میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵
سازد خموش تا من حسرت فزوده را
گوید شنیده ام سخن ناشنوده را
رنجیده بی گنه ز من آن تند خو و من
دارم صد انفعال، گناه نبوده را
دل جمع کرده از گله ام، بس که پیش او
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸
عشق تو برد هوش من غم فزوده را
نتوان چشید داروی ناآزموده را
صد حرف گفته ای به من از خویش زان دهان
باور نمی کنم سخنان شنوده را
در خاک هم ز حیرت رویت، شهید عشق
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰
من بی گناه و یار به کین می کشد مرا
این می کشد مرا، که چنین می کشد مرا
گویم که من ز اهل وفایم، مرا مکش
وین طرفه تر که بهر همین می کشد مرا
بد خوی من گذشت ز قتل من و هنوز
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
ای از کرشمه رخنه گر جان من بیا
آشوب دین و آفت ایمان من بیا
ای کینه ساز عربده پرداز من، مرو
ای زود خشم دیر پشیمان من بیا
رفتی و دیده چون صدف بی گهر بماند
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸
گر بیخودی مجال دهد اضطراب را
بنیاد برکند دل و جان خراب را
در عشق می گدازم و می سوزم و خوشم
با آتش است صحبت گرمی کباب را
صحبت میان ما نشود گرم از حجاب
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷
ساقی به جلوه آر، می همچو لاله را
چون لاله برفروز جمال پیاله را
سر تا به پا چو نافه پر از مشک چین شود
گر با کمند زلف بگیرد غزاله را
دل را کنی ز تیغ جفا گر ورق ورق
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱
انگشت اگر زنی به لبم چون پیالهها
از حسرت لب تو درآیم به نالهها
در ودایی که خون شهیدان عشق ریخت
خونابه جگر چکد از برگ لالهها
جان میسپرد عاشق و چشم تو میگریست
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳
امّید وعدههای تو نو میکند مرا
در دست انتظار، گرو میکند مرا
قاصد که هر زمان ز تو آید به سوی من
شرمنده خود از تک و دو میکند مرا
حیرت، مثال صورت آیینه پیش یار
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴
در پا غمت چو صید زبون میکشد مرا
میافکند به خاک و به خون میکشد مرا
ما خون گرفتهایم و دمادم به زور دست
درپای تیغ، بخت زبون میکشد مرا
زنجیر زلف او اگر این است، عاقبت
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷
دامان ناز برزد وتیغ جفا گرفت
سرمست در رسید و گریبان ما گرفت
گردید تیر غمزه مستش به خون من
هر چند دست او به شفاعت حنا گرفت
شب گفتم آنقدر سخن از بیخودی به یار
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
از منع غیر، دوش که خندان گذشت و رفت
امروز با تبسّم پنهان گذشت و رفت
زود آشنای من به که شد گرم اختلاط
کز پیش من رقیب پریشان گذشت و رفت
بی تابیاش ز وعده فراموشی که بود؟
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲
ناصح نصیحت تو به دل جاگیر نیست
ویرانهای است دل که عمارت پذیر نیست
خوانند در شکارگه عشق، بیجگر
صیدی که در کمند ملامت اسیر نیست
بسیار بیملاحظهای در جفا، مگر
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
جز خون دل، شراب ندانستهام که چیست
غیر از جگر، کباب ندانستهام که چیست
در خواب خوش ز دولت بیدار، غیر و من
از بخت خفته، خواب ندانستهام که چیست
گر دیده بر نداشتهام از روی او، چه عیب
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
گر نیست فکر قتل منت، قهر بهر چیست
بادام تلخ چشم تو پر زهر بهر چیست
بیداد غمزه تو هلاک مرا بس است
جور زمانه و ستم دهر بهر چیست
با صد ستم کنون که مرا آزمودهای
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶
تیر غمت که در دل صید زبون شکست
از بیقراری دل ما در درون شکست
در هر نفس فزون شودم آتش درون
از بس که خار غم به دل گرمخون شکست
دیوانهوار ماه نو از فکر ابرویت
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷
شرمندهام که روی دلی چون نمود و رفت
صد سرزنیش ز ناکسی من شنود و رفت
بهر فریب ساده دلان، مست ناز من
از بزم غیر آمد و خود را نمود و رفت
شد قحط آرزو به دل زود قانعم
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
غافل به من رسید و وفا را بهانه ساخت
افکند سر به پیش و حیا را بهانه ساخت
تا از جفای او نرهم، خون من نریخت
بیرحم، ترس روز جزا را بهانه ساخت
از بزم تا ز آمدن من برون رود
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
در کعبتین عشق تو نقش مراد نیست
وز ششدر غم تو امید گشاد نیست
در دشت شوق بس که به سر بردم، آن چنان
گم گشت نام من که مرا هم به یاد نیست
دادیم جان و دل ز خم زلف او نرست
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴
آن غمزه در صف مژه خشمگین نشست
چون شحنهای که بر سر بازار کین نشست
سازد بهانه شرم و نبیند به سوی من
هرجا رقیب پهلوی آن نازنین نشست
صد خار گر به پا بنشیند چو گرد باد
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶
امشب که گوشه اجلم منزل آمدهست
در منزل تو غیر به کام دل آمدهست
گردید منفعل، مگر از من خبر نداشت
آن شاخ گل که سر زده در محفل آمدهست
آسان نمود عشق تو بخت مرا به خواب
[...]