در رتبه کیستند

[...]

عمان سامانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode