گنجور

 
میلی

امّید وعد‌ه‌های تو نو می‌کند مرا

در دست انتظار، گرو می‌کند مرا

قاصد که هر زمان ز تو آید به سوی من

شرمنده خود از تک و دو می‌کند مرا

حیرت، مثال صورت آیینه پیش یار

غافل ز شوق گفت‌و‌شنو می‌کند مرا

میلی خیال ابروی خنجر‌گذار او

رسوای شهر چون مه نو می‌کند مرا